آموزش و پرورش در نظام ولایت فقیه
آموزش و پرورش مدرن در ایران سابقهای چندصد ساله دارد. روزی که امیرکبیر با تأسیس دارالفنون، بزرگترین مرکز آموزشی نوین ایران را پایهگذاری کرد، پایه آموزش و پرورش رایگان را هم در ایران بنیاد گذاشت.
پس از امیرکبیر بسیاری نواندیشان ایرانی اقدام به تأسیس مدارس و مراکز آموزشی جدید با محتوای درسی غیرآخوندی، بهصورت رایگان کردند.
یک کلاس مدرسه رشدیه تبریز سال دوم مشروطیت
تبریز و تهران در این مورد پیشتاز بودند و پس از آنها اراک و بوشهر و رشت و شیراز و بیرجند و اصفهان و بسیاری شهرهای دیگر صاحب مراکز آموزشی نوین و رایگان شدند. برخی از آن مراکز آموزشی هنوز هم وجود دارند گرچه که دیگر رایگان نبوده و به مراکز چپاول مردم توسط آخوندها تبدیل شدهاند. بهعنوان نمونه دبیرستان «صمصامیه بیات اراک» یکی از همان مراکز آموزشی قدیمی بود که هم اینک نیز دایر است اما...
مدرسه شریعت شیراز در ابتدای دوران مشروطه
نمونه اینگونه مدارس را در دیگر شهرهای ایران حتی هماینک نیز میتوان یافت. مدارسی که بهویژه در کوران انقلاب مشروطه و پس از آن توسط افراد مترقی و نیکوکار ساخته شد و بعدها به اسم اصلاحات دیکتاتور، حتی تاریخ واقعی آنها را هم مصادره کردند.
در تمامی دوران آموزش و پرورش نوین ایران، یکی از ویژگیهای مدارس جدید، وقفی بودن و رایگان بودن آموزش در آنها بود. بسیاری از این مدارس مانند رشدیه یا شوکتیه یا صمصامیه و... نه تنها وجهی از دانش آموزان دریافت نمیکردند بلکه به آنها کمکهزینه هم میدادند!
نمای قدیمی ورودی دبیرستان صمصامیه بیات اراک
استحاله آموزش رایگان توسط شاه و شیخ
نگاهی به یک نمونه
بهعنوان نمونه در تصویر فوق، در کوچکی که در طبقه همکف میبینید، در ابتدای تأسیس این دبیرستان، ورودی کریدور اتاقهایی بود که دانشآموزان در آنها سکونت داشتند. این دبیرستان که یکی از قدیمیترین مدارس ایران است به دانش آموزانش کمکهزینه تحصیلی، خوابگاه و وسایل کمکآموزشی و سهمیه دفتر و قلم و... هم میداد. بسیاری از دانشآموختگان این مؤسسه بعدها در شمار فارغالتحصیلهای بزرگترین دانشگاههای ایران در آمدند. اما همین دبیرستان در زمان سلطنت پهلویها(پدر و پسر)، توسط دولت مصادره شد و شرط ثبتنام در آن پرداخت وجهی کلان به نسبت درآمدهای آن زمان قرار داده شد!
این رویه چپاولگرانه در زمان خمینی ابعادی وسیعتر پیدا کرد تا جاییکه اینک مقولهای به اسم مراکز آموزشی «غیرانتفاعی» با شهریههایی کلان، به مراکز آموزشی فرزندان اعیان و اشراف تازه به دوران رسیده در دوران آخوندها تبدیل شدهاند.
آموزش و پرورش در قانون اساسی آخوندی
ظاهراً قرار بوده طبق قانون اساسی آخوندها در این مملکت، آموزش و پرورش، هم رایگان و هم اجباری باشد.
این امر، البته چیز جدیدی نبود و از زمان انقلاب مشروطه وجود داشت. اما هر بار و در هر وضعیتی، با تغییر حکومتها در ایران، آموزش و پرورش هم دست به دست شد.
تا جاییکه در دوران خمینی و جانشیانش، اضافه بر منتفی شدن آموزش و پرورش رایگان، همان مدارس ملی و نیمهملی هم به دکانی برای کسب بیشتر آخوندها و عواملشان تبدیل گردید و زیر تابلوی مدارس غیرانتفاعی و دانشگاههای خصوصی، آخوندها به ضرب سکه پرداختند!
نگاهی به قانون اساسی رژیم
در قانون اساسی آخوندها، حداقل در ۳بند، به رایگان بودن و اجباری بودن آموزش و پرورش در این مملکت تأکید شده است. آن ۳مورد به این شرحاند:
مورد یکم - اصل سوم، بند ۳ به آموزش و پرورش رایگان اختصاص دارد و متن آن به این شرح است:
«۳ـ آموزش و پرورش و تربیتبدنی رایگان برای همه، در تمام سطوح و تسهیل و تعمیم آموزش عالی».
مورد دوم) - اصل ۳۰ نیز به همین مورد پرداخته است:
«اصل ۳۰ ـ دولت موظف است وسایل آموزش و پروش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سرحد خودکفایی کشور بهطور رایگان گسترش دهد».
مورد سوم - اصل ۴۳ همین قانون، بند یک نیز مجدداً به همین معنی اشاره دارد:
«اصل ۴۳ بند ۱ ـ تأمین نیازهای اساسی: مسکن، خوراک، پوشاک، بهداشت،درمان، آموزش و پرورش و امکانات لازم برای تشکیل خانواده برای همه».
اما با اینهمه یکی از بیشمار چیزهایی که در این مملکت، رایگان نیست، آموزش و پرورش است!
کجای این آموزش، اجباری و رایگان است؟
از زبان عوامل رژیم بشنویم!
روز ۶فروردین سال ۹۵ ذوالفقاری، معاون وزارت آموزش و پرورش رژیم، به تلویزیون آمد و با تهدید گفت: «اولیایی که فرزندان خود را به مدرسه نفرستند، به پرداخت ۱۰میلیون جزای نقدی و تحمل ۳ماه و یک روز زندان محکوم خواهند شد»!
اگر یک شنونده خارجی مصاحبه وی را میشنید، تصور میکرد در یک کشور پیشرفته اروپایی است که واقعاً آموزش و پرورش اجباری و مجانی است و... اما اگر از اخبار همین رسانههای حکومتی هم متوجه نشود که از دانشآموزان شهریههای اجباری و هزینههای دیگری به اسم گرمایش و سرمایش و بازسازی اماکن و... میگیرند، با نگاهی به انبوه کودکان کار در خیابانها، آن هم در ساعتهایی از روز که باید این بچهها در کلاسهای درس نشسته باشند، میتواند به مزخرف بودن تبلیغات حکومتی پی ببرد.
و تازه یاد میگیرد برود معنی کلمه دجالیت را هم در فرهنگ آخوندها یاد بگیرد!
محتوای آموزشی
آخوندها حتی محتوای آموزشی را با تحریف تاریخ ایران بهخصوص تاریخ یکصد سال اخیر تغییر دادند و اندیشههای ارتجاعی و ضدانقلابی از جنس تفکرات شیخ فضلاللهی و آخوند کاشانی و خمینی را وارد کتابهای درسی کردند.
آموزش و پرورش آقازادهها
ببینیم در بهشت آقازادهها و خواص، چه میگذرد؟ خبرگزاری نیروی تروریستی قدس به اسم تسنیم روز ۲۵اردیبهشت سال گذشته نوشت: «شهریه برخی مدارس غیردولتی ۵میلیون و ۵۷۹هزار تومان اعلام شده اما صاحبان اینگونه مدارس به اسم فوقبرنامه و هزینه ناهار و اردوهای علمی یا تفریحی و... این رقم را برای دوره ابتدایی، گاه تا ۱۰میلیون تومان بالا میبرند»!
یکی میمرد از درد بینوایی، یکی میگفت اردو میخواهی؟
اردوی آموزشی ژن خوب مساوی است با یکسال حقوق کارگر
حتماً توجه دارید که این عدد ۱۰میلیون تومان، کمی بیشتر از حقوق پایهٔ مصوب کارگر ایرانی در تمام طول سال است. یعنی اگر یک کارگر ایرانی شبانهروز کار کند و آخر هر ماه هم موفق شود حقوقش را بگیرد، که بعید است، و خودش و زن و بچهاش هم تمام طول سال هیچ چیزی نخورند، نپوشند، اجاره خانه ندهند، مریض نشوند و... تمام درآمد سالشان را جمع کنند، تازه میتوانند یک فرزندشان را به آن مدرسهای که خبرگزاری تروریستهای قدس توضیح داد، بفرستند!
برای یادآوری، حداقل دستمزد مصوب کارگر ایرانی برای سال ۹۷ کمی بیشتر از یک میلیون تومان است!
چشماندازهای این وضعیت
ناگفته پیداست که با این توصیفات، توده نوجوان ایرانی در نظامی با این ویژگیها در حالیکه سرانه آموزشی یک طلبهاش بیش از یکصد برابر سرانه آموزشی دانشآموزان معمولی است، هرگز طعم درس و مشق و بازیهای کودکانه مدرسه و دوران تحصیل را نخواهند چشید. هیچ پیشرفت علمیای هم برایشان در کار نخواهد بود و به خیال آخوندها تنها راهی که برایشان باقی میماند تسلیم شدن به تبلیغات مرگبار رژیم برای فرستادن جوانان و نوجوانان به بسیج و حوزههای آخوندی و بعد هم جبهههای جنگ سوریه و عراق و... است.
۱۱۲سال از انقلاب مشروطه
اینک بیش از یک قرن از انقلاب مشروطیت میگذرد. در این ۱۱۲سال(از سال ۱۲۸۵ خورشیدی تا سال ۱۳۹۷ خورشیدی) ایرانیان دهها بار بهپاخاسته و بر ضد دیکتاتوری حاکم نبرد کردهاند و کماکان در حال ادامه نبرد هستند. در این راه گرچه ارتجاع و استعمار بسی خونها از مردم ایران به زمین ریخته اما مردم ایران نیز متقابلاً بسا پادشاهان و شیخها را از مسند قدرت به زمین کشیده و روانه دیار عدم کردهاند. طبعاً آنچه که نامتناهی است، مردماند چرا که همین مردم توانستند به تاریخ سیاه قرنها دیکتاتوری سلاطین و شاهان نقطه پایان بگذارند.
همین مردم در همین ۳-۴دهه کنونی توانستند بسیاری از شیخهای بر کرسی سلطنت جسته را به زیر کشیده و به زبالهدان تاریخ بیاندازند، آنچنانکه اکنون حتی تصاویر شخص خمینی هم دیگر در هیچ کوی و برزنی در این مملکت مصونیت نداشته و به چشمبرهمزدنی طعمه حریق میگردد و جانشینان خمینی هنوز جرأت ندارند به تنهایی و بدون یک فوج محافظ مسلح، یک تردد ضروری انجام بدهند!
اینک بهروشنی پیداست که در آن سوی خیالات آخوندی و برنامهریزیها و خوابهایی که برای مردم و فرزندان مردم و بهویژه آموزش و پرورش آنها دیدهاند، متقابلاً همین مردم با ”فرزندان“هایشان، بهاضافه سیل بیکاران، بهاضافهٔ خیل کودکان کار، بهاضافه آموزگارانی که از ظلم و اجحاف آخوندها جانشان به لب رسیده، بهاضافه کارگران عاصی و روستاییان آواره و رانندگان اعتصابی و پیشاپیش همگی آنها «کانونهای شورشی» نیز خوابهایی برای آخوندها دیدهاند؛
خوابهایی که این روزها در «دم و باز دم» قیام میتوان برخی جلوههای آن را در ضربشستهای «جوانان شورشی» دید!