از منظر آسیبشناسیِ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، چه تفاوتی میان جامعهٔ باز و جامعهٔ بسته وجود دارد؟
از مضمون و خاستگاه «جامعهٔ باز و بسته» این مفهوم برمیآید که منظور، «دولت یا حاکمیت بسته و باز» است؛ چرا که تا وقتی گردش امور سیاسی، اجتماعی و اقتصادیِ یک قوم یا ملت، بهطور اجتنابناپذیر محتاج دولت است، «بسته و باز بودن» یا «دیکتاتوری و آزاد بودن»، مشروط به نوع حاکمیت میشود و نه به جوامع مردمانی فاقد قدرت سیاسی، نظامی و اقتصادی.
این «دولت بسته» است که بهجای مردم و برای سرنوشت مردم تصمیم میگیرد.
«دولت بسته» است که نظر و رأی مردم برایش اهمیت ندارد و انتخابات آن، فقط نقش استفاده از سیاهیلشکرِ چشمپرکن دارد.
«دولت بسته» است که منافع سامانهٔ آن بر منافع ملی کشور و مطالبات مردم ارجحیت دارد.
«دولت بسته» است که تصمیم میگیرد مردم چه را ببینند یا نبینند، چه را بدانند یا ندانند، چه را بگویند یا نگویند، چقدر حقوق داشته باشند یا نداشته باشند.
«دولت بسته» است که تشخیص میدهد «قانون» چه نفعی برای دولت داشته باشد و چه میزان سود برای مردم.
«دولت بسته» است که تعیین میکند شهروندان چه سلیقههای شخصی مثلاً در موسیقی، پوشش، تفریح، حتی مذهب و سیاست داشته باشند.
«دولت بسته» است که قدرت رسانه را بهطور انحصاری در اختیار خود میگیرد و خروج از این دایره توسط مردم، جرم محسوب میشود و «نفوذ بیگانه» و «تهاجم فرهنگی» توصیف میشود.
«دولت بسته» است که اعمال سانسور را اختیار مرجع سیاسی و رهبریِ دینی و عقیدتی و ناشی از ارادهٔ برتر آن تفسیر میکند.
«دولت بسته» است که برای تکیهگاه متضمن حفظ خود، نفوذ جهل و خرافات را مرجح بر بسط دانایی و علم میداند؛ چرا که دانایی و علم، موجد پرسش و حسابرسی میشود.
«دولت بسته» است که تداوم سد کردن و اعمال محدودیت، برایش نوعی نگرش و سیاست فاقد ایدهپردازی میشود و هر گونه خردمندی، نوگرایی و تغییر را کابوس نابودی خود میپندارد و با آن بهقیمت هر جنایتی، میستیزد.
توصیفات «دولت بسته» و کارکرد و آثار آن بر جامعه و مردم، تداعیکنندهٔ تاریخ ۱۵۰ سالهٔ حاکمیت سلاطین و شاهان و شیخان بر ایران است. این ویژگیها گویای علل تداوم فاصلهٔ افسارگسیختهٔ طبقاتی، مرجح بودن زندان و اعدام بر آزادی و نوع زندگی و جباریت تحمیل علیه اختیار هستند. از این ویژگیها چه آسیبها که حاصل نشده و سرنوشت قربانیان آنها به چهها و کجاها نینجامیده است.
این «دولت بسته» است که با ایجاد این همه راهبند، باعث گره بستن هنجارها در گلوها و تلاطمها در سینهها میشود. با پیافکندن این همه سد و مانع، از یکطرف ناهنجاریهای روحی، روانی و اخلاقی میان طیفهای اجتماعی تولید و تکثیر میشود و از طرف دیگر، شکستن سدها و موانع، انگیزهٔ کنجکاوی برای غلبه بر «دولت بسته» میگردد. در هر دو مورد، این «دولت بسته» است که هزینههای کلان را خرج سانسور و سرکوب بیشتر میکند و حاصل کمتر درو میکند. و این، نبردی مداوم است که هماکنون میان جامعهٔ جوان و بالندهٔ ایران با حاکمیت ملایان بر سر حق آزادی و حق ارتباطات جریان دارد.
در این برههٔ زمانی، عرصه و زمین این مصاف، اینترنت است. افکار پوسیدهٔ فاقد هر گونه نوآوری و تکثر، میخواهد اینترنت را از فیلتر حوزههای آخوندی عبور دهد. نوجوان و جوان کنجکاو اما میخواهد فیلتر «دولت بسته» را بشکند. نوجوان و جوان نوخواه مجهز به تخصص «دیجیتال» و «دیتا»، نسلهای قبل از خود و سامانهٔ «دولت بسته» و فیلترینگ آن را پشت سر مینهد؛ روزنامه همدلی، ۲۹ آبان ۱۴۰۳:
«از میان کاربران ایرانی، استفاده از فیلترشکن در سنین ۱۵ تا ۱۷ سال، به ۹۷ درصد رسیده است. میزان استفاده کاربران در مقطع ابتدایی از فیلترشکن ۶۳ درصد است؛ یعنی از هر ۳ کاربر ایرانی با تحصیلات ابتدایی، ۲ نفر از فیلترشکن استفاده میکنند.»
در ادامه از قول دبیر کمیسیون امور داخلی کشور و شوراها مینویسد:
«برای اولین بار است که نسل جوان، دو پیراهن بیشتر از نسل پیر پاره کرده است؛ یعنی بیشتر از نسل پیر مهارت دارد»
حاکمیت دزد، مختلس و رانتخوار آخوندی که فیلترینگ را همچون بهاصطلاح مبارزه با مواد مخدر، معبر حداکثر سوداگری نموده، در پوش مبارزه با فیلترشکن، به چپاول بیشتر از مردم مشغول است:
«یکی از دلایلی که فیلترشکن را جمع نمیکنند، این است که برای عدهیی سود دارد. یکی از دلایل عدم حذف این ماجرا، مسائل مالی برای سوداگران پول است.» (همان)
«دولت بسته» بهدلیل اصلاحناپذیری مطلق و کابوس مدام از روزنهٔ تغییر، تمام عرصهها را زمین مصاف با خود میکند؛ اینترنت، دانشگاه، اقتصاد، سیاست، فرهنگ، هنر، رسانه و زندان، هماکنون میدانهای نبرد همهجانبهٔ نوجوان و جوان و اقشار مردم ایران برای تغییر بزرگ بهمعنی برداشتن حاکمیت ولایی ــ آخوندی از سر راه تحقق آن هستند.