رژیم آخوندها در ایران با شتاب در سراشیب سقوط قرار گرفته و بیدنده و ترمز در این مسیر ادامه میدهد. و این مرهون مقاومتی است که در مسیر سرنگونی پیش میرود و تا امروز بیش از۱۲۰ هزار شهید تقدیم این انقلاب دموکراتیک کرده است.
به همین خاطر آنچه در این روزها بیش از هر زمان توجه ناظران را جلب میکند آه و فغان سردمداران رژیم از دست این مقاومت است.
وقتی به تغییر لحن مصاحبههای مهرههای ریز و درشت این رژیم در رسانهها و نهادهایشان بهخصوص در مجلس و یا سایر ارگانهای امنیتی و سیاسی و... دقت کنیم، بهخوبی میبینیم که در داخل رژیم چه خبر است. مثلا وقتی به مصاحبه یکی از مهرههای امنیتی رژیم بهنام موگویی توجه کنیم این موضوع خیلی خوب مشخص میشود. این مزدور در مصاحبهاش که موضوع آن قتلعام سال۶۷ است آنقدر از واژههایی مثل مجاهدین خلق و سازمان و مسعود رجوی و... صریحاً نام میبرد که واقعاً هم شگفتانگیز است و هم تهوع آور. آخر مگر همین شما که الآن دارید راجع بهقتلعام ۶۷ بحث میکنید فراموش کردهاید چند هزار نفر از همین مجاهدین سرموضع را بنا به فتوای خمینی ملعون بهخاطر استفاده از همین کلمه به چوبههای اعدام سپردید؟ زندانیانی بسیاری از آنها حتی دوران محکومیتشان نیز به اتمام رسیده و حکم آزادی آنها را نیز به خودشان ابلاغ کرده بودید؟ ولی مگر تنها و تنها بهخاطر یک سؤال از آنها مبنی بر اینکه اتهام شما که بهخاطر آن زندانی و محکوم شده بودید چه بوده است؟ مگر وقتی زندانی در برابر سؤال اتهامت چیست میگفت هوادار مجاهدین بوده، بلافاصله به جوخههای اعدام نمیسپردید؟
پس موضوع چیست که اینهمه تناقض را به روی مبارک هم نمیآورید که البته علت برای همه مشخص است.
مگر همین حمید نوری تروریست که در حال حاضر در زندان سوئد است در دفاع از خودش در مقابل تذکر دادستان که آقا وقتی از مجاهدین نام میبری از کلمه منافق استفاده نکن الم شنگه راه نینداخت؟ مگراستدلالش این نبود که من نمیتوانم واژهای بجز منافق بر زبان بیاورم زیرا اگر از این کادر تخطی کنم برایم عواقب بسیار وخیمی خواهد داشت و پس از آزادی از زندان و بازگشت به ایران در همان فرودگاه که میخواهم پیاده شوم یقه مرا خواهند گرفت که چرا از این واژه ممنوعه «مجاهدین» استفاده کردهام؟ نهایتاً هم وقتی دادستان نپذیرفت که او واژه منافق را بکار ببرد قرار شد از این پس حرف «م» را بر زبان بیاورد و...
حالا سؤال این است که مگر چه اتفاقی افتاده است که اینطور مثل نقل و نبات از واژه مجاهدین و سازمان و مجاهدین خلق و درود بر رجوی و... که از نظر شما سرخ و ممنوعه بود، استفاده میکنید؟ بله این چرخشمداری سردمداران رژیم نشان از تغییر یک تعادلقوای سیاسی در جنبش دموکراتیک مردم ایران به رهبری خانم مریم رجوی دارد و بهعبارت دیگر یک غلطکردمگویی آشکار برای رژیم است.
اما حرف اصلی که بیت الغزل این مقاله است اینست که اصل موضوع برای مزدوران و دژخیمان رژیم روشن است و زمانی که تازه این اندازه دم خروس پیداست، معلوم میشود که در درون رژیم چه میگذرد! و چرا مجدداً بعضیها برای خلاصی از این وضعیت به آخوندها دخیل میبندند؟ آخر مگر از این امامزاده چه معجزهای دیدهاند؟ توجه کردن به تشبثات عبدالکریم سروش نسبت به آخوندهای بهاصطلاح اصلاحطلب و مخالف حاکمیت آخوندی از هراستدلال دیگری گویا تراست:
عبدالکریم سروش، در مهر ماه سال گذشته، در نامهیی به "مشایخ و مراجع عظام" نوشت: «اینک روی به شما مشایخ و مراجع عظام آوردهام … خلقی بیپناه و بیپشتیبان، چشم توقع به شفقت و یاری شما دارند … امروز روز امتحان شماست … پشتیبان خلق و شرع باشید و به حاکمیت نامشروع پشت کنید. دوستان مرا نکوهش میکنند که چندین توسل به عالمان دین برای چیست؛ مردم از آنان عبور کردهاند. من میگویم ولی شما که از مردم عبور نکردهاید … روحانیت که اکنون به حاشیه تاریخ رانده شده، اگر جهدی نکند و با خلق پیمانی تازه نبندد دوباره به تاریخ راهش نخواهند داد»
البته شکی نیست که بحث روحانیت و یا هر سنخ دیگر از زاویه لباس و یا تشکل و... در میان نیست و بحث بسیار عمیقتر و جدی تراز آنست و بهنظر نمیرسد نیاز به توضیح و تکرار بیشتر باشد و تاریخ ایران بهخصوص صد ساله اخیر پر از چنین تجاربی است. اما اصل بحث اینست که براستی چه کسی حامل آرمان آزادی برای مردم ایران بوده و هست و چه کسی بهدنبال کرسی و خلاصه جاه و مقام است؟ چه کسی بهقول رهبر مقاومت ایران آقای مسعود رجوی از روز اول دست بر رگ گردن گذاشته و تا پای جان از آرمان آزادیخواهی و برقراری دموکراسی حمایت کرده است؟
صادق بهروزی
مسئولیت محتوای مطالب وارده برعهده نویسنده است