مراسم تنفیذ و سپس تحلیف ریاست جمهوری رژیم ملایان، آینهی تمامنمای مسیر آیندهی دولت جدید با ریاست مسعود پزشکیان بود. مراسمی که آبشار یخ را بر سر دلبستهگان به تغییر در دورخیز بازارگرمی نمایش انتخابات ریخت؛ نمایشی که پزشکیان را ملجأ امید به تغییر معرفی میکرد! مراسم تنفیذ با خطونشان کشیدن پیاپیِ خامنهای برای آیندهی این دولت، چیزی نبود جز نشان دادن گرداب توهم برای چشمدوختهگان به آیندهیی حتا اندکی متغیر!
مراسم تحلیف نیز بیشتر شبیه اتاق پرو لباس سیاست و برنامهی آیندهی پزشکیان بود. لباس را پیشاپیش ولی فقیه و ملازمانش دوخته بودند و پزشکیان فقط باید با حداکثر مجیزگویی و ارائهی چاکرمنشی در مقابل «رهبری معظم»، تودهنی به کاندید شدن خودش و دلبستهگان به وی میزد[که زد].
بهراستی که این دو مراسم، پایان سمبلیک دولت نیامده بودند. حالا میماند سه مقولهی «تغییر» که ولی فقیه، آب پاکی را بر آنها ریخت. با اینحال جا دارد به این سه مقوله بهعنوان سه کوه متصل بههم در پیش روی دولت پزشکیان، نگاهی بیندازیم.
نخست ببینیم نشانههای «تغییر» در یک کشور، مشمول چه مسائل یا موضوعاتی میشوند. نشانههای تغییر، سه عامل اصلی هستند که بقیهی عوامل، زیرمجموعهها یا مشتقات آنهایند. این سه عامل اصلی در تمام دنیا و در تاریخ کشورها مشترک بوده و هستند: سیاست، اقتصاد، روابط بینالملل. این مثلث، محیط بر حیات اجتماعیِ ملتها و دولتهاست. هرگونه موفقیت یا ناکامیِ یک دولت، کارنامهییست که کارکرد آن دولت را در این سه مقوله یا موضوع نشان میدهد.
منظور از سیاست یا امر سیاسی چیست؟ منظور چگونگیِ رابطهی دولت با مردم در امر آزادی[مثل بیان، قلم، مطبوعات، اجتماعات، پوشش، آزادی فردی و اجتماعی]، در امور انتخاب کردن و انتخاب شدن، برابری، دموکراسی، آموزش، فرهنگ و ورزش.
در موضوع سیاست، اگر از رئیس جمهور هر دوره در ۴۵ سال گذشته پرسیده شود که شما چه امر سیاسی را در ایران بهسود مردم و منافع ملی ایران حلوفصل کردید، بیشک بهزبان اشهد اعتراف خواهند کرد که تصمیمگیرندهی اصلی امر سیاسی با تنوع موضوعاتش، «مقام معظم رهبری» بوده است.
آیا در مراسم تنفیذ و تحلیف پزشکیان، جز همین واقعیت رخ نداد؟ دولت هنوز نیامده، همهچیزش را خود ولی فقیه با نیابتیهای دو قوهی دیگر تحت امر او، تعیین تکلیف کردند. خامنهای اصلاً در مراسم تنفیذ، رأی به پزشکیان را هم بههیچ گرفت و شرط گذاشت که آیندهاش در گرو طابقالنعل بالنعل با وی بودن است، وگرنه خلعاش خواهد کرد.
در امر اقتصادی بسا واضحتر از امر سیاسی، پیداست که پزشکیان و دولت و کابینهی وی نمیتوانند هیچ گرهی از کلانبحران اقتصادی نظام باز کنند علت روشن است؛ ۸۰ درصد مدیریت و سود و گردش اقتصاد مملکت دست خامنهای و سپاه پاسداران است. شکست دومینووار تمام دولتهای پیشین در امر اقتصاد، گواهی میدهد که پزشکیان هم مهرهییست افزوده به نخ تسبیح نظام در کلانفسادهای اقتصادی.
نکتهی ضروریِ افزوده به امر اقتصاد این است که تاریخ دولتها در کشورهای جهان سوم نشان داده است که تا امر سیاسی ــ با محوریت آزادی و دموکراسی و توزیع و توزین قدرت ــ در این کشورها حل نگردد، اقتصاد هرگز بهسامان نخواهد رسید و همواره تابعی از سیاست طبقهی حاکم خواهد بود.
در امر روابط بینالملل، ۴۵ سال کافیست تا نشان دهد که همهکاره خمینی و خامنهای بودهاند و حتا وزیر خارجه هم طبق اعتراف جواد ظریف، بیش از یک «گزارشدهنده به مقام معظم رهبری» نیست. روابط بینالمللی که بر گروگانگیری و باجگیری، تروریسم و صدور مذهب استوار شده است، تکیهگاهی جز اصل ولایت فقیه در قانون اساسی و شخص ولی فقیه در کانون سیاستها نخواهد داشت.
حالا مسعود پزشکیان که فقط عنوان اصلاحاتی را ریاکارانه و البته تحمیلی یدک میکشد، مغبون اول این سه امر تشکیلدهندهی اساس یک کشور خواهد بود. مغبونشدهگان توسل به وی هم مکافات گرداب توهم کودکانهشان را در هر دو مراسم دریافت کردند.
نتیجهگیری اینکه شاقول تفکر، تحلیل و شناخت دربارهی حاکمیت ولایت فقیه را هرگز نباید گم کرد: اصلاحناپذیر تا آخرین دمادم حیات، بنبست برونرفت از انقباض ساختاری در سیاست، اقتصاد و روابط بینالملل.
هم اصلاح اصیل و هم برونرفت وسیع، تنها و تنها در بیرون نظام با ضربهی کاریِ مردم ایران، قیامآفرینان و کانونهای شورشی در برون انداختن اشغالگران ولایی ــ آخوندی است.