728 x 90

بن‌بست مضاعف خامنه‌ای در برابر مردم و نیروهایش

سخن روز
سخن روز

صحبتهای خامنه‌ای در روز اول فروردین 97 در مشهد، که به اصطلاح حرفهای سرفصلی‌اش (طبق روال همه ساله) حول مسایل مبرم جامعه بود، برانگیختگی بسیاری در بین مردم ایجاد کرد که از جمله در فضای مجازی می‌شود دید که چه خشم و غیظی را به دنبال داشته است. در داخل رژیم هم این صحبتها بازتابهای زیادی داشت که مروری به آنها خواهیم داشت:

هردو باند رژیم در قبال صحبتهای خامنه‌ای، واکنشهایی با مضمون و موضع متفاوت داشتند. ازجمله در نمایشات جمعه 3فروردین تهران و شهرستانها که خط باند ولی فقیه را منعکس می‌کنند، عمدتا به آن بخش از صحبتهای خامنه‌ای که در مورد خرید جنس ایرانی است و مردم را مسئول و مقصر آن جلوه داده، پرداختند. آنها با اشاره و یا به تصریح، روی نقش دولت دست گذاشته و کاسه کوزه را بر سر دولت روحانی شکستند. از جمله در نمایش جمعه تهران، ابوترابی گفت «نهاد دولت در خدمت اقتصاد ملی نیست! نهاد دولت بیش از آن که در خدمت باشد، مانعی است فراروی حرکت اقتصاد ملی». علم الهدی در مشهد گفت:  شما حساب کنید چند ساله مقام معظم رهبری هی هر سال می‌گویند اصلاح الگوی مصرف، همت مضاعف کار و تولید و اشتغال...

علم الهدی افزود: 10 ساله مقام معظم رهبری دغدغه شون معیشت مردمه، اقتصاد کشور روبالا بردنه، ثروت مردمه...عمل نمی شود، نتیجه اش این تنگنایی است که ما پیدا کردیم.

روشن است که خط باند خامنه‌ای این است که خود خامنه‌ای را در ببرند و دولت روحانی را دم تیغ بدهند. قبل از خطبه‌های نمایش جمعة تهران هم که صفار هرندی از مهره‌های باند خامنه‌ای سخنرانی کرد در همین راستا حرف زد و برجام و خط آویختن به غرب روحانی را زیر ضرب برد و گفت این بدبختیها از آنجاست.

اما باند روحانی، متقابلا خود خامنه‌ای را مورد طنز و تمسخر قرار دادند، و در گزارشات دیده و شنیده میشود که به گونة علنی و صریح شخص خامنه‌ای را مسخره کرده اند از قبل این‌که: پس آن معذرت خواهیت برای چه بود؟ یا در مورد ادعای مسخرة خامنه‌ای در مورد این که در ایران تحت حاکمیتش آزادی عقیده و آزادی بیان وجود دارد، خبرنگار روزنامة دولتی ایران نوشت اگر راست می‌گویی برای اولین بار یک کنفرانس خبری بگذار و به خبرنگاران اجازه بده که سؤالاتشان را از تو مطرح کنند. یا گردانندة سایت احمدی نژاد در مورد این حرف خامنه‌ای که مخالفان در ابراز مخالفت آزادند، نوشت تو که با احمدی نژاد که رئیس جمهور خودت بوده و اطرافیانش این جور رفتار می‌کنی که آنها را با دستبند و پابند به زندان می‌اندازی، حضرت عباس به فریاد سایرین برسد!

این گونه مرزشکنی در مورد ولیفقیه نظام،

معنایش این است که تابو ولی فقیه شکسته است. در سال88 طلسم ولایت‌فقیه شکست. آن زمان چون خامنه‌ای از درون رژیم متهم شد به تقلب و هر کاری هم کرد نتوانست آن را خنثی کند. در نتیجه اتوریته و هیبت خودش در رژیم را بیش از پیش از دست داد به طوری که دیگر برایش تره هم خرد نمی‌کردند و حتی احمدی‌نژاد در همان زمانی که رئیس جمهور بود جلو او ایستاد. 11روز قهر و خانه نشینی و آن داستانها که همه می‌دانند..

اما این برخوردها عمدتاً مربوط به درون و بالای رژیم بود، ولی در قیام دی96، این قضیه با عمومیت پیدا کردن و اجتماعی شدن شعار مرگ بر خامنه‌ای،در بدنة رژیم هم جریان پیدا کرد و این تابو شکست تا آنجا که همان وضعیتی که در بالا اشاره کردیم، پیش آمد.  به عنوان مثال مصطفی تاج‌زاده که سالها معاون وزارت کشور رژیم بود، در بارة حرفهای خامنه‌ای در مورد فساد یا قاچاق، خیلی روشن گفت که رأس فساد خود تو و نهادهای مربوط به خود تو هستند!

اما ببینیم آن علت موثری که موجب پدید آمدن این وضعیت شده چیست؟

هم‌چنان که اشاره کردیم، علت اصلی، قیام و فعال شدن جبهة مردم و مقاومت است که موجب پایین آمدن ثقل رژیم در تعادل قوا در همة زمینه‌ها و ازجمله در مناسبات منطقه‌یی و بین‌المللی است. این طرد شدگی و انزوای بین‌المللی در یک تأثیر متقابل، موجب پایین آمدن بیش از پیش رژیم در تعادل قوا شد که این خود بیش و پیش از هر چیز، خودش را در تنزل موقعیت خامنه‌ای به عنوان رأس نظام بارز می‌کند.

حالا بدون این که بخواهیم نقش و تاثیرگذاری قیام را درتضعیف رژیم به طور عام و تضعیف موقعیت خامنه‌ای به طور خاص، نفی کنم، اگر فی‌الواقع خامنه‌ای این طوری حرفهایش را پس نمی‌گرفت، آیا این وضعیت پیش نمی‌آمد؟ آیا این طور نیست؟

درست است ولی این که خامنه‌ای این طور مفتضحانه مجبور می‌شود در فاصلة یک ماه به صحنه آمده و حرفهای خودش را پس بگیرد و انکار کند، این پدیده هم در تحلیل نهایی به همان عامل اصلی، یعنی قیام و نقش مقاومت برمی‌گردد. چگونه؟ به این ترتیب که خامنه‌ای به حساب خودش می‌خواست با شیادی و زرنگ بازی و با اشک تمساح ریختن، از یک طرف خودش را همدرد و دلسوز مردم نشان دهد و از طرف دیگر بهای همین گفتار درمانی را هم نپردازد و مهار و کنترل را محکمتر کند؛ اما در عمل متوجه می‌شود که نمی‌تواند از عهدة آن برآید و رژیمش آن قدر فرسوده و شکستنی است که با همین میزان گفتار درمانی هم دستگاهش سوراخ می‌شود و این بازی ممکن است به قیمت فروپاشی نظام تمام شود. بنابراین ناچار شد بیاید و به این شکل سخیف و رسوا حرفهای خودش را یک به یک پس بگیرد. اما طبعاً این هم بهای خودش را دارد و بهایش هم تضعیف بیش از پیش خودش است و مورد تمسخر قرار گرفتن توسط عناصر خود رژیم و رسانه‌هایشان و همین حرفهایی که علنا هم بیان می‌کنند از قبیل این که حرفهای دیروزت را باور کنیم یا حرفهای امروزت را؟!وو..

این وضعیت نشان داد که رژیم در بن‌بست مطلق است و تاب و تحمل یک ذره مانور، حتی در لفظ و به صورت گفتار درمانی را هم ندارد و مطلقاً قادر نیست حتی در حرف و در ظاهر هم که شده، یک سر سوزن تغییر و اصلاحی وارد کند. آگاهی به این واقعیت طبعاً باعث ریزش و کنده شدن بیش از پیش نیروهای رژیم می‌شود و روند سرنگونی را تسریع می‌کند.

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/9a271b0e-e787-4a1a-b91c-cefc595ea9a7"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات