فصلالخطاب شناخت
قیام آبان ۹۸ را باید مبنای شناخت شرایط متحول شدهٔ جدید بین جامعهٔ ایران با حاکمیت ولایت فقیه دانست. شاخص برجستهٔ این تحول، رقم خوردن تعادلقوای سیاسی و اجتماعیِ یک جامعه علیه حاکمیت سیاسی و طبقهٔ حاکم است. تنها با این معیار و ترازو است که میتوان وجوه اثرگذار درازمدت و سرنوشتساز این قیام را درک شایسته و بایا نمود.
قیام آبان ۹۸ فصلالخطاب دیروز و فردای ایران شد. قیامی که در مسیر رشد کمیِ قیامهای قبل از خود به تکامل کیفی بالغ شد و حد و مرز قاطعی میان رژیم، همسویان، لابیها و نانخورهای نظام با ضد ولایت فقیه و هر گونه دیکتاتوری کشید؛ بهخصوص که بخشی از پیکر تاریخ گذشتهٔ ایران را همواره دیکتاتوریهای موروثی، ملوث کردهاند.
مهر پایانی بر منافذ دسیسه و سرابهای سیاسی
آثار فراگیر قیام آبان ۹۸ از پوستهٔ ساختار نظام آخوندی هم رد شد و ارتعاش پیاپیِ آن، تمامیت نظام را دچار چالشی بینظیر حتی در درون باندهایش کرد. این چالش برای اولین بار شخص خامنهای را مورد خطاب و عتاب قرار داد و موجب سرگشادهنویسیها به وی شد. از آن پس هیمنهٔ ولیفقیه حتی در درون نظام برای همیشه فرو ریخت.
آثار درازمدت قیام آبان ۹۸ آنچنان تمامیت رژیم را در منظر داخلی و بینالمللی درنوردید که به اتاق فکر نظام تحمیل کرد تا منافذ تمام بازیها، مانورها و دسیسههای سیاسی تحت عناوین «اصلاحات» و «کارگزاران سازندگی» و... را گل بگیرد و سرراست سراغ ماهیت اصلی نظام یعنی دیکتاتوری مطلق حزباللهی و ولایت فقیهی برود. منتها جامعه و جوانان برآمده از قیام آبان ۹۸ دیگر برای این یکدستی و انقباض رژیم، تره هم خورد نکرده و مغلوب آن نشدند. بههمین دلیل خامنهای در بازتاب چنین کوبش محکم سیاسی ـ اجتماعی از جانب جامعهٔ ایران، سراغ کندن و دور انداختن پارههای تن نظام رفت تا فقط یک جلاد پیشانی سیاه و منفور و بیسواد برایش بماند. چنین بود زمینهٔ شقه پشت شقه در رژیم و سربرآوردن مجلس حزباللهی و کابینهٔ حزباللهی.
در دو سال گذشته برآیند تحولات ناشی از قیام آبان ۹۸، اصل صحنهٔ واقعی بین مردم و رژیم را آشکار نمود که چیزی جز نفی مطلق نظام آخوندی نیست. تحریم قاطع رژیم در خرداد ۱۴۰۰ هم این نتیجه را مهر کرد. آن روی دیگر برآیند تحولات ناشی از قیام آبان ۹۸ این شد که تمام راهکارها و سیاستهای بیسرانجام و سرابگونهٔ پیشین را با هدف دلبستن به تغییر از درون رژیم یا این رژیم را بدون آلترناتیو جلوه دادن، بر باد داد.
شتاب گرفتن جنبش دادخواهی و نامنویسی میلیونی
توفان سرنگونی آنقدر به بیت خامنهای نزدیک شد که در ناباوری جامعهٔ جهانی، ولیفقیه نظام جواز بستن اینترنت را داد و برای تکمیل هدف از آن، گفت: «مسؤلان کشور به وظایفشان بهطور جدی عمل کنند»! ترجمه مستقیم حرف خامنهای یعنی جنایت بهاختیار! بعد از این دستور بود که شلیک به سر تظاهر کنندگان با هدف بالا بردن تعداد تلفات و ایجاد رعب و وحشت، یک تاکتیک رایج و کشتار جمعی شد. عملههای آخوندهای حکومتی حتی از کشتار کودکان و نوجوانان ۱۳ ـ ۱۴ساله هم ابا نکرده و بار دیگر جنایات خمینی را در فردای ۳۰خرداد ۶۰ تکرار کردند.
اینگونه بود که با قیام آبان ۹۸، جنبش دادخواهی در میان اقشار مردم ایران شتابی گسترشیابنده یافت. از آن پس بود که نامنویسی در دادخواهی علیه ۴۳سال سریال جنایت ملایان، تبدیل به جریان ملی و مهارناپذیر شد و ایران را میهن دادخواه علیه اشغالگر بیدادگستر نمود. جریانی که این روزها یک نبرد تاریخی را در وسعتی از ایران تا اروپا در بر گرفته است. تداوم نامنویسی اقشار مردم در جنبش دادخواهی را باید چاشنی بزرگترین انفجار ناگزیر برای رقم زدن سرنگونی حاکمیت ولایت فقیه دانست. این نامنویسی اکنون در خانهخانهٔ ایرانزمین و ایرانیان خارج کشور بهعنوان امضای طومار سرنگونی نظام ملایان ادامه دارد.
جامعهشناسیِ قیام آبان ۹۸
اکنون باید توجه داشت که در قیام آبان چه رخ داد که از آن، چنین نتایج استراتژیک و شرایط بازگشتناپذیر منتج شد؛ طوری که دیگر هرگز به تعادلقوای روز ۲۳آبان ۹۸ هم برنمیگردد. عقربههای زمان در ۲۳آبان و ۲۴آبان ۹۸، حدفاصل دو فصل سراپا متفاوت از ایران قبل و بعد از آن قیام را رقم زدند.
۱ ـ قیام آبان در وهلهٔ نخست، حاصل تلنبار شدن خواستههای پاسخ ناگرفته و برآورده نشدهٔ مردم طی چند دهه بود. خواستههایی که از صنفی [نان و کار] تا اجتماعی [برابری و ضدطبقاتی] و در نهایت سیاسی [آزادی] بالغ شدند و خشمی فشرده را بسان دهانهٔ فوارهٔ آتشفشان بروز دادند. در دهانهٔ این آتشفشان، قدرت و مهابت نبرد ضدطبقاتی بود که علیه حاکمیت رانتخوار و ملایان زالوصفت حکومتی زبانه کشید.
۲ ـ مسیری طی چند دهه پیموده شد تا دیگر هیچ راهی جز رادیکال شدن اوضاع علیه رژیم باقی نماند. این وجه برجسته در آن قیام در شعارهایی تبلور سیاسی یافت که هر کدام گویای تثبیت شدن «شرایط عینی» برای سرنگونی نظام هستند. تبلور سیاسیِ این شعارها با شاخص نفی اصل ولایت فقیه و سپاه پاسداران، نشانهگیریِ سرمنشأ استثمار طبقاتی، سرمنشأ صدور تروریسم با دزدیدن نان و پول مردم و نیز نشانهگیریِ دستگاه تبلیغاتی جنایتگستر نظام است:
«مرگ بر خامنهای»، «مرگ بر اصل ولایت فقیه»، «ننگ ما ننگ ما ـ رهبر الدنگ ما»، «خامنهای قاتله ـ ولایتش باطله»، «این همه سال جنایت ـ مرگ بر این ولایت»، «مرگ بر دیکتاتور»، «دیکتاتور حیا کن ـ مملکتو رها کن»، «پول نفت گم شده ـ خرج بسیجی شده»، «نه غزه، نه لبنان ـ جانم فدای ایران»، «به من نگو فتنهگر ـ فتنه تویی ستمگر»!
ملازمان دیکتاتور که بهتر از دیگران، آتشفشان آبان ۹۸ را در آستانهٔ فروپاشی بیت ولیفقیه حس کرده و لرزیدند، چنین اعتراف نمودند؛ پاسدار یدالله جوانی معاون سیاسی سپاه پاسداران: «این وقایع با این گستردگی و ابعاد، در طول عمر چهل سالهٔ انقلاب اسلامی در نوع خود بینظیر بود».
۳ ـ دستگاه همواره دروغزن تبلیغات آخوندی با ویژگیِ بارز جنایتگستری در هیأت رادیو ـ تلویزیون و جمعهبازار منفور نظام، بسیار تلاش کرد آتشفشان خشم مردم و جوانان علیه مظاهر سرکوب و نمادهای غارتگر حکومتی را با «نابودیِ اماکن عمومی و مردمی» جایگزین کند. هدف هم چیزی جز منحرف کردن هدف اصلی قیام و نیز زمینهسازی جنایت بیشتر در زندانها و گستردن سیطرهٔ سرکوب در خیابانها نبود. بعدها برخی کارگزاران نظام از جمله احمدینژاد در جنگهای باندی اعتراف کردند که تخریب برخی اماکن غیردولتی، کار نیروهای امنیتی و لباسشخصیها و خودیهای نظام بوده است. دو نمونه از این ترفندهای حکومتی در «دادگاه بینالمللی مردمی آبان» افشا شد.
۴ ـ دو ویژگیِ بارز و چشمگیر قیام آبان ۹۸، آن را از قیامهای پیشین متمایز مینمود. ویژگیِ نخست این بود که قیام از سازمانیافتگی بهطور عام و ورود کانونهای شورشی بهطور خاص برخوردار بود. این کیفیت سازمانیافتگیِ قیام بود که تنها طی ۴۸ساعت، لرزهٔ سرنگونی و پیام توفانیِ آن را تا بیت خامنهای برد. همین عامل هم بود که توانست خواستههای تلنبار شده و بغض فشرده شدهٔ چهار دههٔ خلقی را به کیفیت سرنگونیخواهی و گسترش سراسری در ۱۶۲شهر بالغ کند.
ویژگیِ بارز دیگر، به میدان آمدن نیروی قدرتمند تغییر یعنی پتانسیل تاریخیِ زنان بود. در بسیاری شهرها، قیام با نقش پیشتاز زنان و جسارت و شهامت آنان پیش میرفت. وضوح و بنبستشکنیِ این نقش آنقدر برجسته بود که دشمن اشغالگر، ناگزیر به «نقش رهبری زنان» اعتراف کرد.
۵ ـ آتشفشان قیام آبان با زمینهها و ویژگیهایی که برشمرده شد، از میان زحمتکشان، استثمارشدگان، جوانان، زنان و نسل تحولخواه ایران فوران کرد تا ایرانزمین را از رسوبات برآمده از اعصار کهن در هیأت نظام ولایت فقیه پاک نماید. ریشهداریِ اجتماعی و فراگیریِ این قیام بود که دو جبهه بهوسعت بیش از ۹۰درصد مردم ایران و حاکمیت منقبض آخوندی را رقم زد. دو جبههیی که از آن قیام تا امروز، هر روز و هر هفته مرزهایشان سرختر و پررنگتر میشود. دو جبههیی که ایرانزمین را آوردگاه نهاییِ تعیینتکلیف حاکمیت ولایت فقیه کرده است.