شاید یکی از سیاهترین نمادهای فقر همان کپرهایی باشند که در حاشیهٔ شهرها بهوجود میآید؛ کپرهایی که طی یک یا دو روز ساخته میشوند، با سرعت غیرقابلباوری تکثیر شده و بعد در منتهای بهت و ناباوری توسط نیروهای باجگیر و سرکوبگر انتظامی و شهرداری تخریب میشود.
فصلمشترک شرایط تمامی حاشیههای شهرها که میتوان با مسامحه آنها را مناطق «فقیر شهری» نامید؛ بیکاری، نداشتن امکانات اولیه بهداشتی، مدرسه و... است. ۲۰میلیون حاشیهنشین بنا به اعتراف کارگزاران مختلف رژیم نشان از یک فاجعهٔ بزرگ اجتماعی در ایران دارد.
انسانهایی که مجبور به فرار از زادگاههای خود بهدلیل خشکسالی، فقر، بیآبی و یا جنگ میشوند، به مهاجرتی دلخراش به سمت کلانشهرها رومیکنند؛ اما برای آنها راهی در ورود به شهرها نیست چرا که زندگی کردن در یک شهر بزرگ، احتیاج به توانمندی اقتصادی دارد. اغلب مهاجران چنین شرایطی را ندارند و اینگونه آنان در کنار خیل عظیم مهاجران دیگر، در گوشهای از بیرون شهر جا خوش میکنند و یک جامعه غیرمتعارف را به نام حاشیهٔ شهر بهوجود میآورند؛ در حالی که فقر هم همواره آنها را همراهی میکند.
مشهد روی خط بحران
بعد از تهران، مشهد بهعنوان دومین شهر بزرگ ایران بیشترین آمار حاشیهنشینی را (به نسبت جمعیت) از آن خود کرده است. اگر به آمار مهاجران دهههای اخیر، آمار جمعیتی را که از قدیم در حاشیهٔ شهرها و در ساختمانها و محلههای قدیم سکنی گزیدهاند، اضافه کنیم آمار سرسامآوری را مشاهده خواهیم کرد.
نماینده گناباد در مجلس ارتجاع خاطرنشان کرد: «میزان حاشیهنشینی در سال ۶۵ در خراسان حدود ۸۰هزار نفر بوده اما اینک این رقم به یک میلیون و ۶۰۰هزار نفر رسیده است و این امر سبب خالی شدن روستاهای استان شده است».(خراسان رضوی ۱۴مرداد ۱۳۹۷)
آمار جمعیت حاشیهنشین مشهد بنا به روایتهای مختلف بین یک میلیون و ۲۰۰هزار تا یک میلیون و ۶۰۰هزار نفر برآورد میشود اما این چیزی از میزان فاجعهٔ اقتصادی ـ اجتماعی که کلانشهر مشهد را به محاصره خود در آورده، کم نمیکند. زمانی که به آمار و ارقام و تفکیک قومیتی این مهاجران میپردازیم، خواهیم دید که روندی که اکنون مشهد و حومه آن طی میکند، متأثر از سیاستهای ویرانگر و ایران بربادده نظام آخوندی است. یک کارگزار حکومتی مدعی شد: «در سال ۴۵ یکدهم جمعیت مشهد حاشیهنشین بوده که این عدد در سال ۹۵ به یکسوم افزایش پیدا کرده است».(خبرگزاری حکومتی تسنیم ۱۰مرداد ۹۷)
توزیع ناعادلانهٔ ثروت در منطقه خراسان، عدم رسیدگی به طبقات پایین اجتماعی و رها کردن روستاییان در خشکسالی و بیآبی، نتیجهای جز این نمیتواند داشته باشد که هر روز بر عمق شکاف اقتصادی آمار طبقات فقیر افزوده میشود و این روند بیوقفه ادامه دارد؛ روندی که در آن اقتصاد روستایی کاملاً به ورطه نابودی کشیده میشود.
ظرفیت اقتصادی مشهد
مشهد سومین قطب اقتصادی ایران بعد از اصفهان است. حرم امام رضا، مشهد را تبدیل به یک شهر زیارتی ـ گردشگری کرده است و درآمد زیادی را برای کارگزاران رژیم به همراه میآورد. سهم مشهد از اقتصاد کل کشور ۶درصد برآورد میشود اما آن چیز که باز هم بیشتر صحنه اقتصاد این کلانشهر را میچرخاند صنعت گردشگری نیست بلکه یک مافیای اقتصادی به نام «آستان قدس رضوی» است. این مافیا متعلق به بیت خامنهای و توسط مهرههای نزدیک به او اداره میشود. آستان قدس رضوی حیاتخلوت ولیفقیه و دارای ثروت بیکرانی است که کسی را یارای سرککشیدن و کنجکاوی در رابطه با آن نیست.
بر طبق آمار ۴۰بنگاه بزرگ و فعال اقتصادی تحت پوشش این مؤسسه کار میکنند. کارخانههای بزرگ نساجی، فرش، سازمان معادن قدس رضوی، شهاب خودرو و مؤسسات کشاورزی، دامپروری، داروسازی ثامن و همچنین انبوهی از شرکتهای خدماتی و... این غول اقتصادی را شکل میدهند. بر طبق قانون این مؤسسات که همگی دارای بازده اقتصادی هم میباشند از دادن مالیات معاف هستند. مالیاتی که میبایست مستقیماً برای بهبود شرایط دهکهای پایین مورد استفاده قرار گیرد.
اگر تصاویر کوچک وضعیت اجتماعی ـ اقتصادی مشهد را مانند قطعات یک پازل در کنار هم قرار دهیم، تصویری از یک ناعدالتی بزرگ را خواهیم داشت. روستاییانی که آب برای کشت محصول ندارند و مؤسسات بسیار بزرگ اقتصادی وابسته به ولیفقیه که حتی به دولت دستنشاندهٔ ولیفقیه هم حساب پس نمیدهند و معلوم نیست درآمدهای میلیارد دلاری را که از سرمایههای مردم ایران به دست میآورند در کجا ذخیره میکنند و به چه مصرفی میرسانند.
کاخهای لرزان
این سخن حضرت علی است که کاخی بنا نمیشود مگر اینکه کوخی در کنار آن بنا شود و اگر امپراطوری مالی آستان قدس رضوی را در کنار زندگی حاشیهنشینها قرار بدهیم شاید به درک درستتری از این امر برسیم که چرا در کشور ما روزبهروز دامنهٔ فقر و حاشیهنشینی گسترش پیدا میکند.
به یقین این نابرابریها، فسادها و غارتگریها روزی گریبان کارچرخانان الیگارشی مالی آستان قدس رضوی و دیگر کارگزاران ولایت فقیه را خواهد گرفت و بساط تاراج اموال مردم ایران را برخواهد چید. شاهد این امید، قیام سال ۷۱ تهیدستان و قیام غرورآفرین دیماه ۹۶ در مشهد میباشد که بار دیگر ضرورت یک دگرگونی اساسی در بنیانهای جامعه ستمزده ایران را نوید میدهد.
پاسدار یعقوب نظری، فرمانده سپاه (ضد)امام رضا روز جمعه ۵مهر در سخنرانی پیش از خطبههای نماز جمعه مشهد، کابوس بزرگ نظام از گسترش اعتراضات و قیامهایی که در شهرهای مختلف جریان دارد را برملا کرد و در پایان سخنرانی، ضمن ابراز وحشت از تداوم قیامی که دی ۹۶ جرقهاش در مشهد زده شد گفت: «مبادا این کارهایی که دیگران در سایر شهرهای این کشور انجام میدهند یک وقت مشهد گرفتارش بشود».
این همهٔ حرف و علت اصلی نگرانی و لرزش کاخهایی است که به قیمت حیات و زندگی مردم بنا شده است.