بهگفته معاون وزارت آموزش و پرورش رژیم در سال جاری تحصیلی ۱۵۱هزار و ۴۶دختر از تحصیل بازماندهاند که مشخصاتشان ثبت نشده و اصلاً دانشآموز محسوب نمیشوند.
البته این آمار دختران بازمانده از تحصیل است. آنهایی که اصلاً برای ثبتنام مراجعه نکردهاند، طبعاً آمار بسیار بیشتر از این است، اما بهطور معمول کارگزاران حکومتی در ارایه آمار و ارقام کوچکنمایی میکنند.
به گفته این مقام دولت روحانی میزان ترکتحصیل در میان دانشآموزان دختر به مراتب بیشتر از پسران است.(خبرگزاری ایلنا ۴تیر ۹۷)
بازماندن دختران از تحصیل بخشی از ستم مضاعف علیه زنان در ایران تحت حاکمیت آخوندها است. یعنی اضافه بر محرومیتی که تمامی دانشآموزان ایرانی از آن رنج میبرند، دختران دانشآموز رنجهای مضاعفی را هم تحمل میکنند.
وضعیت ترکتحصیل در میان دانشآموزان دختر در استانهای مرزی کشور تا حدود زیادی این ستم و محرومیت مضاعف را نشان میدهد. زیرا بهدلیل فقر خانواده امکان ادامه تحصیل از بسیاری از آنها سلب شده است.
معاون امور ابتدایی وزیر آموزش و پرورش رژیم در گفتگو با خبرگزاری حکومتی ایلنا اعتراف کرد که در «بسیاری از استانهای مرزی»، ۵۰درصد دانشآموزان دختر در مقاطع راهنمایی و دبیرستان، به دلایل مختلف از جمله «ازدواج زودهنگام»، «دور بودن مدرسه از روستا» و «نبود معلم زن» ترکتحصیل میکنند.(خبرگزاری ایلنا ۱۸شهریور ۹۷)
اما این مقام حکومتی به موضوع اصلی ترکتحصیل یعنی فقر شدید مردم این مناطق اشارهای نکرد، موضوعی که خشم هر ایرانی را نسبت به اینهمه بیعدالتی برمیانگیزد.
فقرمالی، علت ترکتحصیل دختران
بسیاری از دختران ایرانی بهعلت فقر مالی از تحصیل بازمیمانند و آنان را ناگزیر میکند تا بهعنوان کودکان کار در کارگاهها و بهخصوص در کارگاههای قالیبافی و در کنار دار قالی کودکی و جوانی خود را بگذرانند و دستآخر و تا آخر عمر هم با فقر بسازند و با فقر زندگیکنند.
استانهای سیستان و بلوچستان، خوزستان، آذربایجان غربی، هرمزگان و کردستان از جمله استانهایی هستند که دختران خانوادههای بیبضاعت به جای رفتن پشت میز مدارس به پای دار قالی و یا به چوپانی میپردازند.
دریک کلیپ که در رسانههای اجتماعی گذاشته شده است دختران گیلانی و کردستانی نسبت به ترکتحصیل خود شاکی هستند. یک دختر گیلانی در مورد ادامه تحصیل میگوید: «در روستا تا کلاس پنجم خواندهام اما فعلاً معلوم نیست به تحصیل ادامه بدهم، بابام منو نمیذاره آنقدر گریه کردم، نمیذاره میگه، درس نخون».
دختر دیگری هم میگوید دوست دارد معلم شود تا کلاس چهارم درس خوانده اما دیگر نمیتواند درس بخواند. دختر دیگری هم میگوید سال دیگر معلوم نیست بتواند به تحصیل ادامه بدهد.
چند دختر هم میگویند تا کلاس هفتم بیشتر نمیتوانند درس بخوانند زیرا مشکلات به آنها اجازه نمیدهد به شهر بروند.
دختر دیگری هم میگوید: «من خودم خیلی دلم میخواد درس بخوونم ولی مشکلات اجازه نداد برم شهر بهخاطر فقر و تنگدستی خانوادهام بهخاطر مریضی مادرم».
مدارس لوکس برای فرزندان سردمداران حکومتی
ترکتحصیل دختران بهخاطر فقر و تنگدستی خانوادههایشان در شرایطی است که فرزندان سرمداران و مهرههای حکومتی در مدارس لوکسی درس میخوانند که شهریه آنها بین ۲۰ تا ۳۷میلیون تومان است.
این مدارس در اختیار دختران و پسرانی هستند که چون وابسته به سردمداران و مهرههای حکومتی هستند، بر عالم و آدم فخر میفروشند و بهقول یکی از همین آقازادهها «از ژن خوب» هستند.
در زمینه وضعیت دانشآموزان این مدارس و فخرفروشی آنها نسبت به سایر دانشآموزان، روزنامه حکومتی فرهیختگان ۳مهر ۹۷ مینویسد: «روزهای ابتدایی دانشگاه بود که در گپوگفتهای اولیه با آدمهایی که خارج از فضای دبیرستان و یک محیط بزرگتر آشنا شده بودم با موضوعی جالب مواجه شدم و آن هم اهمیت مدرسه بود. البته اهمیت مدرسه و آموزش بر کسی پوشیده نیست و این آشنایی من اما از جهاتی دیگر بود، اینکه هر دانشجوی جدیدالورودی که من را میدید، اولین سؤالش این بود که کدام مدرسه درس خواندهای و وقتی من نام مدرسهام را میگفتم بیتوجه به آن میگذشت. فهمیدم رازی در این ماجرا وجود دارد؛ چون دقیقاً فرد دیگری وقتی نام مدرسهای خاص را میبرد، خیلی با هم گرم میگرفتند و انگار که از مدتها قبل همدیگر را میشناختند، فارغ از اینکه اغلب دانشجویان در همین حیاط دانشکده حقوق همدیگر را دیده بودند. اما رمزگشایی از این ماجرا، زمان زیادی نبرد؛ وقتی که با دانشجویی مثل خودم ارتباط گرفتم و مشخص شد تعداد زیادی از قبولشدگان از مدارس خاصی در تهران هستند و میلیونها تومان خرج کردهاند تا به این جایگاه برسند و با پرسیدن نام مدرسه هم نوعی فخرفروشی میکنند و هم دنبال کسانی هستند که قرابتی با آنها داشته باشند».
سردمداران حاکمیت که اموال مردم را صرف راهاندازی مدارس لوکس با شهریههای دهها میلیون تومانی میکنند توجیهشان این است که برای آینده کادرسازی میکنند.
تحصیل کودکان سرمداران در انگلیس
بهاذعان نویسنده مقاله فرهیختگان این مدارس تنها بخشی از همه واقعیتهای این نوع از مدارس بود که همچون یک بنگاه اقتصادی در حال سودجویی و ایجاد شکاف در جامعه هستند؛ مدارسی که با خدمات ویژه، گاه پا را فراتر از تأیید نظام آموزشی کشور گذاشته و خود را مورد تأیید نظامهای اروپایی و غربی معرفی میکنند. به اسم کلاسهای آموزشی و برگزاری کارگاهها، دانشآموزان را به خارج از کشور میفرستند؛ نظیر آنچه برای دانشآموزان مدرسه خرد پاسداران اتفاق افتاد و توسط یک مؤسسه آموزشی و با دریافت مبلغ چند ده میلیونی، بچههای ابتدایی را به انگلستان بردند تا زبان بیاموزند.
تحصیل فرزندان سردمداران نظام در مدارس اینچنینی و فرستادن آنها به خارج برای یادگرفتن زبان، آن روی سکه بازماندن دختران از تحصیل است که در این آرزو هستند که اگر بتوانند یک سال بیشتر درس بخوانند، اما فقر خانوادههایشان مانع ادامه تحصیل آنها میشود.