728 x 90

درماندگی و بن‌بست یک دیکتاتوری ضدبشری

سخن روز
سخن روز

در بین خبرهای مختلف از جوشش و غلیان اجتماعی، یک خبر جلب‌توجه می‌کرد و آن محکومیت ۶تن از هواداران مجاهدین در یاسوج و گچساران به حبسهای سنگین از ۸سال تا ۱۸سال به‌خاطر به آتش کشیدن تصاویر خمینی و خامنه‌ای و شعار «مرگ بر خامنه‌ای - درود بر رجوی» بود

این البته بیانگر شقاوت و وحشیگری یک دیکتاتوری ضدبشری است. اتهاماتی که برای دستگیرشدگان اعلام کردند، آتش زدن بنرهای تبلیغاتی و توهین به ولایت فقیه است. حتی اتهام تخریب اموال عمومی که در این قبیل موارد معمول است یا به هم زدن آرامش و امنیت به آنها نزده‌اند. بگذریم که در کشورهای دموکراتیک اینها اصلاً جرم محسوب نمی‌شود. حتی در رژیمهای دیکتاتوری همچنین احکام سنگین حبس و زندانی برای چنین حرکاتی معمول نیست.

 

احکام سنگین و ضدانسانی برای یک حرکت ساده

در زمان شاه که نمونه یک دیکتاتوری کلاسیک بود، زندانیان سیاسی آن سالها خوب می‌دانند و این ماده قانونی را از حفظ بودند که «توهین به مقام شامخ سلطنت» حداکثر ۲سال زندان داشت. نه ۸سال و ۱۸سال! خامنه‌ای هم اگر یادتان باشد در جریان قیام ۸۸، یک بار در یک ژست شیادانه گفت که اگر به من اهانت کردند، با آنها کاری نداشته باشید!

به هر حال این قبیل اقدامات در زمان شاه که معمولاً از دانشجویان سرمی‌زد، محکومیت‌های چندماهه به‌دنبال داشت. حتی بعد از ظهور جنبشهای چریکی مسلحانه که محکومیتها فاز عوض کرده بود، باز هم کسانی که از این قبیل کارها می‌کردند، اگر هوادار بودند، حدود ۳سال و اگر سمپاتیزان فعال گروه‌های چریکی بودند، باز حداکثر به ۵، ۶سال زندان محکوم می‌شدند.

البته وجه شقاوت این احکام ضدانسانی یک وجه این قضیه است. وجه دیگر، درماندگی و بن‌بستی است که رژیم در این جریان دچار آن است و از آن نباید غافل شد.

 

درماندگی دیکتاتوری و تاثیر آن در احکام صادره 

وقتی این رژیم را با سایر رژیمها، حتی دیکتاتوریهای دیگر مقایسه می‌کنیم(که واقعاً با هیچ دیکتاتوری معاصری قابل مقایسه نیست) وجه ضدبشری و وحشیانه آن به‌خوبی بارز می‌شود. اما وقتی این رژیم را با خودش یعنی با رفتار و عملکرد سابق خودش، مثلاً در دهه ۶۰ مقایسه می‌کنیم، می‌بینیم که چقدر دست‌بسته و درمانده شده است. در سال ۶۰ این رژیم هزاران نفر را فقط به‌خاطر این‌که یک نشریه مجاهد فروخته بودند یا حتی یک اطلاعیه مجاهدین را خوانده بودند، اعدام کرد. حتماً می‌دانید که احمد خمینی، پسر خمینی، گفته بود که نشریه‌خوان اینها را هم باید اعدام کرد. دژخیم فلاحیان، وزیر پیشین اطلاعات رژیم در دوران رفسنجانی، همین اخیراً در یک مصاحبه که در فضای مجازی هم منتشر شد، استدلال می‌کرد که وقتی کسی وابسته به یک سازمان برانداز است تا وقتی مرکزیت آن سازمان هست، این فرد وابسته و هوادار محکوم به اعدام است و خمینی هم علناً گفته بود وابستگان به گروهک‌ها مشمول همان حکم سران آن گروهک‌ها هستند. یعنی اعدام! و همین کار را هم می‌کردند. فلاحیان در همان مصاحبه گفت اگر کسی در خانه تیمی مسئولیتش خرید نان بوده، این حکمش اعدام است و همین کار را هم کردند.

 

قدرت‌نمایی پوشالی رژیم 

وقتی چنین رژیمی برای کسانی که خودش می‌گوید با مجاهدین مرتبط بوده‌اند و عکس و فیلم اقدامات خود را برای سازمان ارسال می‌کردند، حکم زندان و تبعید صادر می‌کند، این چه معنایی جز ضعف و درماندگی و وحشت از بازتاب کارش دارد. الآن می‌توان دریافت که چرا دژخیم کذایی، رئیس دادگستری ضمن اعلام خبر احکام صادره به‌طور مسخره‌یی آن‌چنان‌که گویی از یک فتح‌الفتوح خبر می‌دهد، از تشکیل گروه ویژه، رصد و گسترش چتر اطلاعاتی که «با اعمال تکنیک‌های فنی، عکس و فیلم‌های ارسالی این گروه را تهیه کرده و آنها را در یک عملیات غافلگیرانه دستگیر کردند»! خبر داده است؟! این قدرت‌نمایی پوشالی و مسخره برای سرپوش گذاشتن بر این استیصال و بن‌بست است. بن‌بست به این معنا که از یک‌طرف نمی‌تواند سرکوب نکند، اگر نکند آتش گسترش پیدا می‌کند و از طرف دیگر اگر سرکوب هم بکند، به دست خود بنزین بر آتش اعتراض و قیام می‌ریزد.

 

خبرهایی که اعلام نمی‌شوند 

رژیم برای این‌که ضعفش برملا نشود، معمولاً این قبیل خبرها را اعلام نمی‌کند. خبر محکومیت ۶هوادار اهل یاسوج را با سس قدرت‌نمایی منتشر کرده، اما روشن است که اگر در شهرهای کوچکی مثل یاسوج و گچساران ۶نفر از هواداران مجاهدین دستگیر و محکوم شده‌اند که تازه‌ اینها هم مربوط به قبل از قیام مرداد‌ماه بوده‌اند پس در شهرهای بزرگی مانند اصفهان و کرج و اهواز و غیره، دستگیر شدگان بایستی ۱۰برابر و در تهران باید ۱۰۰برابر باشند، اما اعلام آنها به‌معنی اعتراف به گستردگی مقاومت و گستردگی کانونهای شورشی است. این، تازه یک جنبه این تضاد است. تضاد دیگر نگهداری این جوانان پرشور و شورشی در زندانهاست. در زمان شاه هم شاهد بودیم که رژیم شاه با دستگیری و زندانی کردن دانشجویان، به‌دست خود زندان را به آموزشگاه و دانشگاهی برای تربیت کادرهای جنبشهای انقلابی تبدیل کرد.

 

علت تفاوت عملکرد امروز رژیم با دهه ۶۰

علت تفاوت رفتار و عملکرد رژیم در حال حاضر با رفتار و عملکردش در دهه ۶۰ چیست؟ آیا می‌توان از این اختلاف عملکرد دیکتاتوری این نتیجه را گرفت که رژیم تغییر کرده است؟

پاسخ منفی است، خیر!

این رژیم همان رژیم خمینی با همان ماهیت و همان طینت است. همان‌ که پس از ۴۰سال دادستان کلش می‌آید و به یک اقدام نمایشی راه‌دادن تعداد معدودی از زنان به ورزشگاه آزادی واکنش نشان می‌دهد و می‌گوید:

«این قبیل رفتارهای هنجارشکنانه را تحمل نمی‌کنیم».

همین دژخیم به رانندگان اعتصابی برچسب قطاع‌الطریق می‌زند و آنها را به اعدام تهدید می‌کند و هر روز دسته‌دسته جوانان را به‌دار می‌کشد و حتی از اعدام کودکان و نوجوانان به‌رغم این همه محکومیت‌های بین‌المللی صرف‌نظر نمی‌کند.

پس چرا نمی‌تواند مثل دهه ۶۰ رفتار کند؟ درست مثل یک حیوان درنده و وحشی که چنگال و دندانهایش شکسته و ریخته باشد.

آن موقع رژیم هر شب ۱۰۰، ۱۰۰ و ۲۰۰، ۲۰۰ اعدام می‌کرد و دنیا خبردار نمی‌شد؛ حتی ۳۰هزار نفر را در سال ۶۷ قتل‌عام کرد، اما باز هم از جهان صدایی برنخاست.

اما اکنون اوضاع تماماً تغییر کرده است.

 

بارتابهای جهانی جنایات رژیم 

برای درک علت تفاوت امروز با سال‌های دهه ۶۰ کافی است در نظر داشته باشیم که:

حمله و هجوم زندانبان‌ها به زندان ارومیه بازتاب جهانی پیدا می‌کند،

یک نوجوان را که رژیم می‌خواهد اعدام کند، گزارشگر ویژه حقوق‌بشر و عفو بین‌الملل و غیره... موضع‌گیری می‌کنند،

و اینها البته خود‌به‌خود حاصل نشده‌اند، خون‌دل و تلاش و سخت‌کوشی شبانه‌روزی کادرهای یک جنبش پشت آن بوده و خونهایی مثل خون شهید بزرگ حقوق‌بشر دکتر کاظم رجوی به پای آن ریخته شده.

کما این‌که شاهد اعتصابهای گسترده و سراسری پشت سر هم اقشار مختلف از رانندگان کامیون و بازاریان و معلمان هستیم. چیزی که تا یک‌سال پیش هم امکان وقوع نداشت که با فراخوان از پیش اعلام شده، مثلاً رانندگان کامیون که در سراسر کشور پراکنده‌اند به‌طور یکپارچه اعتصاب کنند و این اعتصاب را به مدت ۳هفته ادامه بدهند و با موفقیت آن را پایان بدهند. امری که به هم پیوستن اعتصاب اقشار مختلف را در چشم‌انداز قرار می‌دهد.

 

نتیجه‌ای که می‌توان گرفت

نتیجه این‌که: این درماندگی و بن‌بست رژیم در امر سرکوب، وجه متقابلش پیشروی مقاومت در همه اشکال آن است و این وضعیت کاملاً جدیدی است که چشم‌انداز درخشانی را در پیش روی همه قیام‌کنندگان و جوانان انقلابی قرار می‌دهد که با شور و ایمانی صدچندان به رژیم و دستگاه اختناق و سرکوب آن تهاجم کنند و پیروزی محتوم را هر چه سریع‌تر محقق کنند.

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/a2892b67-d404-42e4-a58b-164554e90c31"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات