مقاومت ایران از همان ابتدای جنگافروزی رژیم، اهداف خامنهای را بر ملا کرد. همه دنیا را آگاه کرد که ولایت فقیه با سوزاندن غزه در آتش میخواهد علاوه بر اهداف داخلی و سرکوب و انتخابات و... میخ منطقهای بکوبد و در صحنهی بینالمللی و معاملات و برجام و... باجگیری کند. مقاومت ایران سپس بهدرستی خامنهای را «بازنده استراتژیک» این واقعه دانست که لقمهای بزرگتر از دهانش برداشته است.
اکنون در ماه هفتم از این جنگ ویرانگر میشود قضاوت کرد که علاوه بر صحت این تحلیل، چگونه سودهای مرحلهای و تاکتیکی رژیم، یکی یکی روند معکوس به خود گرفته و در شیب نزولی افتاده است.
کمی دقت در اخبار روزهای اخیر نشان میدهد که در صحنه بینالمللی، مجموعه موضعگیریها، تحریمهای جدید، لوایح، بیانیهها و... علیه رژیم در حال ازدیاد است:
بیانیه وزرای خارجه کشورهای جی۷
وزرای خارجه کشورهای جی۷ شامل کانادا، فرانسه، آلمان، ایتالیا، ژاپن، انگلستان و آمریکا در روز ۳۱ فروردین ضمن صدور بیانیه مشترکی هم به سرکوب داخلی و «نقض شديد حقوق بشر» از سوی رژیم اعتراض کردند و آن را «جنایت علیه بشریت» خواندند، و هم رژیم را «مسئول اقدامات خصمانه و بیثباتکننده در منطقه» دانسته و برای تحریمهای بیشتر ابراز آمادگی کردند.
در همان روز شارل میشل، رئیس شورای اروپا رژیم را تهدید کرد که «ما تحریمهای بیشتری علیه این رژیم اعمال خواهیم كرد... به لحاظ استراتژیك این مهم است كه رژیم ایران را به لحاظ سیاسی و دیپلماتیك منزوی كنیم؛ زیرا رژیم ایران نه فقط تهدیدی برای امنیت اسرائیل بلكه تهدیدی برای امنیت منطقهای است». (سایت کمیسیون اروپا، ۳۱ فروردین ۱۴۰۳)
قطعنامه در سنای بلژیک
سنای بلژیک روز ۳۱ فروردین ۱۴۰۳ بهاتفاق آرا قطعنامه «نقض نگرانکننده و فزاینده حقوق بشر توسط رژیم ایران» را تصویب کرد. این قطعنامه در چارچوب ریاست دورهای اتحادیه اروپا توسط بلژیک – بلژیکی که روزگاری تروریستهای رژيم را مبادله و آزاد میکرد - ارائه شده و به همین دلیل بازگوکنندهی گرایش عمومی سیاسی در کل اروپاست.
این قطعنامه به ۴موضوع عاجل فراخوان داده است: اتخاذ تدابیر فوری برای نجات جان زندانیان در معرض خطر اعدام، بهویژه زندانیان سیاسی، پاسخگو کردن سران رژیم بهخاطر ۴دهه جنایت علیه بشریت و نسلکشی، حمایت از حق مقاومت مردم ایران در برابر رژیم با برپایی یک جمهوری دموکراتیک و نامگذاری تروریستی سپاه.
لایحه یا ابرلایحه؟!
مجلس نمایندگان آمریکا لایحهی «صلح از طریق قدرت در قرن بیست و یکم» را که توسط مایکل مککال رییس کمیته خارجی ارائه شده بود با ۳۶۱ رای موافق در برابر ۵۷ رای مخالف تصویب کرد و آن را برای سنا فرستاد.
این لایحه در واقع یک ابرلایحه است چرا که خودش شامل موضوعات متعدد در ۱۵بخش و حداقل ۶ لایحه دیگر علیه رژيم است: لایحهی «حفاظت از نفت رژيم ایران را متوقف کنید»، لایحه «مقابله با صادرات گسترده موشکی رژيم ایران»، لایحه مهسا یعنی «اعمال تحریم علیه ولی فقیه و رییسجمهور ایران و دفاتر متعلق به آنها بهخاطر نقض حقوق بشر و حمایت از تروریسم»، لایحه «نه به تکنولوژی برای ترور»، لایحه «رهبران رژیم ایران را مورد مواخذه قرار دهید» و لایحه «تحریم موسسات مالی خارجی در ارتباط با خرید نفت و تولیدات نفتی و محمولههای ناشناس از ایران».
ناظران معتقدند در صورت تصویب این لایحه در سنا و امضای آن توسط رییسجمهور آمریکا و در نتیجه تبدیل شدن به قانون، دولت آمریکا جبراً سیاست خود را به سوی سرنگونی رژيم تغییر خواهد داد. رسانههای رژیم که در ابتدا سعی میکردند خودشان را به کوچه علی چپ بزنند نتوانستند با همهی کوچکنمایی، وحشت خود را از این لایحه کتمان کنند: «اگر این قانون توسط بایدن امضا شود رهبری و رئیسجمهور تحریم میشوند و دیگر رئیسجمهور نمیتواند در نشست مجمع عمومی سازمان ملل شرکت کند» (ستاره صبح، ۳ اردیبهشت ۱۴۰۳)
محکومیتهای ادامهدار...
پیش از این و در روز ۳۰ فروردین نیز شاهد بیانیه آمریکا و ۴۷کشور دیگر علیه رژیم بودیم که موشکپرانیهای رژيم و نیابتیهایش را به صراحت محکوم کرده و این «اقدامات خطرناک و بیثباتکننده را تهدیدی جدی برای صلح و امنیت بینالمللی» خواندند.
قبل از آن هم موشکی از کنگره آمریکا به سوی رژیم شلیک شد و ۱۴۵ نماینده کنگره آمریکا در قطعنامهی ۱۱۴۸ به دولت متبوعشان فراخوان دادند که «حقوق مردم ایران را برای ایجاد یک ایران دموکراتیک، مبتنی بر جدایی دین و دولت و غیرهستهای به رسمیت بشناسد» و در ادامه هم از طرح دهمادهای مقاومت ایران حمایت کردند.
البته که این لیست ادامه دارد و میتوان به آن، تحریمهای جدید از سوی انگلیس علیه «۱۳فرد و نهاد» وابسته به رژيم از جمله ستاد کل نیروهای مسلح و نیروی دریایی سپاه، تحریمهای جدید آمریکا علیه «۱۶فرد و دو نهاد» دستاندرکار تولید پهپاد رژيم، بیانیه جو بایدن در تایید این تحریمها، موضعگیری مشترک وزرای دارایی و رؤسای بانک مرکزی گروه 7 دولت صنعتی «برای کاهش توانایی رژيم ایران برای دستیابی، تولید یا انتقال تسلیحات در فعالیتهای بیثباتکننده منطقهيي» و... را نیز افزود.
بنابراین کاملا روشن است که بهویژه پس از موشکپرانی رژیم و هویدا شدن سر مار، سلسله فشارهای بینالمللی هر چه بیشتر رژیم را در تنگنا نهاده است. اختلافنظرهای جهانی درباره رژیم هم میآید و دیگر کمتر صحبتی از شکاف بین اروپا و آمریکا، دو جناح اصلی آمریکا، اتحادیه اروپا و پارلمان اروپا و... بر سر برخورد با رژیم شنیده میشود. حتی در سال انتخابات آمریکا که کمتر لایحهای با توافق دوحزبی تصویب میشود لوایح علیه رژیم دارای حداکثر تایید است.
در کنار وضعیت انفجاری داخل و نارضایتیهای عمومی، موج مخالفت داخلی با سرکوب زنان، ضرباتی که هم خود رژیم و هم نیابتیهایش با آن مواجه هستند، قطعا که تشدید انزوای منطقهای بر سایر بحرانها و بدبختیهای رژیم تاثیر متقابل خواهد داشت و بیش از پیش موجب ریزش در نیروهای وارفته نظام خواهد شد.
بیچاره ولی فقیه فرتوت که میخواست با تغذیهی خون کودکان غزه در صحنهی منطقهای و جهانی عرض اندام کند و مزدورانش خواب ابرقدرتی میدیدند و لاف میزدند: «از نانو تا فضا و اقیانوسهای جهان را تسخیر کرده و ابرقدرت منطقه و قدرت دنیاییم»!! (کیهان، ۱۳ آبان ۱۴۰۲) اما امروزه در چشم اروپاییها هم به فلاکت و انزوا افتاده است: «[رژیم] ایران با رفتار تجاوزکارانه خود که هدف آن بیثبات کردن کل منطقه است، منزوی شده است.» (وزیر خارجه آلمان، شبکه ایکس، ۲۵ فروردین ۱۴۰۳).