پس از چندین دهه دخالت در کشورهای منطقه و صدور تروریسم به پایتختهای عربی و بعد از یک سال جنگافروزی در غزه، این روزها کوس رسوایی ولایت فقیه در همه جای کشورهای عربی به صدا در آمده است. دیگر تمام خلقهای عربی و اسلامی میدانند و نویسندگان عرب مینویسند که ولایت فقیه از ابتدا ابزاری برای قدرتطلبی و تمامیتخواهی بود؛ رژیم برعکس تمام تبلیغات و اشک تمساح برای فلسطین، بزرگترین خائن به آرمان فلسطین و عامل اصلی در ویرانی غزه بوده است؛ نیروهای نیابتی رژیم ارمغانی جز ویرانی و کشت و کشتار برای کشورهای خود نداشتهاند؛ و از دیگر سو عمق استراتژیک رژیم در حال فرو ریختن است؛ زمان زیادی برای «مانورهای» رژیم باقی نمانده است و...
نگاهی به برخی اخبار روزهای اخیر گویای افزایش درک اعراب نسبت به این امور است.
پدرم دوست صمیمی حسن نصرالله بود!
نیات پلید رژیم نهتنها در بین مردم عادی عرب که در بین طیف مذهبی و هواداران رژیم نیز بهشدت افشا شده است. سایت الحره روز ۱۳ آذر در مطلبی از یک نویسندهٔ مراکشی با عنوان «ولایت فقیه؛ ریشههای نظریهای که به ابزاری برای سلطه و گسترش نفوذ تبدیل شد» نوشته است: «در بحبوحهٔ این جنگ، ملتها و پایگاههای مردمی، بهویژه در لبنان، به هزینههای سنگین ولایت فقیه پی بردند. این آگاهی ممکن است سرآغازی برای شکلگیری درکی جدید باشد که ابعاد ویرانگر این نظریه را دریابد و مراجع شیعه نیز برای افشای سستی آن و هشدار درباره خطراتش بسیج شوند».
نمونهای از دیدگاه جدید اینگونه «مراجع» و «امامان» را پیشتر، سایت نیوزویک منتشر کرده و حرف دل یکی از روحانیان لبنانی را بازتاب داده بود: «مانند بسیاری از جامعه شیعیان لبنان در سال ۱۹۸۵ من در جوانی به حزبالله پیوستم... من این را بهعنوان امام جمعه شیعیان لبنان میگویم: بزرگترین تهدید برای لبنان و خاورمیانه ایدئولوژی افراطی رژیم ایران است. در حالی که آتشبس بین اسراییل و حزبالله یک فرصت خوشایند است اما صرفاً نشاندهنده آغاز چالش واقعی است. تنها راه برای تأمین صلح بلندمدت در لبنان این است که فعالانه کنترل رژیم ایران بر کشور ما و دیگر کشورهای آسیبپذیر منطقه را پس بزنیم آن کار باید از امروز آغاز شود».
شیخ عباس جوهری، گویندهٔ جملات بالا کسی نیست که شناختی سطحی یا دورادور از ولایت فقیه داشته باشد؛ او هم به ایران سفر کرده و هم با نیابتیهای رژیم در لبنان مراوده داشته است: «در سفر به تهران چشمانم به واقعیت انقلاب ایران باز شد، جایی که از خود شیعیان ایرانی دربارهٔ فقدان آزادی و برابری در جامعه، پارتیبازی و امتیازات اعطاشده به بستگان رژیم شنیدم... فراخوان من برای انتخاب صلح به جای ایران، در چندین موقعیت تقریباً به قیمت جانم به دست حزبالله تمام میشد، اما پس از مرگ حسن نصرالله - که زمانی با پدرم صمیمی بود - این یکی از مواردی است که باید با صدای بلند تکرار شود» (نیوزویک، ۷ آذر ۱۴۰۳)
«شبح ایران رو به محو شدن است»
بعد از آشکار شدن ضعف رژیم در فلسطین و لبنان این بار نوبت به سوریه رسیده است. رژیم بهصورت نمایشی عراقچی را برای روحیه دادن به سوریه فرستاده اما واقعیت صحنه یعنی «مهار نفوذ رژیم» در سوریه از دید مفسران عرب پنهان نیست: «[رژیم] ایران بهدنبال کاهش تنشها در شمال غرب سوریه و جلوگیری از پیشرویهای جدید مخالفان سوری است، بهویژه با خروج نیروهای دولتی سوریه که منتظر ضدحملهیی با حمایت مؤثر روسیه مشابه آنچه هستند که در آغاز جنگ رخ داد اما پاسخ به تلاشهای دیپلماتیک ایران محدود بوده است، این مسأله ایرانیها را به این فکر انداخته که نکند جنگ در سوریه بیش از آنکه علیه بشار اسد باشد، هدفش مهار نفوذ آنهاست»! (العرب چاپ لندن، ۱۱ آذر ۱۴۰۳)
همین سایت در روز ۱۰ آذر در مطلبی به قلم فاروق یوسف نویسندهٔ عراقی با تیتر «زمان ایران در خاورمیانه به پایان رسیده است» نوشته است: «شبح ایران رو به محو شدن است. زمانی که حامیان ایران به این واقعیت برسند که دیگر هیچ ارتباط واقعی میان آنها و تهران وجود ندارد، این پایان کار ایران خواهد بود و این اکنون به واقعیت پیوسته است».
«زمان به سود این قمارها نیست»!
از دید تحلیلگران عرب این تنها رژیم نیست که زمانش «در خاورمیانه به پایان رسیده»، بلکه مزدوران منطقهایاش هم باید خود را تعیینتکلیف کنند، بهویژه که سوای عوامل متعدد منطقهای، تغییر حاکمیت در آمریکا نیز در راستای محدود کردن کارتها و «قمار» های رژیم در منطقه، عاملی تأثیرگذار است: «رهبران شبهنظامیان مورد حمایت ایران باید پیش از ۲۰ ژانویه، تاریخ آغاز به کار ترامپ، تکلیف باقی مانده سلاحها و نیروهای خود را روشن کنند. آنها باید از بازیهای بیسرانجام دست بردارند، زیرا زمان به سود این قمارها نیست... کمتر از یک ماه تا مراسم تحلیف ترامپ باقی مانده است، و در این مدت، پنج شبهنظامی وابسته به ایران در پنج کشور عربی (لبنان، سوریه، عراق، یمن، و غزه) باید تصمیم خود را بگیرند: آیا سلاحهای خود را به دولت تحویل داده و بپذیرند که عدالت اقتضا میکند آنها نیز مانند دیگر نیروهای سیاسی در کشوری باشند که سلاح فقط در دست ارتش است؟ یا اینکه همچنان منتظر تصمیم رژیم ایران در قبال سرنوشتشان مطابق با منافع خود بمانند؟» (الوطن چاپ بحرین، ۷ آذر ۱۴۰۳)