728 x 90

بی بی‌ سی و ضجه مضاعف

آیت‌الله بی بی سی!
آیت‌الله بی بی سی!

به‌قلم: س ج سبزواری

 

تیر به وسط خال خورده است

آتش به ریش و عمامه افتاده و ابلیس گرفتار سوزش است. باید شعله به بیت‌العنکبوت برسد. مدتهاست سیاست کتمان و بایکوت مجاهدین جایش را به ضجه و سوزش داده است. آنها نمی‌خواستند اما مجبور شدند. با این‌حال دروغ و فریب نجومی کارآیی ندارد و بنگاههای حامی را به تکاپو انداخته است. اما جیغ بنگاه استعماری بی‌ بی سی انگیزه شورش را مضاعف می‌کند. یک تاریخ دل خون را با آتش حواله عظما می‌کنیم. سوزش به لندن هم می‌رسد. هم تسکینی است بر قلوب دردمندان و هم عجوز بزک‌کرده مجبور به نقاب‌اندازی است. دریغ و افسوس ناکامی نهضت مشروطه و خیزش ملی به رهبری دکتر محمد مصدق زنده می‌شود. کاش آن موقع هم چهره عجوز بی‌نقاب نمایان می‌شد. آن موقع نسل حنیف و مسعود پا به عرصه نگذاشته بود. اما حالا تیر به وسط خال خورده است. درست به همانجایی که باید بخورد. دروغ و لوش و لجن آشکاری که نثار کانون مقاومت در برابر استبداد می‌کند محض رضای خدا نیست بلکه هراس مجسم از سرنگونی است. پس بیا بیا بیا.

 

فخیمه کجاست؟

روزگاری که گفته می‌شد آفتاب در سرزمینهای استعماری غروب نمی‌کند فقط یک اسم نبود. ستمها رفت و جانها گرفته شد و خانمانها بر باد رفت. پول انگلیسی از هندوستان برای تأسیس حوزه‌های آخوندی می‌رسید تا نفوذ ریشه گیرد و مستعمرات چارمیخ شود. غائله‌های حیدری نعمتی به کار استعمار می‌آمد. آخوندی انگلیسی به نام افجه‌ای در اصفهان سر و دستها قطع کرد و تازیانه‌

ها بر گرده مردم نشاند و با همین دریدگی از خاک‌نشینی به کاخ‌نشینی و زراندوزی و املاک بی‌حساب رسید تا مردم شوریدند و عاقبت کار را جلوی چشمش آوردند.

نامهٔ وزیر مختار سر جان کمبل:

از وزارت‌خارجه به دولت انگلیس: «برای برانگیختن مردم و خرج کردن پول بین علماء و ملاها مبلغی در حدود ۵۰۰لیره لازم دارم. امام جمعه به من قول داده است که این پول را در موقع مناسب و به‌طور صحیح خرج کند».

گزارش دوم وزیر مختار انگلیس به دولت انگلیس: «...چند نفر از ملایان بالای منبر علیه او [قائم مقام فراهانی] به درشتی سخن گفته‌اند و هر کجا نام او و عمالش برده می‌شود، توأم با دشنام است...».

ایام فرخنده است و مبارک. به‌خصوص که قیامهای عراق و لبنان فصل تازه گشود و طلسم منطقه‌ای خلافت را شکست. رژیم در عقبه‌اش دچار درد و مرض و جذام است. فرو می‌رود و کم می‌شود و مچاله می‌شود. مقاومت آشتی‌ناپذیر از موقعیت تدافع به تهاجم رسیده است. آتش به بیت عظما نزدیک و نزدیکتر می‌شود و ریش و ریشه ابلیس را خاکستر می‌کند. پس این عجوز مکار چه غلطی می‌کند؟ پس فخیمه کجاست؟ پس بودجه وزارت برای تبلیغ به چه کار می‌آید؟ پس این‌همه لشکر بدنام برای چه به لندن رفته؟ مگر به عشق رهبر نرفته؟ مگر مرکز و بزرگترین «بعثه» خامنه‌ای در لندن نیست؟

 

کینه تاریخی و سفیدسازی

عجالتاً بی‌ بی سی و به‌خصوص بی‌ بی سی فارسی یک فقره ادای دین کرد تا کینه تاریخی ایرانیان به‌رغم سفیدسازیهای این سالیان زنده شود. کلی خرج کردند تا بگویند که آنقدرها هم خام‌طمع و حریص به نفت و خون نیستند. کلی زور زدند که بگویند همه ظلم و تعدی تاریخی و به خدمت گرفتن آخوند "تئوری توطئه" است و آنقدرها هم واقعیت ندارد. تلاشها کردند نسبت به مصدق کبیر جعل و سمپاشی کنند. از دایی جان ناپلئون هم یاری گرفتند. برای دیرباوران هم به ضرب مصاحبه تلاش کردند آب و آبروی رفته را برگردانند. اما سوزش آتش امانشان نداد و همه چیز را به باد داد.

 

ارتزاق از پای‌بوسی شقاوت

نه استقلال هندوستان و کشورهای استقلال‌یافته و نه سیلی‌های محکم رهبر فقید نهضت ملی بر بنا گوش مداخله‌گران و شرکت نفت ایران و انگلیس هرگز کفتار را از لاشه‌خواری بازنداشت. همانجا هم کم آورده بود و آویزان آمریکا شد تا مصدق را از سرش وا کند. گرچه خمینی از سیلی خوردن مصدق خوشحال شد و نتوانست خوشحالیش را پنهان کند. اما روح مصدق در نسل بعد شعله کشید و آتش به دودمان ریش و همریش انداخت. سالهاست که استعمار برای ذبح مجاهدان کارد تیز می‌کند و به ملا گرا می‌دهد. اما اکنون هراس بر خیمه نظام سایه انداخته و ولوله به جان همریش انداخته است. حضور چند شناسنامه‌ ایرانی در وزارت بدنام و بنگاه استعماری یادآور حمله مغول است که فرومایگانی از پای‌بوسی شقاوت ارتزاق کردند.

 

جیغ مضاعف

همیشه و علی‌الدوام استبداد با استعمار همرا ه بوده است. همدست طبیعی و خویشاوند همدیگرند. اگر کسی شک دارد جای دوری نرود. به تاریخ معاصر ایران نگاه کند. به‌قتل رجال وطن‌دوست و ترقی‌خواه نگاه کند. به مستندات با تصویر شعبان بی‌مخ و ابوالقاسم کاشانی، سلف خمینی، نگاه کند. به بی‌ بی سی فارسی نگاه کند.

در تهران عمامه می‌سوزد، جیغ و آخ توأمان از بیت و لندن بلند می‌شود. در اصفهان ریش خاکستر می‌شود، امام جمعه و آیتالله بی‌ بی سی با هم گریه می‌کنند. شهرها قیام می‌کنند این دو با هم به هق‌هق می‌افتند آن به سیاق آخوندی، این به سبک استعماری. عراق و لبنان قیام می‌کنند، بی‌ بی سی و کیهان خامنه‌ای هر دو خفه می‌شوند. مثل این‌که با هم تلپاتی دارند. وقتی هم فریاد از سانسور بلندتر است هر دو دستی به ریش و فکل می‌کشند. زبان پاسدار که مهجور است و با تکان‌دادن سنگ در قوطی فرقی نمی‌کند اما بی‌ بی سی ترجمه می‌کند و رویش هم می‌گذارد که بله! منابع غیررسمی! می‌گویند یه چیزی بود معلوم نبود چی بود! البته ناظران بی‌طرف! و کارشناسان و پروفسورها و خبرنگار مقیم می‌گویند چیز مهمی نبوده و شاید هم اصلاً چیزی نبوده. حالا به‌ نقل از منابع معتبر گزارش داریم که احوط آنست که پرهیز شود. شما هم مواظب امنیت و عدم خشونت خودتان باشید! تازه‌ اینطور که خبرنگار مقیم ما می‌گوید قیام‌کنندگان هم با هم اختلاف دارند و معلوم نیست چی می‌گویند! اینهم مصاحبه با یکی از حاضران در صحنه... خبرنگار مقیم ما اصلاً الکی نیست. اصلاً برای حزب‌الله گریه نکرده است! خبرنگار ما جنایات مالکی قصاب را هم به حساب دیگرا ن ننوشته است. اما به دور از این حواشی و خبرهای غیرمهم، خبر اصلی و مهم این است که یک گربه و یک سگ خوشگل ازدواج کردند. شاید تعجب کنید که گربه با سگ چه نسبتی دارند. اتفاقاً همین موضوع بحث سر کاری ما هم هست.

 

از قاتل کودک‌کش، عارف می‌تراشد

در همین حال عظما پاسدار کودک‌کش خودش را راهی می‌کند که چند کیلو امنیت! ببرد و به‌عنوان بدرقه از همان بیت تنوره کشتار می‌کشد. همریش لندنی متوجه رسوایی هست. قبلاً تمهید داشته است. یک تعفن توده‌ای- ساواکی- ساوامایی شانس خود را برای تراشیدن سردار عارف از قاتل کودک‌کش آزموده بود.

 

تقسیم کار

نیازی به شرح افلاس رژیم نیست. وحوش نظام روزانه جیره مصیبت و روضه‌خوانی اندر فلاکت، به‌هم‌ریختگی و درد چه کنم دارند... دعوای حسن روحانی و عظما یا رئیسی، دورخیز کردن لاریجانی و یزدی علیه همدیگر، قیل و قالهای طویله مجلس و کارگزاران دولت و مشابهات آنها به اندازه کافی واقعیت انحطاط نظام را برملا می‌کند. سیاست سکوت و کتمان مقاومت و مجاهدین دوام نیآورده و جایش را به هرزه‌درایی و جعل و فریب نجومی داده است. اما باز افاقه نمی‌کند. باید بودجه وزارت‌خارجه همریشان به کار بیفتد و دست یاری برساند. دست ملا چندان باز نیست و نمی‌تواند از اعماق قرون جاذبه درست کند. وانگهی ۴۰سال ویرانی مردم را جان به‌لب کرده است. از آنجا که دستش کوتاه است دست بی‌ بی سی دراز می‌شود تا درست سر موقع و در نقطه‌عطف تاریخی بگوید که البته ملا و آخوند و پاسدار از مجاهدین بهترند! حال اگر روزی آنها هم نباشند باز رژیم سابق می‌تواند ویرایش شود.

تقسیم کار منصفانه‌ای دارند. یکی زجرکش کردن زندانیان بیمار را به عهده‌ دارد. دشنه را با دست زندانی عادی بر گردن اسیران فرود می‌آورد و کاردآجینشان می‌کند. بعد هم رذالت کی بود کی بود ما نبودیم و خنده‌های سادیستی لاجوردی‌گونه و رضایت از این همه زرنگی و تردستی و... تا خباثت و جنایت دیگر.

دیگری هم مأمور به سفیدسازی جنایت با چاشنی بی‌طرفی و شیطان‌سازی از دشمن قسم‌خورده جلادان حاکم. متصور نیست چگونه برده‌ای از ارباب خونسرد پول کثیف بگیرد، غذا بخورد، مد روز بپوشد، کراوات یا ماتیک بزند، خنده حرفه‌ای و فیگور تحویل دهد و سهیم زنجیر و انقیاد ملتی باشد که منسوب به اوست. چنین تصویری جهاز هاضمه را به‌هم می‌ریزد. به کفتار می‌شود با کراهت نگاه کرد. به لاشخورها هم شاید. اما...

 

ریشه تا کجاست؟

مقصد مشخص است: سرنگونی. این شیر همیشه بیدار است که اژدر را به خماری در تموز خوانده است. تقدیر بر این است که شجره خبیثه ریشه‌کن شود.

اما بیخ و بن این شجره خبیثه تا کجاست؟ تا جهل و فریب؟ تا قساوت و شناعت؟ تا چپاول و وطن‌فروشی؟ تا تجارت نفت و خون؟ تا استعمار؟ تا کجا؟

ریشه فاشیسم دینی عمقی ندارد. اگر اصالتی داشت چرا این‌همه بحران؟ چرا این‌همه سرکوب؟ اگر داعش اصالتی داشت ابو داعش هم دارد. سست است و بی‌پایه که با قیام متحد به جهنم می‌رود.

اما فقدان عمق مانع عرض و طولش نیست. عرض آن با رشوه و وطن‌فروشی به هر طرفی که گندابش را تحمل کند می‌رسد. از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب حتی به کشورهای کوچک هم رشوه می‌دهد تا رأی و حامی بخرد. واگذاری خاک و دریا و نفت مجانی... همان اندازه که از پرده برون افتاده است گویاست. گرچه بی‌ بی سی آن را ویرایش بی‌طرفانه! و با کارشناسان مورد نظر عادلانه اعلام کند

طول این ریشه هم تاریخ دخالت‌ها و مطامع استعماری است. مستعمراتی که خورشید در آن غروب نمی‌کرد و راههای امن را برای انتقال پول از هندوستان برای تأسیس حوزه‌های آخوندی تأمین می‌کرد. ناکامی انقلاب بزرگ مشروطه، جنبش‌های ترقی‌خواهانه سراسر ایران، نهضت ملی به رهبری دکتر محمد مصدق و به‌خصوص ربودن انقلاب ضدسلطنتی و تغذیه فاشیسم دینی همه گواه زخمهای عمیقی است که یک تاریخ دسیسه و چپاول به دل ایران و ایرانی نشانده است. 

 

شاهدی در نجف

مردمی که مشکل نداشته باشند که قیام نمی‌کنند. مردمی که تبهکاری حاکم روزگارشان را سیاه نکرده و کارد به استخوانشان نرسیده که انقلاب نمی‌کنند. مردمی که ظلم و تعدی و تبعیض به انفجارشان نرسانده باشد که به استقبال گلوله و گاز اشک‌آور نمی‌روند. پس چرا عامل خارجی دسیسه می‌کند؟ چرا آتش تهیه برای ترور و کشتار فراهم می‌کند؟ چرا مماشات کثیف به ماشین جهل و جنایت سوخت می‌رساند؟ جز برای بهره‌برداری و تأمین منافع کثیف؟ اما عطش تاریخی برای پاره کردن تمامی زنجیرهای اسارت و پایان دادن به چپاول و غارت التیام نمی‌یابد.

کافی است یک قلم به شاهدی مشخص و با اسم و رسم در نجف توجه کنیم که نوشته است در نجف و در محل خمینی نوشته اعلامیه‌اش را با تلفن به قم می‌خواندیم که ضبط و منتشر شود. قبل از انتشار از بی‌ بی سی فارسی خوانده می‌شد و هنوز هم نفهمیده‌ام که چگونه زودتر از انتشار در قم به بی‌ بی سی می‌رسید. البته این شاهد از آنجا که در نجف بوده است نمی‌توانسته شاهد وصل رادیو بی‌ بی سی به بلندگوی مساجد باشد تا سرقت رهبری تکمیل شود. اما دیگران شاهدند.

قبل از آن هم رجالی چون فراهانی و امیرکبیر قربانی شدند. گرچه فرمان شاه بود اما شاه در مبادرت خواب‌نما نمی‌شد.

گرچه تیر از کمان برون آید از کماندار بیند اهل خرد.

 

دسیسه‌ٔ میرزا آقاسی

حاجی میرزا آقاسی و میرزا نصرالله اردبیلی، پس از دسیسه‌چینی‌های لازم علیه قائم‌مقام سرانجام در ۳۰ماه صفر ۱۲۵۱ (۱۲۱۴ شمسی برابر با ۱۸۳۶ میلادی) شاه را به دستگیری و پس از ۵روز به‌قتل قائم‌مقام وادار کردند. محمد شاه او را به باغ نگارستان احضار کرد و توسط جلادی به‌نام اسماعیل‌خان قراچه‌داغی، رئیس فراشان خود، وی را به‌قتل رساند. شاه و شیخ و استعمار زبان هم را خوب می‌فهمند.

رجل نیک‌اندیش و ترقی‌خواه دیگر امیرکبیر بود. از جمله خائنین که تمهید قتل او را به عهده داشت میرزا آقاخان نوری حقوق بگیر انگلیس بود.

تاریخ قاجاریه نوشته میرزا احمد وقایع‌نگار از مشورت شاه با وزرای مختار بیگانه در عزل صدراعظم سخن می‌گوید. آخوند میرزا ابوالقاسم امام‌جمعه تهران هم در میان دسیسه‌چینان قتل بود. شاه ابتدا امیرکبیر را عزل و به کاشان تبعید کرد و پس از ۴۰روز، فرمان به قتلش داد. جنایت در ۱۹دیماه ۱۲۳۰ هجری شمسی، در حمام باغ فین کاشان اتفاق افتاد و یک تاریخ آه و دریغ ملتی بلاکشیده را برآورد. چه بسا اگر این قتلها نبود نیازی به رنج و خون بیشمار مشروطه و بعد از آن تابه‌حال نبود.

ذکر دو نمونه تاریخی بقیه دسیسه‌های قبل و بعد از آن تا به امروز را معاف نمی‌کند که دائما با تکیه بر ارتجاعی‌ترین و منحط‌ترین عناصر خائن به پیشبرد مطامع کثیف مشغول بوده است.

 

مسئولیت محتوای مطالب وارده برعهده نویسنده است

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/4087f9d9-966a-40d3-8808-ef0bbc38c6ff"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات