تصمیم دولت آمریکا مبنی بر پایان معافیت خرید نفت ایران با اینکه قابل پیشبینی بود اما بهعنوان یک خبر مهم بازتاب گستردهیی در دنیا و در رژیم داشت.
برای اصحاب مماشات و امیدواران به این سیاست اعلام این تصمیم که پیشاپیش انتطار آن میرفت، تبدیل به یک شوک شد.
این جماعت از دیماه سال ۹۷ که آمریکا اعلام کرد معافیتها را لغو میکند شروع کردند به تبلیغات که چنین کاری بازار نفت را دچار تلاطم میکند! قیمت نفت را بهشدت بالا میبرد! کسی نمیتواند خلأ ناشی از تولید نشدن نفت ایران را پرکند! چنین کاری به اقتصاد کشورهای غربی و خود آمریکا ضربه میزند! و یک دوجین از این قبیل استدلالها را بههم بافتند... اما در عمل چنین اتفاقی نیفتاد. چرا که به اذعان رسانههای حکومتی، آمریکا در هماهنگی با روسیه و عربستان و امارات متحده عربی تولید و عرضهٔ نفت به بازار جهانی را بالا برد. و به این ترتیب از محاصره همهجانبه رژیم هم مطمئن شد! بنابراین میتوان گفت یکی از آثار مستقیم این تصمیم ضربه دیگری بود که به سیاست مماشات وارد شد.
حتی کارشناسهای حکومتی هم میدانستند!
فریدون مجلسی یک کارشناس رژیم در این مورد گفت » فرمانبرداری تقریباً تمامی کشورها از آمریکا موجب میشود از ترس لطمه به منافع خود، از ایران نفت نخرند.» همین کارشناس حکومتی در مورد امکان افزایش قیمت نفت هم گفت« اگر قیمت جهانی نفت اندکی افزایش یابد نیز به سود آمریکا خواهد بود زیرا نفت شیل آن کشور قابلیت رقابت بیشتری پیدا میکند و جای نفت ایران را خواهد گرفت».
از سوی دیگر مهدی محمدی از باند خامنهای هم گفت: «اگر واکنش قدرتمند نباشد، آشکار یا پنهان، باید منتظر تشدید دیوانهوار فشارها بود».
یاسر جبراییلی مهرهٔ دیگر باند خامنهای گفت: « تصور اینکه اروپا خارج از پازل آمریکا قرار بگیرد، توهم است. اگر اروپاییها اراده سیاسی بر بیاعتنایی به تحریم آمریکا داشتند، هم امکان آن وجود داشت و هم ابزارش، اما به صراحت اعلام کردند که قصد نقض تحریمهای آمریکا را ندارند».
و به این ترتیب خوابهای پنبهدانه آخوندی درباره پا نگرفتن تحریمهای همهجانبه با صدای مهیب بیانیه پایان معافیتها آشفت و نقش بر آب شد.
گزینه خروج از برجام و بستن تنگه هرمز!
در این میان برخی از دلواپسان پیشنهاد میکنند برای مقابله با گسترش تحریمها لازم است رژیم از برجام خارج شود و از طرف دیگر تهدید چندی پیش روحانی مبنی بر بستن تنگه هرمز را یادآوری کرده و میگویند ما هم باید جلوی صادرات نفت از تنگه هرمز را بگیریم.
در مورد خروج از برجام پیش از اینها عراقچی پاسخ این سؤال را داده و گفته بود: «اگر از برجام خارج شویم همه چیز بهحالت قبل برمیگردد و اروپا و شورای امنیت تحریمهای خود را برمیگردانند».
در مورد بستن تنگه هرمز هم مشاور روحانی اکبر ترکان ادعاهای قبلی را به کلی منکر شد و گفت: «ایده بستن تنگه هرمز را چه کسی بهعنوان راهکار جمهوری اسلامی بیان کرده؟ چه کسی گفته که ما امنیت آبراههای جهان را تهدید میکنیم؟ در حالی که ما ضامن امنیت آبراههای جهان هستیم و نه تهدیدکننده آن». ضمن اینکه رژیم اصلاً در شرایطی نیست که بخواهد به این ماجراجوییها نزدیک شود.
در شرایطی که سرکردهٔ کل سپاه اعلام بریدگی کرده و درخواست کار فرهنگی نموده است و در شرایط استمرار و گسترش سیلی که ۲۵استان کشور را فراگرفته و پیچ و مهرههای رژیم را «شل» کرده است و همزمان فریادهای اعتراض سیلزدهها هر روز بلندتر میشود، و در شرایطی که رژیم برای مقابله با مردم دست به دامن پاسداران خارجی خود میشود؛
آخوندها مطلقاً و مطلقاً چنین غلطهایی نخواهند کرد. کما اینکه وقتی نیروهای آمریکا و انگلستان و فرانسه در برابر تهدیدهای رژیم در مورد سنتکام یک مانور عظیم دریایی در خلیجفارس برگزار کردند، رژیم لام تا کام دهان باز نکرد و حتی نفسش را هم در سینه حبس کرد که تداعی موضعگیری در این خصوص نشود! در این مانور نه از قایقهای تندرو سپاه که در زمان اوباما در نزدیکی کشتیهای آمریکایی وز وز میکردند اثری بود و نه از پهپادهایش که به ناوهای غربیها نزدیک شوند!
در شرایط فعلی ۲۰۰بار به مواضع رژیم در سوریه حمله هوایی شده و آخوندها پس از تحمل تلفات سنگین از آن نواحی عقب نشسته و دست از پا خطا نکردند؛ سهل است حتی خبرهای مربوط به آن را پخش هم نکردند. شرایط اکنون بهگونهیی است که حتی از درون رژیم هم کارشناسان حکومتی، رژیم را بهشدت از این رجز خوانیهای پوشالی برحذر میدارند.
رژیم در شرایط فعلی به کدام سو میرود: تسلیم یا ایستادگی؟
اکنون سؤال حداکثر میتواند این باشد که: آیا به سوی صفر میل کردن صادرات نفر رژیم و فشارهای سنگین اقتصادی و سیاسی ناشی از آن باعث نمیشود که رژیم خودش را بر سر دوراهی تسلیم یا ایستادن و شاخ و شانه کشیدن تعیینتکلیف کند؟
در این مورد باید گفت: شاید در نهایت رژیم از تعیینتکلیف گریزی نداشته باشد اما هنوز هیچ نشانه قطعی از اینکه رژیم در این دوراهی به کدام سمت خواهد رفت از خود صادر نکرده است. کما اینکه واکنش وزارتخارجهٔ رژیم هم به لغو معافیتهای نفتی حاکی از همین است:
از یک طرف میگوید: «ایران ارزشی برای معافیتهای اعطایی بر تحریمها قائل نبوده و نیست».
از طرف دیگر میگوید: «وزارت امور خارجه امروز بهصورت مستمر با تمامی نهادهای ذیربط داخلی در تماس بوده و نیز رایزنیهای فشردهای با بسیاری از شرکای خارجی اعم از اروپایی، بینالمللی و همسایگان صورت داده است.و بهزودی تصمیم مقتضی در این خصوص اتخاذ و اعلام خواهد شد».
مفهوم موضعگیریهای دو پهلو
اینگونه موضعگیری کردنهای متناقض حاکی از این است که رژیم نتوانسته هیچ تصمیمی بگیرد. این بیتصمیمی در شرایطی است که پیش از این، هم ظریف و هم عراقچی مدعی بودند رژیم در مورد تمام سناریوهای محتمل برای تحریم فروش نفت آماده است و برای هر وضعیتی راهکار دارند اما اکنون که موعد نشاندادن آن راهکارهاست، خبری از «راهکار» نیست!
به خوبی روشن است رژیم بر سر یک دوراهی قرار گرفته که هر کدام از این دو راه مقصدش مرگ و نابودی است.
البته برخیها برای توضیح این وضعیت میگویند رژیم به پایان دوران ریاستجمهوری ترامپ چشم دوخته است، اگر چنین چیزی باشد این نهایت استیصال رژیم است که به تحولی که هزار اگر و مگر و شاید و باید در طی دو سال آتی درون آن نهفته، چشم دوخته باشد! زیرا:
اولا به گفتهٔ بسیاری از تحلیلگران و ناظران سیاسی، تغییر دولت قانونی آمریکا محتمل نیست.
اگر همچنین فرضی محتمل باشد و یک دولت دموکرات در آمریکا روی کار بیاید، باز هم به گفتهٔ کارشناسان خود رژیم، تغییر اساسی در رویکرد نسبت به رژیم ایران حاصل نخواهد شد. کما اینکه قطعنامههای تحریمی قبلی آمریکا علیه رژیم از حمایت قوی هر دو حزب آمریکا و گاهی با اتفاق آرای کنگره و سنا به تصویب شدهاند!
ورای تمامی معادلات خارجی، مردم ایران و مقاومتشان قرار دارند!
اما با احتساب تمامی این شقوق، تا آنجا که به مردم ایران بر میگردد از این تحریمها بهغایت استقبال میکنند. تحریم نفتی رژیم ۴دهه است که خواسته مردم و مقاومت ایران بوده است. نفت یک سرمایه ملی است که در این رژیم تماماً صرف سرکوب و تروریسم شده است. چه بهتر که در خاک ایران محفوظ بماند و بعد از این رژیم، در ایرانی آزاد، صرف آبادی و عمران کشور و رفاه مردم ایران و ثروتی برای نسلهای آینده شود. در سالهای گذشته رژیم از یک درآمد افسانهیی ۸۰۰میلیاردی درآمد نفت برخوردار بود نصیب مردم از این در آمد جز فقر و بدبختی و محرومیت بیشتر، چیز دیگری نبود. درست مانند بارشهای بهاری اخیر که میبایست تماماً نعمت و خرمی و سرسبزی به بار بیاورد اما در این رژیم تبدیل به سیل و ویرانی و مصیبت شد.
به هر حال رژیم آنسوی تمامی فرضها و احتمالاتش در رابطه با تعامل به خارجیها باید این را هم در نظر بگیرد که پس از عبور از هفتخوانی که اینک در «هزارتوی» آن پشتک و وارو میزند، غلت میخورد، سینهخیز میرود و...اگر زنده از خروجی این تونل وحشت خارج شود تازه باید از جهنمی که مردم خودش برایش تدارک دیدهاند، عبور کند! جهنم سرنگونی!