زندانیانی که سر و کارشان با ساواک شاه یا شکنجهگاههای شیخ افتاده باشد، میدانند که بازجویان برای اعترافگیری شگردهای مختلف دارند. آنها نقشهای متفاوتی بازی میکنند با این امید که یکی از آنها بتواند زندانی را به حرف در بیاورد. هدف در هر حال این است که زندانی بهقول آنها سر عقل بیاید، اطلاعات دیگر همقطاران خود را لو بدهد و در شکار آنها با نیروهای امنیتی – اطلاعاتی همکاری نماید. در این رهگذر آنها مدام زندانی را به یکدیگر پاس میدهند. از اینجاست که برخی از بازجوها در نقش «بازجوی خشن» بیانعطاف، عبوس، اهل تیرخلاصزدن و برخی در کاراکتر «بازجوی مهربان» و اهل تسامح و مدارا ظاهر میشوند. بگذریم از اینکه بین بازجوهای خشن نیز سلسله مراتبی در کار است؛ همچنان که کابلهای شکنجه نیز دستهبندی شدهاند.
کار بازجوی خشن، زهر چشم گرفتن و له و لورده کردن زندانی است. وقتی زندانی آش و لاش روی تخت شکنجه افتاد، در لمحهٔ گذرای بین دو سهمیهٔ شلاق، ناگهان بازجوی مهربان ظاهر میشود. سیگاری میگیراند و به لبهای زندانی نزدیک میکند و از او میخواهد که پک بزند. آنگاه با لحنی خودمانی با او همدردی میکند تا اعتمادش را جلب نماید. در بین حرفهایش به او میرساند که فلانی «بازجوی خشن» آدم بیرحم و مروتی است. تا بهحال زندانیان بسیاری را تیر خلاص زده است. جان بهدر بردن از دست او ممکن نیست. بهترین کار این است که اعتراف کنی و جان خودت را برهانی. تو جوان هستی و هزار آرزو در دل داری. چرا باید در این زندان کثیف و جهنمی باشی و عمر و جوانی خودت را بههدر بدهی. من خیر و صلاح تو را میخواهم و... دیگر اباطیل که زندانیان سیاسی آنها را فوت آب هستند.
بدیهی است که زندانی با تجربه گول این فرایند را نخواهد خورد. او میداند که هر دو بازجو یک هدف را پیش میبرند. او نباید در هیچ شرایطی از خط سرخ مقاومت عدول کند.
آنچه در انتخابات ریاستجمهوری آخوندی میگذرد یک کپیبرداری ناشیانه از نقشبازی کردن بازجوی خشن و بازجوی مهربان است. تحریم قاطع این نمایش از جانب ۸۸درصد مردم ایران و رأی آنها به سرنگونی تام و تمام آن، زنگهای خطر را در ولایت شیطانی خامنهای به صدا درآورده است. خودشان میگویند این تحریم «بیسابقه» است و حکایت از «قهر اکثریت» دارد.
خلیفهٔ ارتجاع نیز در اظهارات ۱۳ تیر خود با خرمردرندی سعی کرد تحریم قاطع مردم ایران را غیرسیاسی کرده و بررسی تخصصی آن را به «اهل سیاست و جامعهشناسان»! واگذار کند ولی اعتراف کرد که میزان شرکت «کمتر از حد توقع و خلاف پیشبینیها»! بوده است.
در این بزنگاه است که اصلاحاتیهای تاریخ مصرفگذشته مأمور شدهاند در یک سکانس اکشن، نقش بالاتر از خطر را ایفا کنند؛ نقش «تنفسرسانی» به کالبد فرتوت فاشیسم دینی که در مرحله پایانی احتضار با مرگی بیبازگشت دست به گریبان است.
آنها از منتهای خفت میگویند که باید پا را لای در گذاشت تا این آخرین روزنهٔ تنفس قطع نشود. مأموریتشان تخطئه گزینهٔ سرنگونی است که اینک با تحریم ۸۸ درصدی مردم ایران بیشازپیش سرخ و سرختر شده است.
مناظرههای بیبو و خاصیت بین دو کاندیدا نیز در این راستا قابل تحلیل است و قبل از هر چیز چنتهٔ خالی دو طرف را در قبال اساسیترین موضوعات برملا میکند.
یکی طرف مقابل را «طالبان»، «خشک مغز»، «طرفدار تحریم» و «تندرو»... میخواند. طرف مقابل او را «شیفتهٔ غرب» و «دولت سوم روحانی» و «منافق» خطاب میکند. دو طرف سعی دارند ماهیت ستیز آشتیناپذیر مردم ایران را با «اصل نظام» به جنگ قدرت بین خود تقلیل دهند و یک دوقطبی کاذب بین «بازجوی خشن» و «بازجوی مهربان» بهوجود بیاورند.
آنچه به مردم ایران برمیگردد در قیام دی۹۶ پایان ماجرای «اصلاحطلب و اصولگرا» را با صدای بلند و عاصی خروشیدهاند. از دید آنها «سگ زرد» برادر «شغال» است. در این نظام اهریمنی عمامه سیاه و عمامه سفید، اصولگرا و اصلاحطلب و هر ورژن دیگری امتحان خود را پس دادهاند. آنها هر اختلاف در شکل و شمایل، مد و لباس و نوع چیدمان ویترین داشته باشند، در نهایت در اصل ضدایرانی «ولایت فقیه» با یکدیگر همپیاله میشوند و بر سر یک سفره مینشینند. در فیلترینگ اینترنت، سرکوب قیام، اعدام مخالفان، چپاول منابع ملی و ایرانفروشی با هم هیچ اختلافی ندارند. همگی از فیلتر شورای نگهبان ارتجاع عبور کرده و تأیید صلاحیت شدهاند. در هیچیک از مناظرهها آنها به خطوط قرمز این رژیم نزدیک نمیشوند. حال آنکه مردم تمامیت این نظام فاشیستی را نمیخواهند. اصل دعوا بر سر فلسفهٔ وجودی ولایت فقیه و استبداد برآمده از آن است.
راهحل نه در چارچوب این رژیم، بلکه تنها و تنها با برانداختن آن متصور است.
«قیام خلق با برگههای رأی آتشین شورشگران در انتخابات ضحاک زمانه شتاب میگیرد. این رژیم رفتنی است. انقلاب دموکراتیک ایران پیروز میشود» (از پیام مسعود رجوی. ۳۰خرداد ۱۴۰۳).