هاشمی رفسنجانی، در دوران جنگی که خمینی به مردم «تحمیل» کرد، جانشین فرمانده کل قوا و عملاً فرمانده جنگ ضدمیهنی بود و بهگفته همه مهرههای رژیم بسیار نزدیک به خمینی. در داستان «یکشبه» ولیفقیه شدن خامنهای نیز به اذعان همگان، این آخوند رفسنجانی بود که پای خامنهای را برای جانشینی خمینی، با نقل خاطرهای از پیرکفتار جماران، سفت و محکم کرد.
رفسنجانی و هبوط از «آیتالله» به «حاجی خاطره»!
در جنگ قدرت پاسدارهای وحشی ولایی در باند خامنهای مانند سعید قاسمی، هاشمی رفسنجانی را روزبهروز مفتضحتر و بیآبروتر میکردند. تا جایی که از عنوان «آیتالله» به حد «حجت الاسلام» و سپس «آقای» هاشمی و در نهایت به «هاشمی» تنزل یافت.
اما کار به اینجا ختم نشد و وی را در تریبونهای خود «حاجی خاطره» و یا «اکبر خاطره» نامیدند. پس از قیام۸۸ و اوجگیری جنگ قدرت در شهریور۹۴ رفسنجانی را به شمر ذیالجوشن تشبیه کردند که در صفین کنار علی (ع) جنگید، اما در کربلا بر حسین (ع) شمشیر کشید! (سایت حکومتی انتخاب۷ بهمن۹۵)
«حاجی خاطره» که یکی از ستونها یا ارکان نظام بهشمار میآمد با انتشار جزء به جزء خاطرات ثبتشدهٔ خودش از روزگاران گذشته بهخصوص دوران خمینی، هرازگاهی لگدی نثار خامنهای و باندش میکرد. لگدهایی که جایگاه «قدسی»! ولیفقیه یکشبه را خدشهدار میکرد.
در نهایت هم آخوند جنایتکار رفسنجانی به بیان مهرههای فالانژ باند خامنهای، «استخری» شد. حتی خامنهای در نماز میتی که بر نعش خفهشده وی خواند، رسم معمول را کنار گذاشت و بهعنوان آخرین لگد به جنازهٔ رفسنجانی و باندش، سه بار برای وی از خدای خودش درخواست عفو و بخشش کرد.
«امام به من گفت؛ چی گفت؟ در گوش من گفت؛ چی گفت؟»
پاسدار لمپن سعید قاسمی در یکی از سخنرانیهایش در زمان زنده بودن «حاجی خاطره» به طعنه گفت: «خاطرههای درگوشی از امام قبول نیست». ترم «خاطرات در گوشی» یا «خاطرات ساختگی» در تریبونها و منابر مهرههای باند خامنهای و در رسانههای تحت مدیریت این باند و حتی نمایش جمعه نظام، به کرات به کار گرفته شد.
اما شگفت آنکه سال گذشته، با گذشت ۴۱ماه از زمان «استخری» شدن اکبر هاشمی رفسنجانی در «استخر فرح»، ناگهان خامنهای پای به همان بازی «حاجی خاطره» گذاشت و پشت همان میز نشست!
اینکه چه چیزی در آن فضا و در آن بحبوحه باعث شد که ولیفقیه درماندهٔ نظام ناگهان به سبک «حاجی خاطره» هاشمی رفسنجانی روی آورد جای بحث دارد. بهخصوص که بهقول ایمان عطار زاده، رئیس حوزه ریاست دفتر حفظ و نشر آثار خامنهای، «برای نخستین بار خاطرات منتشر نشده حضرت آیتالله خامنهای» منتشر شده است! بگذریم که پس از انتشار «منویات ملوکانهی» ولیفقیه نظام، تق قضیه درآمد که نه «نخستین بار» بود؛ نه «خاطره»!
جالب توجه این است که «خاطره بازی ولایی» که توسط گماشته خامنهای به نام یاسر جبرائیلی نوشته شده، از فرط دروغبافی، از زمان انتشار بارها زیر پرسش رفته و با سندهای متعددی رد شده و حتی به بیان رسانههای حکومتی «جنجال» هم بهپا کرده است. از جمله سایت انتخاب در۷ شهریور۹۸ نوشت: «هر چند نویسنده کتاب روایت رهبری مدعی شده است بخشی از خاطرات مرحوم هاشمی رفسنجانی از جلسه انتخاب مقام معظم رهبری در سال۶۸ و رأیگیری درباره آیتالله گلپایگانی بهعنوان یکی از گزینهها، کذب است، اما خاطرات برخی چهرهها چون آیتالله فیض گیلانی، روایت بخش نوجوانان سایت دفتر تنظیم و نشر آثار رهبر معظم انقلاب و همچنین توضیحات سایت خبرگان رهبری ادعای آقای جبرائیلی را تأیید نمیکند».
پاتک جدید بازماندگان «حاجی خاطره» به خامنهای
در همان روزهای پس از انتشار کتاب «حاجی خاطره جدید» نظام که شخص ولیفقیه باشد، جبرائیلی بهنمایندگی از خامنهای، پاچهٔ بیت «حاجی خاطره پیشین» نظام را گرفت و خواستار تغییر و حذف بخشهای تضعیفکننده جایگاه خامنهای شد. محسن هاشمی هم در پاسخ، ضمن رد سودای خامنهای، اشاره به «انتشار اسناد تکمیلی» دیگری کرد! (سایت انتخاب ۳۰ مرداد۹۸)
در سالمرگ خمینی دجال، محمد هاشمی، برادر «حاجی خاطره پیشین»، طی گفتگوی اینترنتی نسبتاً مفصلی مدعی شد که اصلاً خمینی پس از عزل حسینعلی منتظری، قائممقامی خمینی دجال را به خود رفسنجانی پیشنهاد داده؛ رفسنجانی هم با یک هفته تمام گریه، «کراراً خواهش کرده» که پیرکفتار جماران چنین کاری نکند! (اقتصاد۲۴ – ۱۳ خرداد۹۹)
اصل ماجرا چیست؟
واقعیت این است که بازگوشدن نقاط ضعف خامنهای که در مسأله جانشینی پیرکفتار جماران مطرح شده بود، یک تهدید بسیار جدی برای ولیفقیه طلسمشکستهٔ نظام است. چرا که دست وی را در انقباض و انحصار قدرت بسیار خواهد بست و توان مانور او را کاهش خواهد داد.
برجستهشدن این واقعیات که حتی خود خامنهای هم از آخوندهای بالاتر از خودش (مراجع آن زمان و آخوندهای صاحبنفوذتر در حوزه) هراس داشت که نتواند در قدرت بر آنها هژمونی اعمال کند؛
این که پیش از نام خامنهای، موضوع رهبری شورایی و همچنین کاندیداهای دیگری هم مانند شخص رفسنجانی و یا گلپایگانی و مشکینی مطرح بودهاند؛
این که خامنهای بهلحاظ مراتب فقهی آخوندی «مرجع» نبود و از این رو خودش هم میگفت که سخنانش بر سایر «آقایان» آخوند «حجیت» نخواهد داشت؛
این که اصلاً قرار بر این بوده که خامنهای «موقتاً» رهبر شود و...
اینگونه مسائل با توجه به وضعیت بحرانی رژیم و بهخصوص بحران اجتماعی، مسبب فرو ریختن هیمنه پوشالی خامنهای نزد نیروهای درونی نظام شده است . هیمنهای که پیش از اینها مردم ایران در خیابانهای شهرها با شعار مستقیم «مرگ بر خامنهای» و «مرگ بر اصل ولایت فقیه»، فاتحه آن را خوانده بودند.
اکنون خامنهای هم بهروشنی هر چه تمامتر تزلزل خود و نظامش را با تک به تک سلولهای «جسم ناقص»اش حس کرده است از این رو نیازمند «خاطرهبازی» و خاطرهسازی با «امام»شان شده و با اینگونه تلاشهای مذبوحانه تلاش دارد آبروی نداشته را برای نیروهای وارفته خودش حفظ کند و نگذارد که زمین خدا از «حاجی خاطره» خالی شود.