زندانی سیاسی دهه شصتی و هوادار مجاهدین هستم. به مدت هفت سال در زندانهای اوین و قزلحصار زندانی بودم. وقتی عمل شنیع لمپن مزدوری به نام سعید بهبهانی، را در مقابل دادگاه حمید نوری در سوئد دیدم بیاختیار به یاد سالهای زندان افتادم.
این اقدام وقیحانه وی یادآور رفتار بازجویان و شکنجهگران رژیم در زندانها بود. آنجا که در مقابل مقاومت سترگ اعضا و هواداران مجاهدین بهویژه زنان مجاهد کم میآوردند به شیوه بهبهانی درون کثیفشان را بیرون میریختند. با اینکار، بهزعم خود میخواستند زندانی را تحقیر کرده و در هم بشکنند!
سعید بهبهانی یک مزدور دونپایه است که بهدستور لوطیاش میخواست صحنه دادگاه را بهم بزند، و یاری رسان نوچه لاجوردی و دژخیم حمید نوری شود. اما تعزیه نظام در مقابل دادگاه حمید نوری با هوشیاری هواداران مجاهدین و بستگان قتلعام شدگان ۶۷ بهم خورد و ثابت شد که نظام به چه پیسی گرفتار شده که مزدورانش را به چه رفتارهای ذلت باری میکشاند.
پیسی نظام را در بدبختی و افلاس نوچه لاجوردی هم میشود دید که بعد از این اقدام شنیع بهبهانی باز هم در کنارش نشست و به وراجی مشغول شد. چون هیچ انسان شریفی که از طریق خودفروشی گذران عمر نکند، حاضر به نشست و برخاست با سعید بهبهانی آن هم چند ساعت بعد از آن فضیحت نیست.