در تاریخ هر ملتی، روزهایی هستند سرنوشتساز که در آن سرنوشت یک ملت بهصورتی تلخ نوشته میشود و یا شیرین. ۳۰دی ۱۳۵۷ در تاریخ ایران یکی از روزهای سرنوشتساز تاریخی میهن ما میباشد.
در این روز آخرین گروه از زندانیان سیاسی به یمن قیام مردم از بند رژیم ستمشاهی آزاد شدند. در میان آنها چند زندانی سرشناس وجود داشتند: مسعود رجوی، موسی خیابانی و اشرف رجوی.
با کمی به عقب برگشتن در تاریخ به اهمیت این روز بیشتر پی میبریم. در سال۱۳۳۲ رژیم شاه با کمک استعمار، تنها دولت ملی ایران به رهبری دکتر مصدق را با کودتا برکنار کرد. دکتر مصدق میتوانست ایران را به سمت یک بورژوازی ملی هدایت کند اما با این کودتا این فرصت از ملت ایران گرفته شد و شاه بهصورت تام و تمام بهعنوان یک دیکتاتور دوباره به تخت سلطنت برگشت.
تنها حزب و تشکیلات نسبتاً قوی در آن زمان حزب توده بود که با داشتن تشکیلات جوانان و افسران و دیگر اقشار بهراحتی میتوانست در مقابل تعداد اندک اوباش و چماقداران سلطنتی ایستادگی و از حکومت ملی دفاع کند، ولی نکرد، چون بند ناف این حزب به شوروی آن زمان گره خورده بود و نمیتوانست در لحظه از منافع مردم بچیند و به مسئولیت تاریخیاش قیام کند. در نتیجه فضای سیاسی ایران برای یک دوران در تاریکی و سکوت فرو رفت، تا جوانان شورشگر و قیام آفرینی چون مسعود احمد زاده و امیر پرویز پویان از یکسو و محمد حنیف، سعید محسن و بدیع زادگاه از سوی دیگر دو سازمان رزمنده و پیشگام در ایران پایهریزی کردند. سازمان چریکهای فدایی خلق و سازمان مجاهدین خلق ایران.
اما سازمان مجاهدین هم با ضربه نظامی سال۱۳۵۰ و اعدام رهبران آن و بعد هم پا گرفتن اپورتونیستهای چپ نما، برای چند سالی در محاق فرو رفت تا مسعود رجوی، با یک بینش روشنگرانه و مسؤلانه، توانست دوباره سازمان را بهصورت جدیدتر و تضمیندارتر برپا کند.
او با درک عمیق از این مسأله که ضربه اپورتونیستهای چپ نما، بهطور خودبهخودی تمایل به راست مذهبی را در نیروهای سازمان ایجاد میکند، با این تعریف و تئوری که «تهدید اصلی راست ارتجاعی است و نه چپ نماها» نیروهای سازمان را از مسیر خودبهخودی بیرون کشید و همین او را در جایگاه یک رهبر با دیدگاه روشنگرانه و تشخیص تضادها و الویت بندی نشاند.
درست در همین مقارن قیام ضدسلطنتی هم بهدلیل زحمات سازمانهای انقلابی شکل گرفته بود ولی بهدلیل مذهبی بودن جامعه ایران و خالی بودن جایگاه رهبری ذیصلاح بهدلیل بودن رهبران انقلابی در زندانهای شاه، خمینی این فرصت را غنیمت شمرد و بهوسیله شبکه آخوندهای مسجدی توانست با فریب مردم، خودش را بهعنوان رهبر انقلاب جا بزند و بهدلیل داشتن افکار ارتجاعی و عقب ماندهاش، قانون اساسی ارتجاعی با اصل ۱۱۱ ولایت فقیه به تصویب رساند و خودش را نه تنها بهعنوان نائب امام زمان بلکه بهعنوان امام عصر قالب کرد.
اما مسعود رجوی که همه اینها را در آینه زمان از قبل پیشبینی کرده بود، با آزاد شدن از زندان نه تنها در دام خودبهخودی مسیری که خمینی چیده بود نرفت، بلکه در نقش یک رهبر انقلابی و مترقی و درست در زاویه ۱۸۰ درجهای خمینی خودش را اثبات کرد، بهطوری که با داشتن کلاسهایی معروف به تبیین جهان در دانشگاه تهران، حدود ۱۰هزار شرکتکننده در این کلاسها بودند و در کمتر از دو سال چاپ نشریه مربوط به سازمان مجاهدین به تیراژ ۶۰۰هزار نسخه در روز رسید که این نشان از اقبال عمومی مردم نسبت به سازمان مجاهدین و بهخصوص رهبری آن بود.
دو موضوع باعث شد که نقش مسعود رجوی درست در نقطه مقابل خمینی بارز شود:
- عدم مشارکت خودش و سازمان و رأی ندادن به قانون اساسی دستساز شخص خمینی.
- با کاندید شدن برای ریاست جمهوری، با استقبال گسترده مردم و احزاب و سازمانهای مترقی آنزمان روبهرو شد بهطوری که خمینی مجبور شد با ارائه یک فتوا، او را وادار به کنارهگیری از شرکت برای ریاستجمهوری کرد.
و بعدها خمینی در یک سخنرانی گفت: «خطر نه آمریکاست و نه شوروی، بلکه همین جا در تهران است!» که اشارهاش به گسترش سازمان مجاهدین و محبوبیت روزبه روز مسعود رجوی بود.
و این نبرد با رهبری مسعود رجوی از همان سال۵۷ تا به امروز یعنی بیش از ۴۴سال علیه رژیم دیکتاتوری ولیفقیه در همه شرایط مختلف سیاسی بدون لحظهای قطع شدن ادامه داشته و تا سرنگونی این رژیم ادامه دارد.
حال اگر یکبار دیگر به ۳۰ دیماه ۱۳۵۷ برگردیم و آنروز را نادیده بگیریم، مسلماً نیروی پیشتاز و مسؤلی با رهبری ذیصلاحی همچون مسعود رجوی دیگر وجود نمیداشت که در مقاطع مختلف، چه زمان جنگ ضدمردمی و چه در دوران بزک شدن سیاسی خاتمی بتواند ضدمردمی بودن این رژیم را نشان دهد و چه بعدها که با استراتژی کانونهای شورشی ـ که شاخص روشن نگهداشتن و شعلهورتر کردن مبارزه بودند ـ جامعه را به این مرحله از قیام برای سرنگونی برساند.
و البته ۳۰دی، در حد آزاد شدن مسعود رجوی باقی نماند، بلکه با زحمات او نسلی و یا در واقع چند نسل ماندگار و مبارز مانند خودش درست کرد، از میلیشیای سال۵۸ و کادرهای ارزنده ارتش آزادیبخش و کانونهای شورشی در داخل ایران، بههمین دلیل باید مدعی شد که ۳۰ دیماه، یک نقطهعطف است و جایگاه ویژهیی در نبرد برای آزادی در مقابل دیکتاتوری شاه و بهخصوص رژیم دیکتاتوری مذهبی خمینی و خامنهای دارد.
عباس تبریزی
مسئولیت محتوای مطالب وارده برعهده نویسنده است