بعد از چندین ماه شلکن، سفتکن، فریبکاری و گرانی تدریجی در بسیاری از استانهای ایران، روز ۱۹ شهریور رسانههای رژیم از «افزایش ۴۰ تا ۶۶ درصدی قیمت رسمی نان لواش، بربری و سنگک در تهران» خبر داده و نوشتند که: «قیمت نان سنگک ۳هزار تومان بود در حال حاضر به ۵هزار تومان رسیده... نان لواش آرد نوع یک از ۵۰۰تومان به ۷۰۰تومان افزایش یافته... نان بربری که با آرد دولتی نوع یک پخت میشود، از هزار و ۸۰۰ تومان به ۲هزار و ۵۰۰تومان تغییر قیمت داشته و... تافتون خراسانی نیز با آرد یارانهای نوع یک از هزار تومان به هزار و ۴۰۰تومان تغییر قیمت یافته است» (ایسنا، ۱۹ شهریور ۱۴۰۳).
عجیب و دردناک اینکه حتی این ارقام جدید هم قابل اتکا نیستند و یک سایت حکومتی افشا کرد که «البته قیمتهای نان در تهران که مسئولان اعلام کردهاند با آنچه به فروش میرسد، تفاوت دارد و قیمت نان بیش از آن چیزی است که مسئولان اعلام میکنند» (آفتابنیوز، ۱۹ شهریور).
دوجایهخوری دولت انتصابی
گران کردن رسمی نان در پایتخت در حالی صورت میگیرد که دولت پزشکیان گندم را از کشاورزان به ثمن بخس میخرد و ماههاست که پول کامل همان گندم دریافتی را پرداخت نکرده است. یعنی از یکسو گندم را با قیمت بیشتری به نانوایان و مردم میفروشد و از طرف دیگر گندم را زیر قیمت واقعی آن از گندمکاران میخرد.
نایبرئیس کمیسیون کشاورزی اتاق بازرگانی رژیم درباره دزدی دولت از کشاورزان افشا کرد که با وجود اینکه مقداری از پول گندمکاران به آنها پرداخت شد اما در مجموع «شیوه پرداخت مطالبات به ضرر کشاورز تمام شد».
این عامل حکومتی لو داد که اولاً «وزیر سابق بدون هیچ ادله و توضیح کارشناسی قیمتی که شورای قیمتگذاری مصوب کرده بود را دو هزار تومان کاهش داد»! یعنی قیمت هر کیلو گندم ۱۹هزار و ۵۰۰تومانی را که تصویب هم شده بود به قیمت هر کیلو ۱۷هزار و ۵۰۰تومان خریدند و به این وسیله میلیاردها تومان از کشاورزان سرقت کردند و ثانیاً «با توجه به مشکلاتی که این قشر دارند بینظمی در پرداخت هم سبب شد نتوانند این مبالغ را در جای درستی سرمایهگذاری کنند» و ثالثاً با وجود اینکه سال زراعی جدید در شرف آغاز است، اما «متأسفانه حتی با همین روش پرداخت مقطعی هم هنوز برخی از مطالبات [سال گذشته] باقی مانده و پرداخت نشده است» (سایت بازار، ۱۹ شهریور ۱۴۰۳).
طبق قوانین رژیم درباره قیمت خرید گندم باید قبل از پایان تیرماه قیمت خرید تضمینی گندم از کشاورزان برای سال زراعی جدید اعلام میشد اما رژیم با سیاست وقتکشی و فشار به کشاورزان درصدد کاهش هر چه بیشتر قیمت گندم بود تا اینکه پس از چندین بار جلسهٔ بینتیجه روز یکشنبه ۱۸ شهریور وزیر جهاد کشاورزی رژیم اعلام کرد که قیمت خرید گندم برای سال آتی «مبلغ ۲۰ هزار و ۵۰۰ تومان تعیین شده است».
کشاورزان در مقابل گفتهاند با توجه به تورم و گرانیها اگر گندم را کمتر از ۳۰هزار تومان بفروشند تماماً ضرر خواهد بود. خلاصه اینکه با این وضعیت چیزی جز فقر و محرومیت بیشتر نصیب کشاورزان نخواهد شد اما دولت پزشکیان همزمان با گران کردن نان، در سرکیسه کردن گندمکاران زحمتکش هم میتازد و کوچکترین رحم و مروتی ندارد.
ربودن «نان خشک» از دهانها
در سالهای اخیر سفرهٔ مردم ایران روزبهروز بهدلیل فقر فزاینده خالی شده است. در بسیاری از تظاهرات و تجمعات اقشار در مقابل مراکز چپاولگر رژیم، کارگران و بازنشستگان سفرههای بلند و خالی خود را پهن میکنند تا شاید بتوانند فریادهای حقطلبانهٔ خود را در اشکال عینی و نمادین نیز به نمایش بگذارند اما دیکتاتور گوشش به این اعتراضات بدهکار نبوده و پاسخ هر اعتراضی را با سرکوب داده است.
در این وضع فلاکتبار برای قاطبهٔ مردم ایران، نان تنها مادهٔ غذایی موجود و اصلیترین منبع انرژی یا در واقع بقا شده است که بدون آن، سفرههای خالی نیز فلسفهٔ وجودی خود را از دست خواهد داد. اقشار محروم در چند پله پایینتر از خط فقر، توانایی خرید سایر مواد غذایی ضروری مانند گوشت، لبنیات و سبزیجات را ندارند و به همین دلیل گرانی نان، تبدیل به موضوع بود و نبود برایشان بهشمار میرود.
بیتردید این گرانی روی همه مواد غذایی تأثیر خواهد گذاشت و باعث افزایش خشم و خروش طبقات مختلف جامعه خواهد شد. بازنشستگان، پرستاران، کارگران، نفتگران، کشاورزان و همه اقشاری که در ماههای اخیر به کف خیابانها آمدهاند با گرانی قوت لایموتشان، یک درجه فقیرتر و در نتیجه عاصیتر خواهند شد. دولت پزشکیان با این اقدام جنایتکارانه، به دست خود شرایط عینی قیام را هر چه انفجاریتر کرد.
روزگاری ماری آنتوانت در پاسخ به اعتراضات مردم گرسنه گفته بود که «اگر نان ندارند بیسکویت بخورند»، چند سال قبل هم ولایتی به مردم ایران دستور داد که از یمنیها یاد بگیرند که «به جای لباس لنگ میپوشند و نان خشک میخورند». اینک رئیسجمهور ارتجاع درصدد گرفتن همان «نان خشک» از دهان ملت است.
البته گماشتهٔ ارتجاع از روز اول هم قول و قراری به کسی نداده و اصلاً نه برای رفع مشکلات مردم که برای انجام «منویات مقام معظم» و نجات نظام به صحنه آمده است، بنابراین همانطور که سرنوشت ماری آنتوانت و پادشاه فرانسه با قیام تودهها و نهایتأ گیوتین رقم خورد، پرونده دولت منتصب خامنهای و کل نظامش هم با سرنگونی و خشم خلق بسته خواهد شد.