«سه چیز آفت است: فقیه بدکار، پیشوای ستمکار، مجتهد نادان. این طبقه برای آنکه بتوانند بهراحتی زندگی کنند، اعمال ناروا و ظالمانه را تنفیذ و تأیید میکنند و گاه با خلفا و سلاطین در ظلم و ستمگری و استثمار طبقات محروم، همگام و همقدم میشوند و برای اعمال ناروای خود و زورمندان زمان، محمل شرعی میتراشند».(مرتضی راوندی، تاریخ اجتماعی ایران، جلد سوم ص ۴۳۱)
***
چنین است وصف آفت سلطهٔ فقیه بدکار و پیشوای ستمکار در ادوار خمینی تا خامنهای. ادواری که جز با خیانت به اعتمادها و اعمال تباهی و جنایت، تنفیذ و سیر نشد و اکنون عواقب مکافاتش بر کل حاکمیت استثمارگرِ دینفروش و متشرعنما بار شده است.
وجه تسمیهای که از تاریخ اجتماعی ایران نقل شد، پس از ۴دهه علیه ملت ایران، اکنون وبال گردن تمام حاکمیت ولایت فقیه و رو به درون خودشان سیر و جهت یافته است. تمام اخبار این روزها که پیرامون رویداد سرفصلی حکومت در دوم اسفند امسال جریان دارند، گواهی میدهند که رژیم دارد به تعیینتکلیف باندهای درونیاش نزدیک میشود. واضح است که خامنهای در یک ناگزیری لاعلاج گرفتار آمده و هیچ راهی جز قلع و قمع درون نظام ندارد. مدخل این تصفیهحساب بزرگ اکنون نمایش انتخابات مجلس است.
سنگینی وضعیت پیش آمده برای خامنهای این است که با جبههای عظیم و گسترده به وسعت بیش از ۹۰درصد مردم ایران روبهرو شده است که تمام نمایشات حکومتی را دیگر به پشیزی نمیگیرند؛ از اینرو خامنهای یقین دارد که دیگر حنای رقابت باندهای بازیگر سیرک درونی نظام هم رنگی ندارد:
«مردم برای این دعواهای سیاسی تره هم خرد نمیکنند. در شرایط کنونی برخی نمایندگان از مناطقی با ۷۰ یا۸۰هزار واجد رأی تنها با ۶هزار رأی وارد مجلس شدهاند. این مسأله نشان میدهد که مردم از شعار و وعدههای توخالی خسته شدهاند و حاضر نیستند وقت و انرژی خود را صرف چیزی کنند که هیچ نتیجهای برای آنها بههمراه نداشته باشد».(محمد غرضی در مصاحبه با روزنامه آرمان ۱۲بهمن ۹۸)
پس برای خامنهای مسجل شده است که بازارگرمی تبلیغاتی هم ــ که روش جاری ابتذال آخوندی طی ۴۰سال گذشته بوده ــ دیگر افاقه نمیکند. بنابراین از یکسو تلاش میکند چفت و بستهای ولایتش را با حذف و تصفیه باند رقیب محکم کند، اما از سوی دیگر از باز شدن شکاف در نظام و فوران خیزشها و قیام جوانان شورشی واهمه دارد. این نکته در بررسی و شناخت شرایط فعلی قابل تأمل است.
واقعیت تا بهحال این بود که بازیگران عرصهٔ سلطهگری زیر چتر ولایت فقیه، تحت عناوین اصولگرا و اصلاحطلب بهمثابه دو تیغهٔ یک قیچی، دمار از روزگار مردم محروم ایران و آرزوی آزادی و دمکراسیشان درآوردند. کارگزاران این میدان یک هدف بیش نداشتهاند و آن حفظ و بقای نظام ولایت فقیه بوده و بس. این بازی چند صباحی چرخید و دوره شد و در محتوا و فرم و برنامه و سیاست و سرکوب و جنایت این نظام هیچ تغییری صورت نگرفت که نگرفت. کمکم نقش بازیگران شیاد آن برای مردم و بهطور خاص نسل جوان و آگاه، رو شد. رو شدن دست شیادان شریک و قسمخورده به اصل ولایت فقیه، خونبهای بسا سنگین از مردم ایران و پیشتازان مبارز و مجاهد ایرانزمین گرفته است.
حالا ایرانزمین تمامقامت علیه ۳دهه بازی شیادان صف بسته و حکومت را فقط ریزهخواران و سفرهنشینان و ملازمان شریک منافعش مانده است. این مختصات را خامنهای خوب خوب درک کرده است که دیگر جنگوجدال جناحین و شیادی برای بقای حکومت، بین مردم و خاصه نسل جوان و بالنده، خریدار ندارد. بنابراین بازیگران باند مغلوب حکومت ولایت فقیه دیگر نزد خامنهای هم رنگی و وزنی بهمثابه نگهدارندهٔ تعادل ندارند. اکنون فصل سربریدن و قربانی کردن عنترهای نظام رسیده است اگر چه خامنهای در این یکدست کردن همچنان در وحشت از قیام بهسر میبرد؛ پارادوکسی که خامنهای را رها نمیکند.
اکنون یک وجه از وضعیت پیش آمده در آستانهٔ دوم اسفند، بالاگرفتن فحاشی باندها علیه یکدیگر است. این ادبیات ستیزهگر آنقدر شتاب گرفته است که پیداست کل نظام توان آتشبس در درون خود را ندارد. هشدار مثلاً عناصر مستقل هم گوش شنوایی ندارد: «روش تخریبی، توهینی و فحاشی، نتیجه آن تضعیف روحیه مردم و ضرر و زیان زدن به نظام و انقلاب میشود. این افراد دانسته یا ندانسته، آگاهانه یا ناآگاهانه، مستقیم یا غیرمستقیم به یکی از پایههای بزرگ نظام حمله میکنند و آسیب میزنند که نتیجهای جز زیر پا گذاشتن انقلاب و نظام ندارد».(جعفرزاده ایمنآبادی، رئیس فراکسیون مستقلین ولایی در مجلس در مصاحبه با خبرگزاری خانه ملت)
باند رقیب خامنهای که با رد صلاحیت یکسوم اعضای مجلس فعلی دچار شوک شده است، احساس میکند دارد عرصهای از قدرت سیاسی و سلطه بر مردم و صدارت بر اموال و دارایی مردمان را از کف میدهد؛ لذا عناصر آن ـ اگر چه اهل تحریم و تضعیف نظام نیستند اما ـ با هول و ولا در مقالهها و سخنرانیها تلاش میکنند روی تحریم نمایش انتخابات از جانب اکثریت قاطع مردم سوار شوند تا آن را سلاحی علیه باند مقابل بهکار گیرند: «کارشناسان سیاسی نسبت به میزان مشارکت مردم در انتخابات آینده با نگرانیها و تردیدهای بسیاری مواجه هستند».(روزنامه آرمان، ۱۲بهمن ۹۸)
طبق معمول باند غالب هم هیچ سلاحی ندارد مگر اصلیترین اهرم دجالگری که همانا تعیین کردن تکلیف شرعی برای شرکت نمودن در انتخابات از طریق نماز جمعهها و تریبونهای حکومتی. نکته قابل توجه در این تعیینتکلیف شرعی این است که مخاطب آن اساساً خودیها و نانخورهای نظام هستند وگرنه مردم ایران که برای این چانهدرانیهای آخوندهای حکومتی پشیزی قائل نیستند.
این است مکافات جنایات فقیه بدکار، پیشوای ستمکار و خدمتگزاران قسم خوردهشان در ادوار خمینی تا خامنهای!