وقتی در اواخر بهار سال ۱۳۶۷ رژیم آخوندی به سرکردگی رهبر غاصب آن یعنی خمینی دجال احساس کرد که در جبهههای جنگ ضدمیهنی قافیه را باخته است و شعارهای عوامفریبانهٔ «فتح قدس از طریق کربلا» و «جنگ، جنگ تا رفع فتنه از عالم» دیگر کارآیی و بردی ندارد، هیچکس حدس نمیزد که مابهازای این شکست استراتژیک که محصولش، سرکشیدن جامزهر از سوی خمینی بود، چه افکار شیطانی در مخیله جلاد میگذرد.
اما از ۲۷ تیر همان سال وقتی نخستین قتلعام زندانیان سیاسی کلید خورد- همان زندانیانی که بیش از ۹۰درصد آنها مجاهد بودند- معلوم شد که رژیم ددمنش و قرونوسطایی میخواهد ضعف مفرط و شکست خفتبارش را با قتلعام زندانیان سیاسی تلافی کند و به این وسیله از مردم عاصی و معترض به وضع موجود، زهر چشم بگیرد تا مانع از تظاهرات و قیام آنها شود.
این رویه و نوع تعامل این رژیم ضدبشری در مواجهه با شکستهای خفتباری است که گریبانگیرش میشود. وقتی خط جنگافروزی و سیاست صدور بحران این رژیم در گل فرو میرود، روی آوردن به سرکوب و اعدام و قتلعام در صدر همه امور قرار میگیرد و تشدید میشود.
اکنون نیز به نوعی دیگر اما با همان ماهیت ضدانسانی با سرکوب و بهویژه با تشدید اعدام زندانیان اسیر مواجهیم: تعداد ۵۴ اعدام فقط طی ۴روز از ۸ تا ۱۱ اسفند که فقط در ۱۱ اسفند ۲۷ زندانی به دار آویخته شدند.
یکی از این اعدام شدگان، زنی محروم و ستمدیده به نام «آسیه قویچشم» ۴۵ساله و مادر دو فرزند از روستای «خلقآباد» مشهد بود. رژیم قرونوسطایی میخواهد با این اعدامهای سبعانه، جوانان و بهویژه زنان به ستوه آمده و شورشگر را در جلوگیری از خیزش و قیام، در محاق فرو ببرد.
در اینجا با یک معادله روبهرو هستیم. دیدیم که شکست رژیم در هر خط و سیاستی که باشد مانند شکست در خط جنگافروزی و صدور بحران، یا شکست در پهنه اقتصاد، از آن طرف، خط اعدام زندانیان تشدید میشود. پس میتوان نتیجه گرفت که تشدید اعدامهای افسارگسیخته، بیانگر تضعیف بیشازپیش رژیم در عرصه داخلی و منطقهیی و بینالمللی است. درست مانند شکست رژیم در جنگ ضدمیهنی ۸ساله با یک میلیون کشته و دو میلیون معلول و مجروح که از آن طرف، قتلعام دهشتناک سی هزار مجاهد و مبارز را کلید زد.
بنابراین اکنون که اسب محور شرارت رژیم در منطقه بهخصوص در سوریه و لبنان و… در گل فرو رفته است و شاخ جنگطلبی او شکسته شده است؛ اکنون که در اثر سیر صعودی چپاول و غارت ثروت ملی و خالی کردن جیب مردم محروم، وضعیت اقتصاد و گرانی و تورم به مرحله بازگشتناپذیر و انفجاری رسیده است؛ اکنون که «وفاق دستپخت رئیسجمهور گماشتهٔ خامنهای، سوخته و جزغاله شده است و باندهای مافیایی نظام به جان هم و حذف یکدیگر افتادهاند؛ و این همه تضعیف بیشازپیش دیکتاتوری آخوندی را سبب شده است، بنابراین رژیم در اوج وحشیگری لجامگسیخته، دست به اعدام و در واقع قتلعام زندانیان اسیر میزند.
ولیفقیه مفلوک فکر میکند میتواند با این اعدامها مانع از انفجار و قیام مردم بهجان آمده شود. اما آن سبو بشکست و آن پیمانه بریخت. زنان و جوانان شورشگر بهخوبی معنای این اعدامهای وحشیانه را دریافتهاند. یکی از آثار این ایستادگی در برابر اعدام، همان جنبش سهشنبههای نه به اعدام» است که در هفته پنجاه و هشتم در روز ۱۴ اسفند، تعداد ۳۸ زندان را در بر گرفت. زندانیان دربند و شورشگران در کانونهای شورشی و مردم بهستوه آمده و جان بر لب از این اعدامهای ضدانسانی یک و فقط یک نتیجه میگیرند و آن هم ضعف مفرط رژیم درمانده است. به همین دلیل آتش شورشگران هر روز و هر ساعت بر سر و روی و ریش رژیم آخوندی هر چه شعلهورتر میشود و دور نیست که این آتش مقدس، بساط و طومار دیکتاتوری ولایت سفیانی خامنهای را درهم بپیچد و نیست و نابود و خاکستر کند.