سانسور و خون کلمه
یکی از جنبههای فسادزا و فسادگستر حاکمیت آخوندها، «سانسور» سازماندهی شده و همهجانبه است. سانسور سیاسی و فرهنگی که کلاه مذهب و شرع و امنیت هم روی آن گذاشتهاند که مقابله با آن، موجب حکم طاغی و باغی و مفسد فیالارض میشود. سانسوری که مقابله با آن، چه خونها و چه جانهای گرامی را دم تیغ جلاد داده است. سانسوری که خون کلمه را در سطرهای روز و شب ایران جاری کرده است!
نخست به این عبارات از روزنامه حکومتی همدلی در شماره ۱۶مرداد ۹۸توجه کنید تا به ادامهٔ این مطلب مهم بپردازیم:
«ــ رفتار اطلاعرسانی در جامعه ما از طرف دستگاههای مسئول بهنحوی است که انگار ندانستن، حق مردم است.
ــ نهادهای دست بالا در ایران اسلامی، برخی مؤلفههای اصلاح امور جامعه را برنمیتابند.
ــ میدانیم که برخی از جنجالهای سیاسی سالهای اخیر که ابزار تاختن به رقیبان از سوی هر دو جناح عمده سیاسی کشور شد، ناشی از افشاگریهایی بود که در دایره همان رازهای مگو بودند: افشای حقوقهای نجومی، افشای املاک نجومی، افشای رانتخواریهای مالی و سیاسی، افشای زد و بندهای مدیریتی، افشای وجود رانتهای اطلاعات اقتصادی، افشاگریهای محیطزیستی و...افشاگران همگی یا زندانی شدند یا به حاشیه کشانده شدند.
ــ مسؤلان امنیت ملی را به رخ میکشند. امنیت ملی، بهانه دم دستیِ کسانی است که از عدم شفافیت اطلاعاتی استقبال میکنند. امنیت ملی چه میتواند باشد؛ دفاع از جامعه و مردم و یا دفاع از حاکمیت و ایدئولوژی؟».
سانسور ابزار حفظ نظام
همانطور که از لابهلای این سطور پیداست، حتی در عصر ارتباطات دیجیتالی که دولتهای توتالیتر و دیکتاتورها نمیتوانند دستگاه عریض و طویل سانسور پهن کنند، رسانهٔ حکومتی لاجرم از دامنهداریِ سانسوری مینویسد که هدفش فقط و فقط «دفاع از حاکمیت و ایدئولوژی» آن است. ناگفته پیداست که رسانهٔ حکومتی سر کوه یخ را توانسته بیرون بدهد و حواسش نسبت به منافع «حاکمیت ولایت فقیه»جمع است؛ با این حال وقتی کارد به استخوانشان میرسد، در جنگ باندی هم که شده، اینطوری علیه رقیب دست رو میکنند.
سانسور و خون جاری دوران
یادآوری شد که سانسور در این حاکمیت همواره منجر به جنایت شده است؛ آنقدر که خون جاری دوران همواره از تیغ و سنان آن میچکد. در جوهر جنایات برای اعمال سانسور، هیچ چیزی نیست جز اینکه اطلاعات و آگاهی به مردم نرسد. ندانستن مردم، بدل به یک سیاست و راهاندازی دستگاه عریض و طویل برای اعمال سانسور میشود. مقابله با این دستگاه عریض و طویل، به آگاهی مردم و جامعه میانجامد که برای واضعان و آمران و عاملان سانسور بسیار سنگین و غیرقابل تحمل است.
کافیست بهعلت قیام سراسری مردم در سال ۸۸توجه کنیم. همین که دو یا سه کاندید ـ حتی در کادر منافع مشترک نظامشان ـ دست به روشنگری زدند، پشت پردههایی رو شد که پردههای سانسور را قدری شکافت. همین شکاف در حاکمیت باعث رو شدن دست سانسورچیان گشت و به همان میزانش هم آثار خود را گذاشت و رژیم آخوندی را تا لب پرتگاه سقوط برد.
دو نکته لابهلای تاریخ سانسور
ــ اعمال سانسور توسط دولتها و مقابله با سانسور توسط کوشندگان و طرفداران آزادی بیان و آزادی اطلاعرسانی، بخشی از سیاهترین و در عینحال خونینترین پدیدههای سیاسی و اجتماعیِ تاریخ کشور ما از دیرباز تاکنون بوده است. ساماندهیِ سانسور و اعمال آن، امری بوده که هر دیکتاتوری که رفته یا سرنگون شده، بدون هیچ دستخوردگی و کم و کاستی، به رژیم یا نظام یا حکومت بعدی تحویل داده است! حکومت آخوندی هم ساماندهیِ سانسور را صدبار بیشتر و فراتر از دیکتاتور سابق به خدمت حفظ نظام گرفته است.
ــ نکتهٔ دوم اینکه رژیم آخوندیِ خمینی اساس دیکتاتوری را بر اعمال سانسور در تمام عرصههای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی شروع کرد. اصل و اساس مبارزه آزادیخواهانهٔ مردم و گروههای سیاسی و فرهنگی با این رژیم، از مخالفت و مقابله با سانسور شروع شد. خمینی، دیکتاتوری ولایتفقیه را بر اساس سانسور دیگران و بستن دهان و قلم دیگران بنا گذاشت که سنگینترین بها و خونینترین ادوار تاریخ ایران را رقم زده است.
سانسور مذهبیشده با فتواهای قتل!
خمینی برای سانسور گروههای سیاسی که طبق قانون اساسی خودش حق فعالیت آزاد داشتند، دستههای چماقدار راه میانداخت تا تجمعات و میتینگهای آنان را بههم بزنند، نشریات و کتابهایشان را بسوزانند که صدایشان به کسی نرسد. تداوم همین سانسور و اختناق باعث پر شدن پیاپی زندانها و کشتار و قتلعامها شد!
خامنهای علاوه بر ادامه دادن همان چماقداریها برای اعمال سانسور، دستگاه کشتار روشنفکران و دگراندیشان را راه انداخت تا روشنگریها و فعالیت حتی تحت سانسور حکومتی را هم خفه کند. برای اعمال این سانسور قتلهای زنجیرهای را به جریان انداخت و چه جنایتها که نکرد.پروندههای آنها هم هرگز تعیینتکلیف نگشت و در سانسور حکومتی پنهان نگاه داشته شد!
بنابراین سانسور بهطور عام از ریشهایترین بروز مشکلات اجتماعی و بنیادیترین علت تعارضات سیاسی در جهان سوم بوده و هست که اوج سیاسیِ مذهبیشدهاش در حاکمیت ولایتفقیه بنیاد گذاشته شد و جریان دارد.
پرتوهای عصری که پردههای قرون را از هم میدرند
حاکمیت ولایتفقیه که کشش تبادل آزاد اطلاعات در جامعه را ندارد و آگاهی مردم بسان سیل بینانکن ارکان آن است، اکنون در عصر ارتباطات آزاد، با بیشترین چالش مواجه گشته است. برای دور نگهداشتن جامعه از واقعیتهای پیرامون حاکمیت، به انواع ترفندها متوسل میشوند. حاصل این ترفندها، همان نمونههایی میشود که روزنامه همدلی به برخی از آنها اشاره کرده که بیشترین تلاشها برای مخفی نگهداشتنشان صورت میگیرد و بیشترین هراسها را برای حکومت ایجاد کرده است:
«افشای حقوقهای نجومی، افشای املاک نجومی، افشای رانتخواریهای مالی و سیاسی، افشای زد و بندهای مدیریتی، افشای وجود رانتهای اطلاعات اقتصادی، افشاگریهای محیطزیستی و...».
بنابراین میبینیم که آثار اقتصادی و اجتماعیِ سانسور حکومت آخوندی، مستقیم نصیب مردم شده و زندگی معمول آنان را متلاطم و بحرانی نموده است.
سانسور همواره یکی از دلایل بنیادی اعتراضات و اعتصابات جامعه و جدایی پیاپی و شتابان مردم ـ بهطور خاص نسل جوان ـ از حاکمیت ولایتفقیه بوده است.
ورای اعترافات گاهگاه ناگزیر رسانههای حکومتی، واقعیت مسلم در عصر جدید ارتباطات این است که «صدا و قلم» از جرگهٔ دولتها و نظامهای توتالیتر و دیکتاتور و سانسورچی گذشتهاند و دیگر اسیر پستو خانههای ممیزیگذار نیستند. چالش اصلی نظام ولایتفقیه هم در این عصر همین است که بارها از زبان نمایندگان مجلس و امامان جانی جمعه، آه و فغان سر داده و ارتباطات آزاد خارج از سانسور حکومتی را تهدید سرنگونی معرفی کردهاند. واقعیت این است که پرتوهای روشنابخش صدا و قلم آزاد، ظلام جهلگستر حوزههای قرونوسطایی آخوندهای عمامهدار و بیعمامه را از هم دریده است. پرتوهایی که پنجره به پنجرهٔ خانههای ایرانزمین را رو به افق آزادی و رهایی از سانسور همهجانبهٔ آخوندیسم گشوده است. اینک عصر نور است بر ظلام سانسور دیکتاتوری فقاهتی...