مجاهدین سالهاست بر این حقیقت پای فشردهاند که دشمن اصلی مردم ایران، رژیم فاسد و مرتجع ولایت فقیه است و صحنه واقعی جنگ در ایرانزمین، رویارویی بین مردم و مقاومت مردم ایران از یکسو با نظام ضدمردمی آخوندی از سوی دیگر است. حقیقتی که برای اثبات آن قیمت سنگینی پرداختند.
شاید چند سال قبل، حقانیت مواضع مجاهدین و مقاومت ایران آنچنان که امروز روشن شده، خیلی روشن نبود. اینکه چرا و چگونه مجاهدین به چنین شناخت و جمعبندی از رژیم و جامعه ایران رسیدهاند، البته جای پرداختن و بررسی جداگانه دارد؛ اما همین وضعیت ملتهبی که این روزها در سراسر کشور جاری است و مهرهها و سران حکومت آخوندی را همواره وحشتزده و در حالت آمادهباش نگه داشته، بیشازپیش بر حقانیت مواضع مجاهدین و مقاومت ایران تأکید دارد.
واقعیت کتمان ناپذیر این است که در صحنهٔ اجتماعی امروز ایران، روزی نیست که از گوشه و کنار شهر و کوی و برزن صدای اعتراضی برنخیزد؛ شعاری علیه عمود خیمهٔ ولایت بر در و دیوار شهرها نقش نبندد؛ یا شعلههای آتش کانونهای شورشی دامن تصاویر سران حکومتی و مراکز سرکوب نظام ولایت را نگیرد.
آیا خامنهای توان عبور از خشم مردم را دارد؟
اما به راستی چرا چنین است؟ چرا شورش و قیامهای مردم ایران، با وجود اینکه با شدیدترین سرکوب و کشتارها روبهرو میگردد، خاموش نمیشود؟!
آیا خامنهای با یک سرکوب گستردهتر و وحشیانهتر از آنکه در آبان ۹۸ داشت و طی دو سه روز بیش از ۱۵۰۰تن از مردم بیگناه ایران را به رگبار گلوله بست، توان خاموش کردن صدای اعتراض مردم را ندارد؟
برای پاسخ به دو پرسش بالا، به جایگاه رژیم ولایت فقیه در چند ردهبندی آشنای جهانی دقت کنید:
بالاترین ارقام اعدام؛
بیشترین اعدام به نسبت جمعیت در جهان؛
دومین کشور در تعداد اعدام (پس از چین با یک میلیارد و دویست میلیون جمعیت!)
پایینترین سطح در آزادی بیان و آزادی مطبوعات؛
نازلترین سطح امید به زندگی در میان مردم؛
عصبانیترین شهروندان جامعه؛
آلودهترین هوای شهرها؛
بدترین بحرانهای زیستمحیطی؛
بیشترین گستردگی نابودی مراتع و جنگلها، خشکی و نابودی تالابها و رودها و دریاچهها؛
بالاترین نرخ تورم و گرانی افسار گسیخته؛
ارزانترین نرخ مواد مخدر و دخانیات؛
بالاترین نرخ قاچاق در هر چه که بتوان قاچاق کرد (از اعضای بدن انسان و خود انسان گرفته تا آثار باستانی و محصولات و منابع طبیعی و حتی خاک!)
بیشترین مرگ و میر در سوانح رانندگی؛
کم ارزشترین پاسپورت در میان کشورهای جهان؛
کم ارزشترین پولهای ملی؛
بیشترین آمار فرار مغزها و نخبههای علمی-ورزشی؛
کندترین سرعت خدمات اینترنتی جهان؛
بیشترین آمار فیلترینگ رسمی حکومتی؛
بیشترین سرکوب و محدودیت بر اقلیتهای مذهبی
و...
و این سیاههای ادامهدار است که میتوان دربارهٔ آن قلمها فرسود!
یادآوری این نکته ضروریاست که نه برجام و نه قراردادهای ننگین دیگر و «ترکمانچای» های نوین، هیچکدام نقشی در این رتبهبندیها نداشتهاند! بلکه این کارنامهٔ آماری حاکمیتی است با عمر نزدیک به نیم قرن؛ بنابراین به فرجام رسیدن یا نرسیدن برجام هم چیزی را به جیب و سفرهٔ مردم اضافه نخواهد کرد.
درست است که خامنهای و کفتاران شریک قدرتاش برای تداوم حیات ننگین نظامشان از هیچ جنایت و کشتار و سرکوبی فروگذار نکردند؛ اما واقعیت گریز ناپذیر این است که این رتبهبندیهای ننگین دستاورد چهل و اندی سال حکومت آخوندی است و اعدام و ارعاب برای مقابله با تاثیرات اجتماعی آنهاست یعنی خیزشها و خروشها!
بنابراین خامنهای یا باید با اقدامات واقعی، کارنامهٔ فضیحتبار ولایت فقیه و رتبههای جهانی ناشی از حکومتاش را تغییر دهد که جواب روشن است؛ چگونه آنکس که عامل همه این بحرانها و ابر بحرانهاست و موجودیتش با آنها گره خورده میتواند خود راهحل هم باشد؟؛ یا همین مسیر غارت و سرکوب را ادامه دهد که تنفر انفجاری در جامعه (شرایط عینی) که این ماهها و روزها در کف خیابانها موج میزند، او و نظامش را رها نخواهند کرد و و ریش و ریشهاش را خواهند سوزاند
آری، فوران آتشفشان خشم مردم ایران، بیانگر آن است که دیگر سخن از «آیندهٔ دور» نیست، سرنگونی نظام در آیندهٔ نزدیک پیش روی خامنهای است!