با هلاکت پاسدار جنایتکاری که نخستین شهرتش را در قتلعام کودکان سوری و جوانان عراقی کسب کرد، کمر هیولا شکست.
او در حالی که وانمود میکرد میلیونها ایرانی از او و سردارش در خیابانها حمایت کردند، طنین فریاد «کشته ندادیم که سازش کنیم ـ رهبر قاتلرو ستایش کنیم» و «سلیمانی قاتله ـ رهبرشم باطله» زمین و آسمان میهن را پر کرد. میلیونها نفر بهیاد لالههای سرخ آبان در خیابانها بهدادخواهی نشستند و با شعار «۱۵۰۰نفر کشته آبان ماست» نشان دادند خونی که بهفرمان خامنهای در خیابان ریخت، جوشید و شعلهور شد و در قامت قیام دی گل داد. گل داد و مژده داد که زمستان شکست و رفت.
همزمان با جوشش خون شهیدان و رویش جوانههای انقلاب در خیابان، وحشت و ریزش پاسداران گسترش یافت.
خامنهای ضعیف شده و ناتوان لیستی از بحرانهای لاعلاج را پیش رو دارد از جمله:
- شعلههای فروزان قیامی که هر لحظه آمادهٔ انفجار است.
- ریزش شدید پاسداران و حافظان نظام بعد از هلاکت سردژخیم و قیام خونبار مردم در آبان و دی.
- آثار هلاکت قاسم سلیمانی بر موقعیت منطقهای و بینالمللی رژیم. ضربهای که فروپاشی نیروهای نیابتی رژیم و مزدوران برونمرزی سپاه تروریستی قدس و نهایتاً فرو ریختن عمق استراتژیک نظام ولایت را در ناصیه خود دارد.
- مطالبات مردم ایران و جهان بعد از قتلعام مسافران هواپیمای اوکراینی.
- گسترش و استمرار قیامهای مردم عراق که عمق راهبردی خامنهای را هدف قرار داده است.
- تنگتر شدن حلقه تحریمها بر گلوی نظام که با حضور فعال اروپا و آغاز مرحله مکانیزم ماشه تمام رویاهای رژیم را نقش بر آب کرد.
- لیستگذاری تروریستی حزبالشیطان لبنان، مهمترین نیروی خارج کشوری رژیم، تضعیف کیفی حشدالشعبی، نیروی اصلی رژیم در عراق و سوختن مقتدا صدر در کشاکشهای سیاسی با انقلاب عراق، آسمان خامنهای را بیش از هر زمان تیره و تار کرده است.
- بحران و بنبست انتخابات که میتواند نقطهٔ آغازی برای جهشی بزرگ در تداوم قیام گردد.
در نتیجهٔ طرد و انزوای بیسابقهٔ رژیم، پس از سقوط هواپیمای مسافربری، بهعلت ناامن بودن ایران، تمام تورهای مسافرتی، برنامه سفرهای خود به ایران را متوقف کردند؛ اقدامی که در وانفسای تحریمها و خفگی اقتصادی، رژیم را از درآمد توریسم که در این شرایط نقشی حیاتی برای اقتصاد نیمهجان آخوندها داشت، محروم میکند. حتی بسیاری از سلبریتیها و آنان که بازار سنتی دههٔ زجر رژیم را گرم میکردند نمایشهای مسخره این ایام را تحریم کردند.
در همین فضا روز سهشنبه ۸بهمن کنگره آمریکا در یک قطعنامه کمنظیر دوحزبی از مردم ایران و حق آنان در قیام برای آزادی قویاً حمایت کرد و رژیم آخوندی را بهخاطر سرکوب اعتراضات مشروع مردمی، محکوم نمود. این قطعنامه همچنین توطئه تروریستی رژیم در نوروز ۹۷ در آلبانی و در تیرماه ۹۷در فرانسه علیه اپوزیسیون و مقاومت ایران را محکوم کرد. قطعنامه کنگره آمریکا با اشاره به قتلعام زندانیان سیاسی در سال ۶۷، تأکید کرد این افراد بهخاطر امتناع از نفی وابستگی سیاسی خود و در مواردی بهدلیل داشتن مطالب خواندنی سیاسی اعدام شدند.
سکوت سرشار از سستی و ناتوانی
سکوت خامنهای در برابر دهها ابر بحران، نشان از بنبستی فزاینده، ناکارآمدی دود و دمهای احتمالی و ناتوانی و بیاعتباری روزافزون وی در میان پاسدارانش دارد. بسیاری از سرسپردگانش در هالهای از هراس و تردید و بیاعتمادی از او رویگردانده و موضوع ترس و ریزش بهخطبههای جمعهبازار و رسانهها کشیده است.
آخوند ماندگاری در نمایش جمعه ۱۱بهمن ۹۸ گفت: «روزی که امت با ولایت باشد کافران مشرکان منافقان مایوس میشوند ناامید میشوند عقبنشینی میکنند احساس ناامنی میکنند... دیگه از دشمنان نترسید امتی که با ولایت باشد از دشمن نترسد ولی اگر پشت ولایت را خالی کردید از خدا بترسید» وی در ادامه با اشاره ترس و وحشتی که موجب ریزش و جا خالی کردن پاسداران در انتخابات شده میگوید: «نترسیم و بهنترسها رأی بدهیم اونهایی که ترسیدند و جا خالی کردند بهاینها اقبال نداشته باشیم نترسیم».
یک آخوند دیگر جمعهبازار با اشاره بهآنان که در شرایط خطیر نظام، پشت ولایت را خالی میکنند گفت:
«اولین نشانه از نشانههای منافق سیاسی این هست که در مقاطع حساس پشت ولی زمان را خالی میکند دومین نشانه از نشانههای منافقین سیاسی این است که اینها بهولی زمان توهین میکنند».(آخوند حسین رشیدیان در جمعهبازار اصفهان ـ ۴بهمن ۹۸)
در این آشفته بازار خامنهای چرا سکوت نکند؟ چه بگوید؟ از کجا بگوید؟ اصلاً نای و رمقی برای گفتن و نالیدن مانده است؟ وقتی پاسداران، حافظان و حتی برخی نمایندگان مجلسش که روزگاری تا پای جان حافظ ولایتش بودند روبهرویش میایستند برای که بگوید؟
پاسدار محمود صادقی در پاسخ بهشورای نگهبان که صلاحیتش را بهخاطر عدم التزام بهولایت فقیه رد کرده است گفت: «معتقد هستم هیچ مسئول و مقامی مصون از نقد و نظارت نیست... بر مبنای اعتقادم بهولایت فقیه معتقدم، ولایت فقیه ولایت اوصاف است نه ولایت شخص، ولایت مادام العمر نیست مادام الصفات است».
با زبان بیزبانی میگوید خامنهای صفات رهبری را از دست داده است و فقیه تا زمانی ولایتش جاری است که صفاتش را حفظ کند. یعنی ولایت مطلقه و سلطنت فقیه را قبول ندارم.
خامنهای بهتر از هر کس میداند این قبول نداشتنها و حدیثها و بهقول آخوند رشیدیان پشت خالی کردنها و توهینها از چه زمانی و چگونه آغاز شد.
او که در چنبرهای از بحرانهای لاعلاج گیر کرده است، بیش از هر زمان دیگر از جوشش و فوران خونهایی میترسد که در آبان در منتهای وحشیگری بر زمین ریخت. خونهایی که در قامت قیام و آتشفشانی از خشم و نفرت عمومی خیمه و خرگاه ولایتش را تهدید کرده و میکند.