با گسترش و عمیقتر شدن بحرانهای اجتماعی و ناتوانی رژیم در برخورد با آنها، جدال درونی رژیم ولایت تشدید میشود. تضادهای درونی رژیم همواره متأثر از تضاد اصلی یعنی تضاد مردم با حاکمیت است و هر چه این تضاد حادتر میشود جدال و کمشکش درونی رژیم وجوه و ابعاد جدیدیتری پپدا میکند. اکنون پیشرفت تضاد در درون رژیم به آنجا رسیده که راه به ریشهها و اصولی برده است که تمامی رژیم ولایت فقیه بر آنها بنا نهاده شده است. مهرههای حکومتی در اظهاراتشان گاها اصول منحوس آنرا نیز زیر سؤال میبرند.
آخوند احمد خاتمی، امامجمعه خامنهای، در اظهاراتی به ابعاد بیسابقه جدال جناحها و باندهای حاکم اعتراف و ابراز هراس کرد که این تضادها راه به جارو شدن تمامیت آن ببرد: «خصومتهای جناحی سبب دعواست یک جناح قدرت بهدست بگیرد کل جناح دیگر را جارو میکند. جناح دیگر میآید حتی آبدارچی را هم نمیتواند تحمل بکند این اسمش خصومتهاست نباید چنین باشد».(تلویزیون آستان قدس ۱۸شهریور ۹۷)
اسحاق جهانگیری، معاون آخوند حسن روحانی، در وحشت از آنچه «نا امیدی مردم» مینامید از محاصره بودن نظام در حلقه ابرچالشها خبر داد و گفت: «مشکلات امروز راهکار سیاسی دارد نه اقتصادی. نه اینکه گروهی بروند که بعدی بیاید».(خبرگزاری ایلنا ۱۹شهریور ۹۷)
محمدرضا باهنر از مهرههای باند خامنهای درست عکس حرفهای جهانگیری را زده و گفته است: «دولتمردان اگر مستقیم و یا غیرمستقیم برای حل مشکلات اقتصاد کشور دنبال راهحل سیاسی هستند راه را اشتباه رفتهاند. مشکلات اقتصادی راهحل اقتصادی دارد».(خبرگزاری ایسنا ۱۹شهریور ۹۷)
از نظر محمدصادق کوشکی، یک مهره دیگر باند خامنهای، ریشه مشکل وجود دولت روحانی است: «این را مطمئن باشید که اگر تیم آقای روحانی مدیریت اقتصادی پویا مانند آلمان را هم در دست بگیرد کمتر از ۲ماه این کشور را به خاک سیاه مینشاند. همان طوری که ایران را نشانده است. چون که دولت روحانی تصمیم و همتی برای بهبود وضع کشور ندارد».(روزنامه آرمان ۱۹شهریور ۹۷)
این فقط دولت روحانی نیست که در بحران درونی رژیم به زیر سؤال میرود بلکه این روزها بسیاری از حملات باندهای رقیب خامنهای را هدف قرار میدهند. بهعنوان نمونه فائزه هاشمی، دختر رفسنجانی، در یک مصاحبه تلویزیونی روی حکومت فردی و استبداد مطلقه ولایت فقیه دست میگذارد و میگوید: «من مشکل ساختاری که با رهبری یا ولایت فقیه دارم اینجاست. سهقوه را آورده زیرمجموعه رهبر گذاشته یعنی همان تمرکز قدرت. ما تفکیک قوا را داریم ولی تمرکز قدرت هم داریم تمرکز قدرت خطاست. یعنی همه چیز به یک نفر ختم بشه خطاست من با این مشکل دارم. بهنظر من یکی از بحثهایی که در قانون اساسی ما نیاز به اصلاح دارد برداشتن عدم تمرکز قدرت است. آقای منتظری هم بعداً اعلام میکنند که اگر میدانستم ولایت فقیه این میشود سرنوشتش یعنی اینجور اسلام را آسیب میزند من اصلاً چنین کاری نمیکردم من از ولایت فقیه منظورم این نبود».
مقصود فراستخواه، یک کارگزار رژیم، ضمن اذعان به اینکه «شکاف دولت–ملت در ایران بهصورت مزمن وجود داشته» و عمیقتر هم شده است، از هر گونه امکان همآمدن این شکاف اظهار ناامیدی کرده و میگوید: «تنها منشأ امید که ایران بتواند از طریق رشد اقتصادی، اجتماعی و مدنی پوستاندازی کند به شکل مبهمی از بین رفت».(روزنامه آرمان ۱۹شهریور ۹۷)
در چنین شرایطی رژیم آخوندی و برخی باندهای حکومتی به این توهم دامن میزنند که شدتیابی درگیری و شکاف بین باندها منجر به رو آمدن یک باند و کنار رفتن باند دیگر خواهد شد. این گمان بیهوده و باطلی است.
تضاد و کشمکشها در حال حاضر متاثر از بنبستی است که حاکمیت در آن قرار گرفته است بنابراین همین کشمشها نیز خودشان بیشتر آن را در بحران و گرداب سرنگونی غوطهور میکند.
همچنان که آن مهره باند خامنهای (کوشکی) گفته است: «اگر آقای روحانی اقتصاد پویا را هم در دست بگیرد کمتر از ۲ماه این کشور را به خاک سیاه مینشاند»، به فرض اینکه همین امروز باند مقابل چنین اقتصادی را در دست بگیرد، نتیجه یکی است و نمیتواند تمامیت نظام آخوندی را از سرنگونی نجات بدهد.
آن چه که این چنین رژیم را فلج کرده است بحران سرنگونی است. یعنی امری حتمی و محتوم که رژیم آخوندی هیچ گریزی از آن ندارد و مردم نیز پیش از این و در جریان قیام دیماه ۹۶ و قیام مرداد ۹۷ با شعار «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمام شد ماجرا» تمامیت آن را نفی کردهاند.