همانگونه که قیام با سرعتی شگفتانگیز به پیش میرود، درون نظام و باندها و سیاستهایش هم فعلوانفعالهای سریعی در حال وقوع است. اصلاحطلبها، مواضع اصولگرایان را تأیید میکنند و اصولگرایان به دستبوسی روحانی میروند!
همه چیز حکایت از سرعت گرفتن وقایع در جامعه و حاکمیت موجود در ایران دارد.
داستان چیست؟
یکم: وقتی آن روی «سگ» اصلاحطلبان بالا میآید
هنگامی که ۶ماه پیش مردم شعار دادند «اصلاحطلب! اصولگرا! دیگه تمومه ماجرا!» همگان دریافتند که رژیم یک پایش را تقریباً از دست داده است.
رژیمی که در تمامی این سالها روی دو پای «اصولگرا» و «اصلاحطلب» راه میرفت و با پاسکاری مدیریت تقسیم ثروت و قدرت مملکت بین همین دو باند، تلاش میکرد با ادای انتخابات و دموکراسی درآوردن، فریب تغییر مسالمتآمیز از درون را در جامعه جا بیندازد، اینک پای اصلاحاتش قانقاریا گرفته و در آستانه قطع شدن است و این را بیش از همه، خود اصلاحطلبان دریافتهاند.
حرفها و مواضع جدید اصلاحطلبان در این مورد نشاندهنده بالا آمدن آن روی «سگ» اصلاحات است که حالا دیگر تمامی تعارفها و ظاهرسازیها را کنار گذاشته و در برخی موارد ضروری، حرف «دل»ش! را میزند.
چند مورد برای بیان این ادعا را ببینیم:
مصاحبه سعید حجاریان و اعتراف به اینکه بدیل نظام آخودی براندازان هستند
سعید حجاریان نظریهپرداز اصلی اصلاحطلبان در مصاحبهیی با به تاریخ ۱۲تیر ۹۷ با ایسنا، از جمله گفته است:
«ممکن است، مردم جملگی اصلاحطلبان را پس بزنند... باید بهدنبال معنا و مرام تازهتر و جدیتری متناسب با این دوران ملتهب و دگرگونشده برای اصلاحطلبی بگردیم.... متأسفانه باید گفت، سرعت وقایع زیاد و فرصت اصلاحطلبان کم است. چنانکه مشاهده میکنیم، اکنون دیگر رقیب اصلاحات نه جناح راست بلکه براندازان هستند... باید توضیح داد که رابطه اصلاحات و مردم چیست؟... باید مانع شد که فشارهای اقتصادی، مردم را در مقابل مردم(؟! منظورش مردم در مقابل حاکمیت و نظام است) قرار دهد... اصلاحطلبان در صورت قرار گرفتن در چنین وضعیتی(طرد شدن توسط مردم) باید سیاستهای خود را بهتعبیر مولانا از دهان غیر مطرح کنند. به این معنا که سیاستهایشان را نخست با گروههای مرجع جدید شامل هنرمندان، مشاهیر و... در میان بگذارند و پس از دریافت بازخوردها و اعمال تغییرات احتمالی، سیاستها توسط همان گروههای مرجع جدید در جامعه منعکس شود. یعنی عملاً اصلاحطلبان در این فاز در پشت صحنه قرار بگیرند.
در همین راستا احمد شیرزاد، فعال سیاسی منتسب به همین طیف نیز در مقالهیی در رسانه حکومتی شرق نوشته است:
«بعد از انتخابات سال گذشته، جریانی اعتراضی در کشور شکل گرفت... (و) بخشهایی از جامعه را به سمت نوعی دیگر از مطالبات برد... نقطهعطف اعتراضات دیماه گذشته را ایجاد کرد... خشونتآمیز بودن آن نمیتوانست به تأیید اصلاحطلبان... ایران برسد. در اعتراضات کازرون رفتار بسیار خشنی دیده شد و در اعتراضات صنف کامیونداران نیز صحنههایی دیده شد که نمیتوانست قابل تأیید باشد... تا جایی که این تصور را ایجاد کرد که کشور در حال سقوط است... حرکت اعتراضی بازاریان تهران نیز... نشان داد تلاشهای رسانهیی بیرونی تا حدی نتیجه داده است. حال سؤال اینجاست که چه کسانی میتوانند این نوع مطالبات را نمایندگی کنند؟... تنها جریانهای... منافقین که رابطه براندازانهیی با جمهوری اسلامی دارند و رسانههایی که بهشدت علیه ایران فعال شدهاند، علاقه وافری به سوارشدن، هدایت کردن و تصاحب این موج اعتراضی دارند. آیا اصلاحطلبان باید این موج را همدلانه نمایندگی کنند؟ نگارنده این مسأله را شدنی نمیداند... در سوار نشدن بر این موج، با همه جناحهای داخل حاکمیت اتفاقنظر داریم... (بهعنوان نمونه) آن بخش از مطالبات کامیونداران که فراتر از توان اقتصاد ایران است، حتماً باید کنار گذاشته(شود= یعنی با کامیونداران برخورد شود، پنداری تا کنون نشده؟!)... حتماً باید با شفافیت هر چه تمامتر، به مردم توضیح داده شود که در بحث سوریه یا مسائل منطقه هزینههایی صورت گرفته (اما)... هیچ کالایی با ارزشتر از امنیت یک کشور نیست. برادران افغانستانی ما حاضرند بخش زیادی از رفاه خود را بدهند و امنیت دریافت کنند... نباید از برخی موجهای اجتماعی ترسید!
عباس عبدی دیگر چهره اصلاحات هم میگوید: ما با یک بحران و بنبست مواجهیم... وضعیتی که ما در جامعه داریم بسیار خطرناک است.(سایت حکومتی نگام ۱۲خرداد ۹۷)
به این ترتیب مهمترین لیدرهای باند اصلاحاتچی نظام که در حکم پای(چپ) آقا هستند، در خلاصهترین شکل میگویند:
- سیاستی که ما باید در آن، نقش «پلیس خوب» را بازی میکردیم شکست خورده است.
- در بحران و بنبست قرار داریم.
- در نتیجه باید بازی را کنار گذاشت و فارغ از «دودوزه بازی»! حرف دلمان را بزنیم و بگوییم:
- با قیام باید برخورد کرد.
- با کامیونداران باید برخورد کرد.
- با بازار باید برخورد کرد.
- باید بگوییم پرداختن به سوریه و... کار با ارزشی برای امنیت کشور است و باید ادامه یابد.
- باید مانع شد که مردم به تقابل تمامعیار با حاکمیت برخیزند.
- باید دنبال نقاب دیگری برای حفظ اصلاحطلبی برویم و حتی اگر لازم شد از دهان دیگران(هنرمندان حکومتی، سلبریتیهای مناسب و...) حرفمان را بزنیم و در پوست آنها رفته و توسط آنها نقشمان را بازی کنیم.
- نباید از این موج اجتماعی بترسیم! و...
عناصر این باند در مواجهه با همین عمل تروریستی رژیم متبوعشان در اروپا هم که منجر به فضاحت دیپلوماتیک و دستگیری دیپلومات-تروریستشان در آلمان شد، صراحتاً همان مزخرفات پاسداران را نشخوار میکنند و به نسل جدید که آن روی این آقایان را در دهه ۶۰ ندیدهاند، نشان میدهند تا کجا خونآشام و خودشان هم ذاتا تروریست هستند!
خلاصه مطلب تا اینجا
حرفها و مواضع حجاریان، باقی، شیرزاد، مطهری، عبدی، تاجزاده و... در تمامی زمینهها هیچ فرقی با حرفهای علمالهدی، پاسدار محسن رضایی و علی شمخانی و سعید قاسمی و حسین اللهکرم و باند لباسشخصیهایشان ندارد.
راهکار پیشنهادی اصلاحطلبان برای حل مسایل و مشکلات مردم ایران، اکنون همانیست که باند رقیبشان میگوید و انجام میدهد:
سرکوب، سرکوب و سرکوب در داخل
ادامه مداخله تروریستی در سوریه و عراق و یمن و... در منطقه
آنچه باقی میماند، اجماع باندهای داخلی رژیم روی بحران روابط بینالمللی بهویژه غرب است.
دوم: چرا آن روی «سگ» اطلاحطلبان بالا میآید؟
نکته دوم در این داستان این است که به چه علت اصلاحطلبان به بازی نقش «پلیس خوب» در بازار سیاست آخوندی ادامه نمیدهند و چنین مواضع فاشیستییی را آشکارا اعلام میکنند؟ و در تمامی زمینههای سیاست داخلی و منطقهیی میروند پشت سر خامنهای!
علت روشن است؛ همه نشانهها و رفت و آمدها و سفرهای دیپلوماتیک و... آخوندها حکایت از آن دارد که «نظام» یک بار دیگر در حال زانو زدن پشت میزی است که جامزهر منطقهیی و موشکی و... رویش قرار دارد.
این همسانسازی مواضع دو باند رژیم هم گرچه نمایش شکستخوردگی یک بازی مهوع سیاسی داخلی(تفکیک فاشیسم حاکم به دو باند پلیس خوب و پلیس بد) و پایان آن ماجراست که تیر خلاصش را هم مردم در قیام دیماه ۹۶ شلیک کردند، اما رسیدن ضربالاجلی اصلاحطلبان گوناگون در این مقطع مشخص زمانی به یک اجماع سریع نظری، اتفاقی نیست بلکه گرفتن آرایش اتوبوسی در جریان بازی نهایی برای برجامهایی است که بههرحال باید تکلیف کل نظامشان را با آنها یکسره کنند، کاری که فرصت چندانی هم برای انجامش ندارند:
نه فرصت در داخل و در برابر موج خیزان قیام
نه فرصت در خارج و در برابر فشار مرگبار حکومت جدید آمریکا
مهمترین نشانه خارجی برای تعیینتکلیف این وضعیت، سفر اخیر روحانی به سوئیس(حافظ منافع آمریکا در ایران) است.
و نشانه دیگر، گردوخاکی است که آخوندها در همین حین بلند کردهاند(بستن تنگه هرمز، قدرتنمایی تروریستی شکستخورده در بلژیک، دست و پا زدن برای دریافت بسته اروپا و...).
بیشک آخوندها در تلاشند تا شاید بتوانند قیام را به هر شکل شده، دور زده و بار دیگر برای خود زمان بخرند. امری که در قاموس آخوندها نه با راهحلهای مردمی در داخل(که ذاتا با آن دشمن هستند) بلکه جز با نوشیدن ۲-۳جامزهر دیگر آن هم بهطور همزمان، شدنی نیست.
مواضع صادقانه! اصلاحطلبان و نمایش چهره آنان(همانگونه که حقیقتاً هستند) حاصل اجماع برای عبور تمامی سرنشینان کشتی درهمشکسته نظام از توفان قیامی است که به سرعت سمت و سوی یک انقلاب عمیق اجتماعی را بهخود میگیرد. انقلابی برای تحقق تمامی آرزوهای دموکراتیک اما خیانتشده انقلاب ضدسلطنتی ۵۷ که کل نظام را با کشتیاش به قعر دریا میفرستد.
اما آنچه که در منظر حاکمیت با تمامی باندها و دستجاتش جایی ندارد، درک گستره و عمق قیامی است که در واقع فوران یک نیروی نهفته و در فشار نگهداشته شدهٔ ۴۰ساله است.
ضمن اینکه این جامزهر با جامهای پییشین اندکی! تفاوت دارد، آخوندها آن جامزهر را از دست مماشاتگران میگرفتند، اما این بار؟!