خرابی اوضاع اقتصادی به جایی رسیده که کارگزاران حکومتی حتی دروغگوترینشان مثل آخوند رئیسی جلاد توان لاپوشانی آن را ندارند، اما هر یک به نوعی به آن اذعان میکنند.
وضعیت خراب اوضاع اقتصادی به جایی رسیده که به هیچ طریقی نمیتوان آن را لاپوشانی کرد. کار به جایی رسیده که حتی آخوند دروغگو رئیسی جلاد هم وسط دود و دم در مورد اقدامات اقتصادیش، اینچنین به این واقعیت اعتراف میکند:
«برای سازندگی روستا بهمعنی اینکه نه اینکه خدمات نیست خدمات که هست الآن آمار دادن که خیلی از روستاها آباده، اقتصاد روستا فشله! (تلویزیون شبکه۲ – ۱۳مهر۱۴۰۰)
گاهی هم نمیخواهد اعتراف کند، بلکه بیسوادی و ندانستن پایههای توسعهٔ اقتصادی باعث اعترافات ناخواسته و زدن زیر آب ادعاهای خودش میشود. یک نمونهاش حرفهای رئیسی در فرودگاه بوشهر است که ادعای پیشرفت در حوزه شیلات، نخیلات را کرد اما در ادامه گفت:
«گامهایی در جهت فعال شدن اقتصاد دریا، اقتصاد کشاورزی، اقتصاد در حوزهٔ نخیلات فعال کردن بخش شیلات... . مسائلی که در اینجا نسبت بهش گامهایی برداشته شده، اما برای رفع مشکلات و محرومیتهای استان نسبت به حوزهٔ صنعت نفت و گاز و پتروشیمی هم باید انشاءالله گامهایی برداشته بشه بهویژه کارهای زیر بنایی که باید در استان بوشهر برداشته بشه مثل آب، برق بهویژه جادههای مو اصلاتی» (تلویزیون شبکه خبر ۱۶مهر۱۴۰۰)
آخوند بیسواد، شیلات و نخیلات که موضوعات سنتی و کهن این منطقه است را به حساب پیشرفتها در نظام آخوندی میگذارد اما غافل است جایی که پایههای زیر بنایی مثل آب و برق و جادههای مو اصلاتی نباشد دم زدن از توسعه اقتصادی دروغی بیش نیست.
حاصل جمع این دروغها را در گزارش مرکز آمار رژیم در مورد اهداف برنامه ششم میتوان دید.
روزنامه حکومتی اعتماد ۱۲مهر ۱۴۰۰ در دعوای باندی با استناد به گزارش مرکز آمار رژیم در مورد تحقق اهداف برنامه ششم صفت «فاصلهٔ نجومی» را انتخاب کرد و نوشت: «قرار بود نرخ تورم به ۸.۸درصد برسد که ۳۶.۴درصد گزارششده است. از سوی دیگر نرخ رشد اقتصادی نیز ۸درصد پیشبینی شد که رقم آن برای سال۹۹ تنها یک درصد و برای کل دهه۹۰ تقریباً صفر بوده است».
وجه مشترک این اعترافات چه از روی بیسوادی، چه از بیسوادی و چه از دعوای باندی باشد همه به یک نقطه راه میبرد که خانهٔ اوضاع اقتصاد از پای بست ویران است.
چنانچه این خرابی بنیادی باعث شده که در نظام آخوندی تبلیغات در مورد رسیدگی به اقشار محروم و بهبودی وضعیت تولید و اشتغال و رسیدگی به وضعیت مسکن و اشتغال بعد از عبور از مراحل امیددرمانی و وعدهدرمانی، به فاز جدیدی وارد شود، این فاز اعتراف به وضعیت بحرانی و کارنامهٔ منفی و سیاه نظام در این عرصه هاست.
از آنجا که در نظام آخوندی کفگیر به ته دیگ خورده و رژیم حرفی برای گفتن حتی به نیروهای خودش هم ندارد و اوضاع به شکلی روزبهروز بحرانیتر میشود، دیگر جایی برای امیددرمانی نگذاشته، بنابراین مقامات و مهرههای حکومتی ناگزیر از اعتراف به گوشههایی از واقعیت شدهاند به این قصد که برای نیروهای نظام این توهم را ایجاد کنند که گویا راهحل در این نظام است. برای جا انداختن این ادعا ناگزیر باید کمی صراحت داشت:
«اشکال ما در اداره کشور و تصمیمگیری در اداره این کشور که در نظام بوروکراسی کشور و اداره کشور داره انجام میشه، مبتنی بر این مبانی سنتهای الهی و با فرهنگ کار و تلاش نیست.
... آیا ما امروز هر تصمیممون متناسب با آن قشر جامعه هست یا نیست روشن هست که تا الآن نبوده» (شبکه خبر رژیم ۲۵شهریور)
پاسدار قالیباف که در جمع خانواده قربانیان جنگ ضدمیهنی صحبت میکرد، با این بیان که امروز جهاد یعنی ایجاد اشتغال، برای در بردن رژیم، توپ را در زمین مردم انداخت و معلوم نکرد بالاخره چه کسی باید اشتغال ایجاد کند و مسکن بسازد؟ در حالی که هم خودش هم سایر مقامات حکومتی اذعان میکنند از بستر اقتصادی که رژیم ایجاد کرده چیزی حاصل نخواهد شد.
ستاریان کارشناس حکومتی در این رابطه میگوید: «اقتصاد کلان ما، این اقتصاد یک اقتصاد تقریباً ورشکسته است. اصطلاحا یک ضربالمثلی سرخ پوستها میگن، میگن اسب مرده را پیاده شو. یعنی چی، ظاهراً خیلی بدیهیه. یعنی وقتی اقتصاد ساختارش غلط است شما هی سوارکار عوض میکنی کاری نمیتوانی بکنی، یکسوارکار میآید میگه من شلاق جدید آوردم، یکی میگه من زین جدید آوردم، بابا اسب مرده است، اسب را بگذار کنار یک اسب دیگه سوار شو» (تلویزیون شبکه۲ رژیم ۲۶شهریور).
حال سؤال این جاست که مقامات حکومتی تصور میکنند حتی همان نیروهای وابسته نظام، چه میزان به این «اسب مرده» دل میبندند و ریزش نمیکنند. و چه میزان پیشاپیش از نظام بریده و به صفوف مردم در خیابان پیوستهاند و شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه سرمیدهند؟.