لحظات حیاتی اعتصاب هفتتپه
کارگران اعتصابی هفتتپه، اولین دستاوردهای خود را نه با دریافت یکماه حقوق عقبافتاده بلکه با کسب حمایت تقریباً سراسری اکثر اقشار و طبقات کشورشان بهدست آوردند:
تحسین ملی!
الگو شدن!
و البته تحقق برخی مطالباتشان که کامل نیست و نیاز به پیگیری با قدرت هر چه بیشتر دارد وگرنه همه چیز دوباره بهحالت اول برمیگردد.
مقاومت دمافزا و رو بهگسترش، تنها راهکار پیروزی است وگرنه؟
بازگشت به نقطه صفر! اجتنابناپذیر است.
بولدوزری که هفتتپه باید از جاده بیرون بیاندازد
یک مثال ساده
نه فقط کارگران هفتتپه، بلکه هر معترضی در این دیکتاتوری منحصر بهفرد(فاشیسم آخوندی) از همان لحظهای که «قیام» را به «سکوت و نشستن و تحمل کردن وضعیت موجود» ترجیح میدهد، ناگزیر است(مجبور است یعنی به زبان سادهتر، محکوم است) که هر لحظه به مبارزه و قدرت مقاومتش بیفزاید.
داستان هر قیامکنندهای در این نظام، داستان شخصی است که در شیب یک معبر بدون پناهگاه، با بولدوزری سپربهسپر شده که یا باید زیر چرخهای آهنین آن «له» شود یا فارغ از تعادلقوای موجود بین زور بازوی مقاومتکننده و سنگینی بولدوزر، با بهکارگیری تمامی توان خود و همه نیروهای همجهت با خود، مستمراً آن را به عقب «هل» دهد تا جاییکه سرانجام بتواند آن را از بالاترین نقطه پرتگاه به پایین پرتاب کند!
این «تئوری پیروزی» برای هر نیروی مقاومتی است که در امر ایستادگی و احقاق حقوق خود جدی است.
پس از اشغال عراق توسط آمریکا مجاهدین که کشور میزبانشان در یک چرخش سیاسی ناگهانی زیر و زبر شده بود خود را با نیروهای نظامی یک ائتلاف عظیم آمریکایی انگلیسی و حمایت زمینی مزدوران رژیم و کمی بعد نیروهای رسمی سپاه پاسداران و نیروی قدس در گرداگرد قرارگاههایشان روبهرو دیدند. یک محاصره تمامعیار و ضرورت مقاومت آن هم بدون سلاح! داستان مقاومت مجاهدین در عراق اشغالشده را همگان میدانند و نیازی به تکرار نیست اما یادآوری این نکته بهجاست که مجاهدین با مقاومت متحد و دمافزای خود:
اولا دشمن را متوقف کردند
ثانیا جهانی را به حمایت خود برانگیختند
تا نهایتاً توانستند تعادلقوا و قوانین حاکم بر عرصه نبرد را تغییر داده و به نقطهای برسند که اینک خامنهای و روحانی با تمامی توان رسانهایشان، از دست مجاهدین آه و ناله و نفرین و فریاد سرمیدهند!
کارگران قهرمان هفتتپه نیز تا همینجا نشان دادهاند به همین میزانی که توانستهاند این بولدوزر فرسوده و «دیلاق» را به عقب «هل» بدهند، میتوانند آن را تا رسیدن به نقطه پرتگاه، پس برانند و مطمئن باشند که از یک حمایت بینظیر ملی برخوردار هستند.
چگونگی حل مسأله تعادل قوا
اتحاد و پافشاری روی خواستههای اولیه و اصلی
کارگران هفتتپه، در همین ۱۹روز مراحل مهمی را پشتسر گذاشتند. آنها توانستند بخش عظیمی از هممیهنانشان را با خود همراه کرده و به پشتیبانی خویش، وارد صحنه سیاسی کنند تا جاییکه حتی برخی باندهای متخاصم رژیم هم خود را ناگزیر از اعلام همدردی با آنها یافتند.
کارگران هفتتپه با اتحاد و انسجام خود و بیان روشن ۳خواسته اساسی یعنی:
- آزادی کارگران دستگیرشده
- تعیینتکلیف مالکیت کارخانه(که دیگر نمیخواهند خصوصی باشد)
- و دریافت حقوق بهسرقت رفتهاشان،
توانستند حقانیت و مشروعیت خواستههایشان را به اکثر هموطنانشان ثابت کرده و حمایت آنها را کسب کنند، امری که تعادلقوای بین چند هزار کارگر نیشکر هفتتپه با انبوه نیروهای سرکوبگر رژیم را به نفع کارگران تغییر داد.
طبعا بیان این نکته بهمعنی کمبها دادن به حرکتهای اعتراضی موازی کارگران فولاد اهواز و دیگر نقاط کشور نیست بلکه تمرکز روی اهمیت نقش مرکزی کارگران هفتتپه و آن کارهایی است که آنان خود انجام دادند.
کارگران هفتتپه همچنین توانستند از حرکت خود، الگویی ارائه دهند که در صورت پیروزی، میتواند سرمشق دیگر بخشهای حاضر در قیام بزرگ مردم ایران قرار گیرد.
کارگران هفتتپه، قدر و ارزش آنچه را که تاکنون انجام دادهاند و مبنای این پیروزی را خود به نیکی دریافته و از آن نگهبانی میکنند و آن گوهر بنیادین چیزی نیست جز:
اتحاد پیرامون همان ۲خواسته(تعیین تکلیف مالکیت کارخانه و احقاق حقوق مسروقه کارگران) و البته آزادی بلافاصله و بیقید و شرط دستگیرشدگان.
و در این میان آنچه که مهمتر و بنیادیتر از هر عنصر دیگری است، اتحاد است و بس!
ضرورت شناخت حیلههای رژیم
- در هجدهمین روز اعتصاب هفتتپهایها، رژیم تلاش کرد با ارسال چند رأس آخوند به جمع کارگران و پهنکردن بساط دینفروشی و خیمهشببازیهای آخوندی، زمام امور صحنه را از دست کارگران خارج کند که البته با تمسخر کارگران روبهرو شد.
- گام بعدی او که در همین لحظات خبرهایش را کارگران هفتتپه منتشر کردهاند، تلاش برای برهمزدن اتحاد کارگران در «سندیکای کارگران نیشکر هفتتپه» با راهاندازی «شورای اسلامی کارگران» و امثالهم است تا به این ترتیب صفوف متحد و قدرتمند کارگران را شقه کند.
- آخوندها همچنین در نظر دارند با طرف مذاکره قرار دادن معدود عناصر، دور را از دست سندیکای کارگران هفتتپه بگیرند.
اینک کارگران هفتتپه با اشراف به این موارد بهخوبی میدانند که علاج تمامی این حیلههای آخوندی، حفظ یکپارچگی و اتحاد خود در تشکلی است که تا این نقطه آنان را نمایندگی کرده است.
بیتردید در روزهای آینده روی چگونگی حل مسأله مالکیت کارخانه نیز بحثهای بسیاری در خواهد گرفت که این نیز میتواند یک میدان مین برای کارگران باشد مگر اینکه کارگران پیشاپیش و با تجربه گرفتن از آنچه که بر سر مالکیت هپکوی اراک آمد، بحث مالکیت را با مدیریت شورایی و کنترل کارگری کارخانه گره بزنند و در صفی واحد بر این خواسته خود پافشاری کنند. اما در همین راه نیز باز حرف نهایی را قدرت اتحاد کارگران است که میزند.
اتحاد، اتحاد و باز هم اتحاد!
پختگی و تجربهای که کارگران هفتتپه تا همینجای کار نشان داده و به نمایش گذاشتهاند، نشان میدهد آنها خطیربودن شرایط کنونی و ضرورت تقویت بیش از پیش کانون صنفی خودشان را بهتر از هر کسی میدانند و به آن ملتزم هستند.
حفظ اتحاد آن هم در غیبت برخی کارگران بازداشتی گوهری است که کارگران هفتتپه آن را تاکنون نگاهبانی کردهاند:
اتحاد پیرامون همان ۲خواستهای که از روز اول بهخاطر آن بهپاخاستند و تا اینجای راه را پیروزمند طی کردند.
پادزهر سم سازشکاری هم البته پافشاری متحد تمامی کارگران بر خواستههای اعلامشده کانون صنفی کارگران نیشکر هفتتپه است و نگاهبانی تمامعیار از وحدت کانون صنفی پیرامون خواستههای فوق، امری که اینک مهمترین ضامن پیروزی کارگران اعتصابی و بهپاخاسته است.
کارگران هفتتپه خود بهتر از هر کسی میدانند و به تجربه سالیان اخیر دریافتهاند که هر کوتاه آمدنی در این زمینهها آنان را به «نقطه صفر» بازمیگرداند.