رئیسی میگوید: «من از آمریکاییها متعجبم که از سویی پیغام مذاکره و توافق میفرستند و از سویی بر لیست تحریمها میافزایند. این چه نوع عمل کردن است؟» (۲۷خرداد)؛ اما واقعیت این است که جهان از رژیم آخوندی متعجب است که این چه نحوهٔ عمل کردن است؟ از یکسو دم از مذاکره میزند، از سویی پیاپی بر زیر میز مذاکره لگد میزند!
این تصویری از آخرین وضعیت برجام است. همان که درون نظام نام آن را «جسد بیجان» مینامند که روی دست رئیسی مانده و نمیداند آن را چکار کند!
رئیسجمهور آمریکا هم قرار است بهکشورهای منطقه سفر کند و از هماکنون زیر فشار «کشورهای شورای همکاری خلیجفارس» است که «تأکید میکنند هر گونه توافق با رژیم ایران باید شامل پایان دادن به حمایت از تروریستها و شبهنظامیان و برنامه موشکی این رژیم باشد» (پایگاه خبری گیت استون-۲تیر۱۴۰۱).
ضعف و بنبست رژیم بهجایی رسیده که نخستوزیر اسراییل میگوید «رژیم ایران آسیبپذیرتر از وضعیتی است که بهنظر میرسد». درون نظام هم میگویند «حتی اشخاصی که در واشینگتن نسبت به احیای توافق خوشبین بودند، اکنون توافق را مرده تصور میکنند» (روزنامهٔ حکومتی آرمان-۲تیر)؛ و اینکه «مذاکرات احیای برجام... به بنبست رسیده است» (جوان-۲تیر).
اما چرا این سردرگمی و چرا این بنبست و بیراهحلی؟
مگر خامنهای نمیبیند بهتازگی شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی علیه نظامش قطعنامه صادر کرده و دروازهٔ ارتجاع برای رفتن پرونده نظام بهشورای امنیت را دوبارهٔ گشوده است؟
مگر کارشناسان و کارگزارانش حتی در منابع رسمی و علنی نمیگویند سفر آتی بایدن به منطقه، میتواند مسیر ضربات استراتژیک بهنظام را هموار کند؟
مسیری که اکنون خامنهای در پیش گرفته، رویارویی با جامعه جهانی است. روندی که انتهای خطرناکی برای رژیم در چشمانداز دارد. اکنون دولت کنونی آمریکا هم که سیاست رسمیاش بازگشت بهبرجام است، از توافق با رژیم آخوندی سرخورده شده و «آمریکای بایدن قصد دارد همان سیاست» ترامپ، یعنی «فشار حداکثری را دنبالهروی کند» (دنیای اقتصاد- ۲۹خرداد)؛ و اکنون «سیاست خاورمیانهای بایدن و ترامپ دو روی یک سکه» است (فرهیختگان- ۲تیر).
بنابراین سرانجام روند کنونی افزایش تحریمها، انزوای بیشتر، قطعنامههای بعدی شورای حکام، وارد شدن دوبارهٔ پرونده هستهیی رژیم به شورای امنیت، بازگشت ۶قطعنامهٔ تحریمی و رفتن پرونده رژیم ذیل فصل۷ منشور ملل متحد، بهعنوان یک تهدید جهانی است.
اما چرا خامنهای مسیر دوم، مسیر احیای واقعی برجام را پیش نمیگیرد؟
علت این است که خطر این مسیر از خطر مسیر اول کمتر نیست. چرا که در این مسیر خامنهای باید زهر بخورد و در تونلی قرار گیرد که در ادامهٔ آن مجبور است علاوه بر اتمی، از مؤلفههای قدرت نظام هم دست بکشد؛ مانند موشکی و دخالت منطقهای. از آنجا که قدرت اعمال هژمونی خامنهای بر درون رژیم، با قدرت و تأثیرگذاری بیرونی آن رابطهای مستقیم دارد، دست کشیدن از این مؤلفهها، هژمونی و جایگاه خامنهای را لرزانتر و سستتر میکند. در این وضعیت تشتت و شکاف درونی رژیم تشدید شده و با توجه به جامعهٔ انفجاری، خطر قیامها هر چه بیشتر میشود.
این است دو مسیر پیش روی خامنهای که از هر کدام برود، بهپرتگاه منتهی میشود. علت سردرگمی و بلاتکلیفی رژیم همین است.