برخلاف ادعای جمع کردن قیام از کف خیابانها؛
برخلاف پروپاگاندای شبانهروزی در رسانههای عصر سانسور و در منابر ریایی نماز جمعهها مبنی بر تمام شدن «اغتشاش»! و دستگیری لیدرهای آن:
بر خلاف زوزههای «میگیریم»، «گرفتهایم» و... و درخواست شدت عمل نسبت به قیامآفرینان؛
برخلاف غلو و بزرگنمایی توان پلیس ضدشورش و ادعای رصد کوچهها و محلهها با ریزپرنده و دیگر دوربینها؛
برخلاف ناچیز و هیجانی و زودگذر نشان دادن تحولات «کف خیابان»؛
برخلاف بسیاری برخلافهای دیگر معلوم شد که سران ترسخورده و بدنهٔ روحیه باختهٔ نظام هر شب دستکم یکبار به چرتکه میاندازند و در مورد سرنوشت حکومت و نزدیک بودن سرآمد سرنگونی آن به حساب و کتاب مینشینند. آنها بسیار به این میاندیشند که کی و چگونه و در کدام مکان به محاصرهٔ قیامآفرینان خشمگین درمیآیند و طومارشان در هم پیچیده میشود.
مشخص شد که بسا شبها در خواب کابوس میبینند و از هول آن دچار بدخوابی میشوند. این وضع و حال آنان را تمام شکنجهگران، آدمکشان و متولیان سرکوب و اختناق در دوران شاه تجربه کردهاند. حافظهٔ تاریخی به ما خاطرنشان میکند که چگونه ژنرال نخست وزیر حکومت نظامی شاه نیز با همه یال و کوپالش از بیم سقوط حکومت شاه نمیتوانسته است تعادل خود را حفظ کند و در روزهای آخر نخستوزیریاش به تمارض رو میآورده است.
برای فهمیدن روز و حال دژخیمان و سران قافیه باختهٔ حکومت کافی است یک نمونه را کالبدشکافی کنیم.
محمود حسینیپور، استاندار مازندران در اظهاراتی که به ظاهر رنگ وفاداری به ولایت خامنهای دارد از روی این ترس و دغدغه پرده برمیدارد. او خطاب به طیف وارفتگان و کسانی از حکومت که دست و دلشان به کار نمیرود، با اقتباس از حرف خامنهای میگوید که «حواستان پرت نشود»! منظورش این است که صحنههای قیام و هیبت قیامآفرینان خلجان در دل شما نیندازد و بر جای خود برقرار بمانید. وضع بهقدری آشفته است که او به آنها میگوید:
اگر مدیری باشد که حتی در دلش فکر کرد که اتفاقی افتاده است و لرزید استعفا بدهد... ما برای بعضی از مدیران در انتخاب اشتباه کردیم؛ همه از اصولگرا و اصلاحطلب بدانند اگر کسی تصور کند اتفاقی میافتد و اگر این انقلاب به دست نا اهلان بیفتد اولین کسانی هستند که بالای دار میروند» (ایرنا. ۱آبان ۱۴۰۱).
***
در این خصوص سرودهیی را یادآوری میکنیم که یک سال پیش، با شنیدن این خبر و با الهام از مظلومیت کودکان شهید مصطفی صالحی [از اعدامشدگان قیام دی۹۶]، سروده شده بود:
«بیدادگاه نجف آباد پس از احضار خانوادهٔ این شهید، [شامل همسر و دو کودک خردسال] اقدام به گرو گرفتن سند باغ و خانهٔ او کرده و تهدید کرده بود که در صورت پرداخت نشدن ۵۰۰میلیون تومان در اسرع وقت، خانه، باغ و اموال خانوادهٔ او را توقیف خواهد نمود».
آی جلادان!
براین بساط مست خون، پیمانه بر پیمانه پیمایید
بر نطع چرکآلود کژآیینتان، خونی به خون تازه افزایید
خواهیمتان کاوید،
کوبه کوبه، در به در، دیوار تا دیوار
خواهیمتان کاوید؛
سایه به سایه، کوچه کوچه، شب به شب بیدار؛
تن به تن هشیار
خواهیمتان کاوید
انگشتمان بر ماشههای ملتهب، رگبار در رگبار
خواهیمتان کاوید؛
حتی اگر پنهان در اعماق رگان دخمههای مرگ
با هفت در، در پشت در، با ترس، دستآغوش
بر هر دری هفتاد قفلآویز آهنجوش
رعد خشاب ما پر از اشک یتیمان است
نارنجک ما بغض ناترکیده در اندوه پنهان است
هرای ما از عصمت مظلوم چشم کودکان مصطفی الهام میگیرد
در مشتمان از خشم
انبانی از باروت مرگانبار
خروار در خروار
خواهیمتان کاوید
آلونک آلونک
پشته به پشته، در به در، سوراخ تا سوراخ
آسیمهسر، آتش به کف، غران
آی جلادان!