728 x 90

شمای بحران سرنگونی در اظهارات پر وحشت خامنه‌ای و روحانی

۱۴اسفند - سخن روز
۱۴اسفند - سخن روز

دیروز خامنه‌ای، امروز روحانی، ولی‌فقیه و رئیس‌جمهور نظام، هر دو سراسیمه، هر دو وحشت‌زده.

روحانی هم هم‌چون خامنه‌ای درصدد آب ریختن بر آتشی برآمد که در آستانهٔ شعله‌ کشیدن است. در اظهاراتی با همان ویژگیهای همیشگی. یعنی وقاحت و دوگانه‌گویی که البته این‌بار سراسیمگی به‌آنها ضریب زده است. به‌این جملات نگاه کنید: «خبر دروغ را القا می‌کنند»، «اخبار دروغ را شایع می‌کنند»، «آمار دروغ می‌دهند»، «حرف‌های دروغ می‌زنند» و «نظرات دروغ منتشر می‌کنند». چه شده که صاحب‌امتیاز دروغ‌درمانی این‌گونه از «دروغ» می‌نالد. علت روشن است. افشاگریهای بی‌امان و انتشار روزانهٔ آمار مبتلایان و جان‌ باختگان جنایت گسترش کرونا، شیخ مدعی اعتدال را به‌کلی نامتعادل کرده است. وحشت مشترک، ولی‌فقیه ارتجاع را وادار کرده تا در اوج تبختر، زبان التماس بگشاید که همه‌چیز را «از روز اول با شفافیت خبر رسانی کرده‌ایم». روحانی هم مدعی می‌شود: «از روز اول گفته شد که همه آمار و اطلاعات در اختیار مردم قرار داده شود».

 

حالا این همه وحشت چیست و از کیست؟ جواب در جملات روحانی آشکار است:

«معاندینی که در فضای مجازی و در رسانه‌های بیگانه سمپاشی می‌کنند»، «معاندین در فضای مجازی به آرامش مردم رحم نمی‌کنند»، «گروهی که افکار جامعه را دچار اضطراب می‌کنند» و «می‌خواهند اعتماد را از مردم بگیرند».

«بی‌اعتمادی» مردم به‌نظام اسم مستعار خشم انفجاری جامعه علیه حاکمیت جنایتکاران است که با همین عبارت «بی اعتمادی» این روزها به‌وفور در روزنامه‌های حکومتی تکرار می‌شود تا زنگ خطر انفجار بزرگی که در تقدیر است به‌صدا درآید.

 

جالب این‌جاست که وحشت‌زدگی همان روحانی وقیح را که هفتهٔ پیش از مهار بیماری دم می‌زد و وعده می‌داد از شنبه همه چیز در سراسر کشور به‌روال عادی باز می‌گردد، واداشته تا اعتراف کند که «این بیماری، یک بیماری فراگیر است که تقریباً دامنه آن همه استانها را فراگرفته است».

حالا اگر به‌این وضعیت که در اظهارات خامنه‌ای و روحانی ترسیم شده سایر بحرانهای نظام را هم بیفزاییم، علت این همه وحشت و سراسیمگی روشن‌تر می‌شود.

 

روحانی در اظهاراتش از خامنه‌ای به‌خاطر صدور حکم حکومتی برای فرستادن لایحهٔ بودجه به‌شورای نگهبان تشکر می‌کند و می‌گوید که به‌این ترتیب «بن‌بست» بودجه شکسته شد. این حرف روحانی البته قبل از هر چیز اعتراف به بن‌بستی است که روشن است با رفتن به شورای نگهبان و خوردن مهر تأیید هیچ دردی را از رژیم درمان نمی‌کند. زیرا این بودجه همان است که در مجلس ارتجاع و در رسانه‌های حکومتی آن را یک بودجهٔ خیالی توصیف کرده‌اند. در مورد بودجهٔ سال۹۹که روحانی به‌مجلس داده بود، بن‌بست ناشی از کشمکش بر سر تصویب آن در مجلس نبود که حالا با حکم حکومتی راهش باز شود. بن‌بست ناشی از بی‌پولی و فقدان منبع درآمد بر اثر خفگی اقتصادی است. امری که با مهر تأیید خامنه‌ای و شورای نگهبان حل نمی‌شود. در تعیین بودجه اولین و مهترین بخش، درآمد است. حالا که راه چپاول درآمد نفت تا حد زیادی به‌روی رژیم بسته شده و جانیان و چپاولگران حاکم تا جایی که امکان داشته با چاپ اسکناس و وضع مالیات عملاً جیب و سفرهٔ فقیرانهٔ مردم خالی کرده‌اند، حکم حکومتی خامنه‌ای و مهر تأیید شورای نگهبان تامین‌کننده منبع درآمد و باز کنندهٔ بن‌بست بودجه نخواهد بود.

 

در این جاست که وقتی سایر بحرانهای رژیم را هم که در این روزها به‌بالاترین حد خود رسیده در نظر می‌گیریم، چهرهٔ بحران اصلی که سراپای نظام ولایت را فراگرفته هر چه آشکارتر می‌شود. امری که نتیجهٔ در هم ضرب شدن بحران‌هایی هم‌چون شکست پیاپی طرح‌های رژیم در عراق در فقدان قاسم سلیمانی، ضربات پی‌در‌ پی در سوریه بدون این‌که بتواند واکنش جدی نشان دهد و تنگ‌تر شدن مداوم حلقهٔ انزوای جهانی و منطقه‌یی بر گردن نظام است.

این‌جاست که بحران بی‌راه‌حلی و بحران سرنگونی در اظهارات آخوند روحانی هم ظاهر می‌شود. آن جا که او به‌عنوان تنها راه‌حل به پروپاگاند و دروغ‌درمانی متوسل می‌شود و می‌گوید: «امروز کلماتی که مردم را از خستگی در بیاورد و برای مردم تنوع باشد، دیگر یک کار مستحب نیست؛ در این شرایط یک کار واجب است»

سؤال این است که نظام ولایت تا کجا می‌تواند با دروغ‌درمانی سردمدارانش سرپا بماند؟

 

 

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/2ac119d8-ed0e-4c33-be13-e944f33e9537"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات