شتاب بهجانب فقر مطلق، اتخاذ یک سیاست راهبردی و سازماندهی شده توسط خامنهای و کارگزارانش علیه مردم ایران شده است. این شتاب و سوق دادن آن به مرز بازگشتناپذیری، شامل تمام کالاهای اساسی و نیز زمین و مسکن شده است. در کشوری که یک شانهٔ تخممرغ به مرز ۵۰هزار تومان و از طرفی خط فقر به ۱۲میلیون تومان رسیده است، آیا تصور بازگشت به تعادل قیمتها هست؟ اگر چنین تصوری ممکن نباشد، پس باید فقط یک دلیل برای آن در نظر داشت: حاکمیت و دولت کنترل قیمتگذاری را در اختیار دارند و نمیخواهند مردم از زیر بار سنگین آن کمر راست کنند.
از این رو روند قیمتگذاری کالاها و زمین و مسکن همواره رو به بالا و سنگینتر شدن است. اولین نتیجهٔ چنین روند و چرخهیی این است که تعویض و جایگزینی دولتها هیچ نقش و اثری نمیتواند داشته باشد؛ چرا که مرجع تصمیمگیری برای مچاله کردن مردم در چنین چرخهیی در جای دیگر یعنی بیت ولیفقیه و بازوهای اجرایی آن است.
شاهد چنین وضعیتی، خود حکومتیان هستند که بهترین نمونهها را بهناگزیر اعتراف میکنند. یک نمونه از این اعترافات در روزنامه مردمسالاری بهتاریخ ۸مهر ۱۴۰۰ درج شده است. اعترافی که گویای بدتر شدن وضعیت مسکن و زمین در دولت گماشته خامنهای است. این روزنامه قیمت خانه را در بازهٔ زمانی قبل و بعد گماردن رئیسی جلاد چنین گزارش کرده است:
«قیمت خانه در تهران از متری ۳۱میلیون گذشت. طبق اعلام بانک مرکزی، در شهریور امسال متوسط قیمت یک متر مربع مسکن در شهر تهران ۳۱میلیون و ۷۰۳هزار تومان بوده که نسبت به ماه قبل و مدت مشابه سال قبل به ترتیب ۲.۴ و ۳۰.۵ درصد افزایش یافته است».
و نمونهیی دیگر از همین دست که مبین رسوخ فساد در ساختار نظام است و دولتها فقط بازیگران سیرک این ساختار هستند:
«تقریباً ۶هفته از شروع به کار دولت رئیسی گذشته است و برخلاف برخی ادعاها و غلو ها، وضعیت گرانی نه تنها بهتر نشده که بدتر نیز شده است» (روزنامه آفتاب یزد، ۸مهر ۱۴۰۰).
علاوه بر اینکه وضعیت قیمتها در کمتر از دو ماه صدارت دولت جدید، چشمانداز تاریکتری را نسبت به گذشته ایجاد کرده است، یک رسانهٔ دیگر حکومتی هشدار میدهد که هیاهو و اولدروم بولدروم رئیسی و تیمش که میخواهند در باب اقتصاد و مسکن و معیشت شقالقمر کنند، فقط بازی یک «نمایش» است و بس! روزنامه کار و کارگر در شماره ۸مهر ۱۴۰۰ از قول یک نماینده پیشین مجلس آخوندی به دولت هشدار میدهد که:
«دولت نباید وقت خود را صرف کارهای نمایشی کند»!
یعنی که پهنه و عرصهٔ اقتصاد ویران شده توسط تیم مشترک حاکمیت و دولت، خیلی عرض و طولاش بزرگتر از سطح موجود بیسوادی چون ابراهیم رئیسی است. این فاصله بین واقعیت تا غوغاسالاری و جوسازی دجالانه را روزنامه حکومتی آفتاب یزد در شماره ۸مهر، اینگونه به دستاندرکاران دولت گماشته خامنهای گوشزد میکند:
«نکته قابل تأمل اینجاست که این دولت به اندازه دولت روحانی فرصت حرف درمانی ندارد و کاسه صبر جامعه لبریز است».
تصویری که همین نماینده مجلس از اوضاع اجتماعی و اقتصادی ایران ارائه میکند، فقط گویای یک جبههٔ نبرد است که باید بین مردم و حاکمیت ولایت فقیه تعیینتکلیف شود. دقت کنید:
«اکثریت مردم جامعه زیر خط فقر زندگی میکنند. قدرت خرید مردم هیچگاه تا این حد پایین نیامده بود. استقامت مردم یک حدی دارد و مردم تا یک جایی میتوانند طاقت بیاورند و هنگامی که مشاهده کنند چیزی برای از دست دادن ندارند، منتظر نمیمانند که ما به آنها اجازه دهیم اعتراض کنند یا خیر» (همان منبع).
این نمونهها فقط یک سیاست ثابت را افشا میکنند و آن تلاش همهجانبهٔ خامنهای برای مچاله و زمینگیر کردن مردم ایران است. بنابراین اینها گویای یک مختصات بین مردم و حاکمیت هستند. حاکمیت، فقر را سازماندهی و مجهز میکند و به آن شتاب میدهد، چون دیگر تمام حربههای زندان، اعدام، تبعید، آدمربایی و کشتار تظاهر کنندگان را تا انتها رفته است؛ ولی همهٔ اینها به مکافات اتودینامیک تبدیل شدند و مجبور شد تیم جلادان را بگمارد. حالا فقر و گرانی با سیاست مچاله کردن توان مردم هم دارد به مکافاتی سنگینتر علیه نظام میل میکند. نشانه و عواقب و هشدارش، همان فضای سیاسی و اجتماعیِ بالفعل ایران شده است که نماینده پیشین مجلس آخوندی، ترس و لرز تحقق آن را اینطور اعتراف کرد: «مردمی که چیزی برای از دست دادن ندارند، منتظر نمیمانند».