یکی از کلمات ذبح شده در مسلخ مستبدین، «انتخابات» و مراجعه به آرای عموم مردم است که از دستآوردهای بشریت در عصر روشنگری است. دیکتاتورها بلایی بر سر این کلمه و مصادیق آن آوردند که نتیجه انتخابات در جوامع عقبافتاده غالباً از پیش روشن است و صندوق آراء نظر یک فرد یا یک گروه خاص را بازتاب میدهد. مبارک و بنعلی و قذافی هم انتخابات برگزار میکردند.
موسولینی هم برای به کرسی نشاندن فاشیسم بارها وارد بازیهای انتخاباتی و ائتلاف با بقیه شد و در عینحال هر جا که کسی مثل ماتئوتی، رهبر سوسیالیستها، تقلباتش را افشا میکرد بهقتل میرساند. نازیها هم پس از شکست در کودتای موسوم به «آبجوفروشی» یادشان افتاد که آرای مردم مهم است و از اواسط دههٔ ۲۰ تمرکز خود را روی پیروزی در انتخابات گذاشتند و در نهایت قدرت را در آلمان قبضه کردند.
در پاراگوئه، دیکتاتوری آلفردو استروسنر که حیات خلوتی برای همه جنایتکاران نازی ایجاد کرده بود در دوره حکومت طولانی خودش هفت بار انتخابات برگزار کرد که پیروز هر هفت مرحله خودش بود! و این داستان به جیب زدن آرای خلقها در تحت حاکمیت مستبدین همواره جریان داشته است.
خمینی و تحریف انتخابات
در سوءاستفاده از نام «انتخابات» و تحریف این کلمه، نام خمینی در صدر فهرست دیکتاتورها میدرخشد! اصلاً خمینی اهل این روشنفکربازیها! نبود و به صراحت میگفت که «اساسا رفراندوم و تصویب ملی در قبال اسلام [اسم مستعار خودش] ارزشی ندارد»! (صحیفه دجال، ج ۱ ص ۲۳).
وقتی هم که قبل از انقلاب خبرنگار لوموند از او درباره مفهوم «جمهوری» و رابطهاش با «انتخابات» پرسید که «حضرتعالی میفرمایید که بایستی در ایران جمهوری اسلامی استقرار پیدا کند... جمهوری شما بر پایه سوسیالیسم است؟ مشروطیت است؟ بر انتخاباتی استوار است؟» با رندی از پاسخ صریح طفره رفت و شیادانه گفت: «اما جمهوری به همان معنایی که همه جا جمهوری اسلامی است... لکن انتخاب با ملت است طرز جمهوری هم همان جمهوری است که همه جا هست» (لوموند ۲۲آبان ۵۷).
اگر چه بعدها با ولایت فقیه، حق انتخابی برای مردم باقی نگذاشت و در رفراندوم جمهوری اسلامی هم که دیگر سقفی زد و جامعه را تنها در قبال یک انتخاب بین اری یا نه قرار داد و همین. در در دوران خلافتش هم اگر مجبور میشد بهخاطر حفظ ظاهر انتخاباتی برگزار کند اولش همه کاندیداها را یا با یک فتوا از دور خارج میکرد و یا از دم تیغ «تأیید صلاحیت» میگذراند، بعد با «تقلبات» نیروهای مردمی را حذف میکرد و در نهایت در «اتاق تجمیع» نظر خودش را قالب میکرد. علاوه بر اینها، یک حق «تنفیذ» هم برای خودش کنار گذاشت و گفت اگر همه مردم هم یک چیزی را بگویند یا یک چیزی را بخواهند و من نخواهم، حرف، حرف من است!
بعدها خلف ناخلفش، خامنهای هم همان مسیر را پیمود و همان شیوهها را به کار بست و سرانجام در ۱۴۰۰ دیگر از هر گونه مجامله و تعارف دست برداشت و با کنار زدن همهٔ پردهها، خودیها را هم به پای رئیسی جلاد قربانی کرد.
بازی خامنهای با انتخابات
اکنون نیز خامنهای در پی بازی با «انتخابات» است و قصد دارد در تنگنای بحرانها و شرایط انفجاری جامعه با وعده «انتخابات اسفند» استخوانی جلوی اصلاحاتیها بیندازد بلکه کمی بازارگرمی کند و چند صباحی عمر اضافی برای رژیمش بخرد. او به صراحت اعتراف میکند که انتخابات هم وسیلهای برای کسب قدرت است: «هر چه ضعیف شویم تهاجم و فشار دشمنان بیشتر میشود بنابراین باید قوی شویم که یکی از ابزارهای مهم قدرت، انتخابات است» (سایت خامنهای، ۱۵خرداد).
او در منقبض کردن حاکمیتش به قدری «انتخابات» را لوث کرده است که حتی تحلیلگران حکومتی هم اعتراف میکنند که «جامعه بهطور کلی از موضوع انتخابات عبور کرده» (اعتماد، ۲۵خرداد) و مردم ایران دیگر چشمی به داخل نظام و انتخابات ندارند.
«انتخابات» در برنامه دهمادهای مریم رجوی
نقشهمسیر مقاومت ایران برای دولت موقت و یک ایران آزاد، در برنامه ۱۰مادهای مریم رجوی خلاصه میشود. وی در اولین ماده از برنامه ۱۰مادهای خود روی «رای آزاد» مردم انگشت میگذارد:
در ماده اول برنامهٔ ۱۰مادهای آمده است:
«از نظر ما، آرای مردم تنها ملاک سنجش است و بر همین اساس خواهان یک حکومت جمهوری مبتنی بر آرای مردم هستیم».
در منطق مریم رجوی و مجاهدین و شورای ملی مقاومت، در صدر هر طرح و برنامهیی «آرای مردم» است که تعیینکننده است و هر تصمیم کوچک و بزرگی درباره سرنوشت خلقها باید به دست خود آنها رقم بخورد.
در این رویکرد بود که از ابتدای انقلاب ضدسلطنتی، مجاهدین از فضای نیمهدمکراتیک و بهار زودگذر آزادی استفاده کردند و آرزو میکردند صندوقهای انتخابات بتواند نظر واقعی مردم را منعکس کنند.
سوای انتخابات که موضوع انتخاب مسئولان سیاسی کشور را تعیینتکلیف میکرد، مجاهدین همچنین روی «شوراهای مردمی» یعنی مجریان در صحنه و دستاندرکاران میدانی امور روزانه مردم تأکید میکردند و حل و فصل شورایی امور را نشاندهنده ماهیت مردمی حاکمیت و مظهر اعتماد تودهها به حکومت میدانستند و معتقد بودند شوراهای مردمی باید چتر خود را در تمام بخشهای تولیدی، توزیعی، همه کارخانهها، مزارع، مؤسسات آموزشی، ارتش و حتی دبیرستانها بگستراند.
با این نگاه حاکمیت بهطور واقعی به مردم منتقل میشد و جامعهٔ ستمزدهٔ ایران میتوانست پس از سالها سرکوب و فشار روی پای خود بایستد و به سوی دموکراسی گام بردارد.
بیتردید در آیندهای نزدیک با سرنگونی فاشیسم دینی، مردم ایران طعم خوش «انتخابات آزاد» و «شوراهای مردمی» را خواهند چشید و یک دموکراسی واقعی را در یک جمهوری دموکراتیک بر اساس جدایی دین از دولت، برابری زن و مرد و حقوق اقلیتها تجربه خواهند کرد.