تقسیم زنان به «باحجاب» و «بیحجاب» یا دیگر انواع آن مانند «شلحجاب»! و «بدحجاب»! از بافتههای بنیادگرایی دینی است و از اذهان تارعنکبوت گرفتهٔ ارتجاع برمیخیزد. این طرز تفکر زن را بهطور اخص و انسان را بهطور اعم از فیلتر ایدئولوژی جنسیت نگاه، ارزیابی و دستهبندی میکند. هیچ آحاد انسانی از این دستهبندی مصون نیست؛ زیرا اگر بخواهیم با این ایدئولوژی انسانها را از هم متمایز کنیم دستهبندیهای دیگری نیز شکل میگیرد. حال آنکه انسانها در فطرت انسانی خود با هم برابر هستند. هیچ تمایز یا تشخصی نمیتواند و نباید عامل برتری آنها بر یکدیگر باشد. کرامت انسانی به جنس، اندام، شکل ظاهری، سن، قد، رنگ پوست و دیگر مشخصههای فیزیکی او وابسته نیست.
بنیادگرایی دینی با طرز تفکر عقبمانده و جنسیتی خود زن و مرد را دستهبندی میکند و در این دستهبندی زن را درجهٔ دوم یا جنس ضعیف مینامد تا پایههای اعتقادی و بهتبع آن حاکمیت خود را مستحکم نماید. این ایدئولوژی با به حاشیهراندن و خانهنشین کردن زنان مانع ورود آنها به صحنهٔ جوشان مبارزه و نقشآفرینی در جامعه میشود. بهانهٔ ارتجاعی او موضوعی بهنام پوشش و ظاهر زن است. درست در این نقطه با ارتجاع سلطنتی تلاقی میکند و دارای منافع مشترک میشود.
آبشخور واحد
نگرش ارتجاع سلطنتی (رضاخانی) و ارتجاع دینی به زن دارای آبشخور واحدی است ولی به ۲شکل بارز میشود: «بیحجابی اجباری» و «حجاب اجباری». آنها هیچ اختیاری را برای زن در انتخاب نوع پوشش و روش زندگی خود قائل نیستند. گویی حکومت و اجبارهای زیستن در دیکتاتوری باید مشخص کند که زن چگونه زندگی کند و به چه شیوه در جامعه ظاهر شود.
یکی به زن سرکوفت میزند که چرا حجاب داری؟ دیگری در همانحال او را سرکوب میکند که چرا حجاب نداری؟ اما اگر در کنه این رفتارها دقیق شویم هر دو یک چیز را میگویند: زن را باید با پوشش او دستهبندی کرد نه با ویژگیهای انسانیاش مانند اختیار، آگاهی و حق انتخاب.
«روز عفاف و حجاب»!
کالبدشکافی سخنان احمد خاتمی میتواند تصویر گویایی از عملکرد مشترک شاه و شیخ در این زمینه بهدست ما بدهد. این آخوند دانهدرشت حکومتی با غیظ میگوید:
«۲۱ تیرماه سال ۱۳۱۴ روزی بود که جلادهای رضاخان به مسجد گوهرشاد هجوم بردند و متحصنان در این مکان را که برای اعتراض بهدستور کشف حجاب در آنجا بودند بعد از نماز صبح، شبستان به شبستان تعقیب کرده و کشتند، ۲۱تیرماه سالگرد چنین فاجعهیی است»(انتخاب ۱۷تیر ۱۴۰۱).
البته باید گفت که قصد آخوند احمد خاتمی از مرور این واقعه، یادآوری تاریخ نیست، او این روز را مستمسکی قرار میدهد تا سرکوب سیستماتیک حکومت علیه زنان را توجیه نماید. از اینرو نام پروژهٔ ارتجاعی و سرکوبگرانه حکومت را «روز عفاف و حجاب» میگذارد.
دقت کنیم و حرفهای ناگفته او را از لابلای سطور گفته شده دریابیم. اصل حرفش این است که چون در این روز رضاشاه از سر زنان ایرانی بهزور چادر برکشیده است، باید درست در این روز چادر را بهزور بر سر زنان ایرانی کشید. او در فرهنگ منحط ارتجاعی هتک حرمت به زنان را تا جایی ادامه میدهد که خانوادهٔ زنان بهقول خودش بیحجاب را «دزد»! میخواند.
«عدهیی میگویند چرا به ۴تار موی زن که بیرون است گیر میدهید اما به دزدیها و اختلاسها گیر نمیدهید. بنده و سایر خطبای جمعه از جمله کسانی هستیم که همواره بر برخورد با دزدان و مفسدان اقتصادی تأکید داشتیم و قوه قضاییه نیز ورود خوبی به این عرصه داشته است اما بزرگ شدن گناهی بهمعنای تحقیر گناه دیگر نیست، قطعاً دزدی کردن و اختلاس گناه است اما بیحجابی هم گناه است، اتفاقاً بسیاری از بیحجابها، زنها و بچههای همان دزدها هستند»(همان منبع)!
وقتی میگوییم «سرکوب سیستماتیک زنان»، مبالغه نمیکنیم. احمد خاتمی از آن بهخوبی پردهبرداری کرده است:
«شورای عالی انقلاب فرهنگی در سال ۱۳۸۴ مصوبه خوبی در زمینه حجاب داشت که بیش از ۳۰۰ماده داشته و برای ۳۲دستگاه تکلیفتعیین کرده است. رئیسجمهور اخیراً این مصوبه را ابلاغ کرده و امیدواریم اجرای این مصوبه تأثیر خوبی در گسترش حجاب بگذارد»(همان منبع).
زن ایرانی، پیشتاز قیام و سرنگونی
روزی رضاشاه، بهزور از سر زنان ایرانی چادر برکشید تا بهزعم خود یک مدرنیسم وارداتی را همهگیر کند. او فرمان اربابانش را پیمیگرفت و تحکیم سلطهٔ خود را در این اجبار میجست. امروز علی خامنهای و گماشتهٔ او (رئیسی) برآنند تا با همان سیاق، چادر و چاقچور را به زن ایرانی تحمیل کنند. موضوع پیش و بیش از آن که حجاب و پوشش زنان باشد، بهلرزه درآمدن پایههای حکومتی است که در خروش و خیزش زنان و به میدان آمدن میلیونی آنان، سرنگونی خود را به چشم میبیند. در نقطهٔ مقابل، زن ایرانی، هویت خود را در کرامت انسانی خویش، در اختیار، آگاهی و انتخاب جستوجو میکند. هرگز تسلیم فاشیزم دینی و اندیشه قرون وسطاییاش نشده و در خیزشهای اجتماعی، پیشتاز برانگیختن تودههای بهجان آمدهٔ مردم میشود. در ایران امروز، بهیمن جانافشانیها و راهگشاییهای سلسلهیی از زنان مجاهد و مبارز، عصر تندادن به اجبارها بهسر آمده است. زمینهسازی ارتجاع دینی برای سرکوب زنان بهبهانهٔ «عفاف و حجاب» بیگمان زنان و دختران آگاه میهنمان را هر چه بیشتر با کانونهای شورشی و مقاومت برای آزادی پیوند خواهد زد.
شیخ سرنوشتی را در پیش رو دارد که شاه و پدر او پیشتر با آن روبهرو شده بودند.
خانم مریم رجوی، رئیسجمهور برگزیده مقاومت، ۱۹تیرماه ضمن فراخوان به اعتراض نسبت به آزار و اهانت گشتیهای رژیم زنستیز آخوندی گفتند: «”حجاب اجباری“ و در نقطه مقابل آن ”بیحجابی اجباری“، روش شناختهشده دیکتاتوریهای آزادیکش از رضاشاه تا خمینی است که باید در مقابل آن به اعتراض و قیام برخاست.
شورای ملی مقاومت ایران در طرح آزادیها و حقوق زنان در فروردین ۱۳۶۶ بر ”حق انتخاب آزادانه لباس و پوشش“ در مورد تمام زنان ایرانی تأکید ورزیده و کلیه اعضا و نیروهای مقاومت به آن التزام دارند.
ما پیوسته اعلام کردهایم: «نه به حجاب اجباری، نه به دین اجباری و نه به حکومت اجباری».