مقدمه بخش دوم «نفت و نوروز»
درقسمت اول این نوشته به تاریخچه کوتاه قراردادهای نفتی ایران از اولین قرارداد (قرارداد دارسی) تا دوران دیکتاتوری رضا شاه پرداخته شد.
در این قسمت نگاهی میشود به احیای قرارداد دارسی توسط رضا شاه تا سقوط وی و رویکار آمدن پسرش محمدرضا شاه و دوران مصدق.
نفت درزمستان رضا شاه
بحران اقتصادی سال 1930میلادی از یکسو و به نیمه راه رسیدن مدت قرار داد ننگین دارسی از سوی دیگر میطلبید که دولت انگلیس بهعنوان عامل اصلی تاراج نفت ایران فکری اساسی برای آینده چپاول نفت ایران بکند. رضا شاه مسأله را به بهترین وجه برای آنها حل کرد!
روز هفتم خرداد ۱۳۱۲(۱۹۳۳میلادی) رضا شاه قرارداد ننگین دارسی را که نیمه بیشتر آن به پایان رسیده بود با قرارداد خائنانه دیگری به مدت ۶۰سال جایگزین کرد!
خیانت رضا شاه این بار حتی دست مجلس ایران را هم (که البته در قیاس با مجلس مشروطه یک مجلس پوشالی محسوب میشد) بست و قرار داد دارسی را در وضعیتی بهتر از قرار داد قبلی برای استعمارگر، تجدید کرد!
مدت این قرارداد هم مانند قرار داد قبلی، 60سال بود! این قرار داد نیمی از دیون شرکت نفت به ایران را نادیده گرفت و از آن گذشت! سالها بعد یعنی در واقع 7سال پس از عزل و اخراج رضا شاه از ایران توسط اربابان انگلیسیاش، امضاکننده قرارداد از جانب دولت رضا شاه، سیدحسن تقیزاده خائن گفت: ما همگی در آن دوره مسلوب الاختیار بودیم! یعنی ارادهای از خود نداشتیم و به فرموده رضا شاه امضا میکردیم.(نگاه کنید به نامههای لندن، از دوران سفارت تقیزاده در انگلستان، به کوشش ایرج افشار)
حجم خیانت رضا شاه!
دکتر محمد مصدق درباره آن قرارداد خائنانه و ظالمانه در مجلس چهاردهم فریاد زد و با اشاره به قرارداد رضا شاه با انگلیسها و شرکت نفتشان گفت: «اگر امتیاز دارسی تمدید نشده بود، در سال ۱۹۶۱میلادی (۱۳۴۰خورشیدی) به بعد دولت نه تنها به صدی ۱۶عایدات حق داشت، بلکه صدی صد عایدات حق دولت بود؛ بنابراین صدی ۸۴از عایدات که در ۱۹۶۱میلادی حق دولت میشود، طبق قرارداد جدید کمپانی آن را تا ۳۲سال دیگر میبرد. 126میلیون لیره انگلیس از قرار هر لیره 128ریال، میشود بیشتر از 16میلیارد ریال و تاریخ عالم نشان نمیدهد که یکی از افراد مملکت به وطن خود در یک معامله ۱۶میلیارد و ۱۲۸میلیون ضرر زده باشد و شاید مادر روزگار دیگر نزاید کسی را که به بیگانه چنین خدمتی کند.» (برای اطلاع بیشتر نگاه کنید بهصورت مجلس مذاکرات مجلس شورای ملی، نیز به نطقها و مکتوبات دکتر محمد مصدق)
در پایان همین سخنرانی مصدق نکتهیی گفت که خط فاصل بهار و پاییز یک ملت را بهخوبی نشان میدهد او گفت:
«شاید مادرروزگار نزاید کسی را که به بیگانه چنین خدمتی کند». او افزود «بی نامها» (اشاره به محرومترین تودههای بومی محلی «قریب ۶۰تا ۷۰هزارنفر» که با ماهی ۸لیره تا ۵/۲لیره حقوق، در غیرانسانیترین شرایط، خدمات نفتی را به عهدهدارند و در۷ماه گرم سال زیردرختها در دوطرف جادهٴ منتهی به پالایشگاه به سرمیبرند) بر روی دریای عظیم نفت به دنیا میآیند، رنج میبرند و میمیرند، اما تحت حاکمیت دولتهای دستنشانده، ثروت این مردم محروم، وحشیانه به غارت میرفت و مصوبات قانونی و اصلاح طلبانهٴ مجلسین نیز درغوغای حاکمیت ارتجاع و ابسته و دولتهای مهرهای کاری از پیش نمیبرد. (نطقها و مکتوبات مصدق).
بهار مردم و نوروز، با مصدق. گرچه کوتاه!
قرار داد 1312رضا شاه را قانون ملی شدن نفت که روز 29اسفند سال ۱۳۲۹تصویب شد، باطل کرد. نفت ایران و صنعت نفت ایران به همت دکتر مصدق و یار صدیق و فداکارش دکتر حسین فاطمی ملی شد.
اما این بهار بس کوتاه بود. کودتای ارتجاعی استعماری 28مرداد سال 1332توسط پسر رضا شاه (محمدرضا شاه) رشته مبارزات استقلال طلبی مردم ایران را گسست.
نه استعمار و نه محمدرضا شاه بدون حمایت تام آخوند مرتجع و ضدانقلابی ابوالقاسم کاشانی، هرگز توان اجرای کودتا بر ضددولت ملی دکتر محمد مصدق را نداشتند.
جنبش دانشجویی در حمایت از مصدق