با نزدیکتر شدن هرچه بیشتر به پایان حکومت ننگین خامنهای، اعترافات بیشتر، پروندههای بزرگتر و فسادهای عظیمتری از پرده برون میافتد. ترم آشنای «همهمان را به دریا میریزند» از قول آخوند دانهدرشتی مانند جوادی آملی که در ۶ اردیبهشت۹۷ بیان شد، از اذهان زدودنی نیست. ترمی که بیانگر شدت هراس مهرههای حکومتی از خشم متراکم مردم تحت ستم و چپاول ایران است.
اکنون تقریباً روزی نیست که یک خبر از فساد یا جنایتی لو نرود یا افشا نشود. از اعتراف به جنایت سیاه آتش زدن و کشتار مردم بیگناه در سینما رکس آبادان تا افشای پروندهٔ کوهخواری و جنگلخواری و فسادهای متعدد قالیباف و سایر مهرههای حکومتی. با شتاب گرفتن قطار خامنهای در ریل سرنگونی، این قبیل فضیحتها هم با سرعت بیشتری «رو» میآیند!
آخوند سرلک و اعتراف به تنفر مردم از حکومت
آخوند علی سرلک (گماشتهٔ نچسب خامنهای در دانشگاه هنر!) با گذشت ۷ماه از جنایت وحشیانهٔ کشتار مردم بیگناه در شلیک به هواپیمای مسافربری اوکراینی، ضمن سوزوگداز به اعترافی ناگزیر از خشم و تنفر آشکار مردم از عوامل حکومتی پرداخت. (شبکه۱ تلویزیون حکومتی. ۲۹مرداد۹۹)
گویا صحنههای متعدد لگد زدن و پاره کردن عکسهای پاسدار قاسم سلیمانی توسط دختران و پسران شورشگر ایران، یک لحظه از پیش چشم مهرههای ریز و درشت حکومت خامنهای دور نمیشود و خواب راحت را از چشمان پر حقد و کین آنها ربوده است. وی که برای تسلای دل خود و مزدوران ساندیسخوار، همان جملهٔ کلیشهای «تعداد خیلی کمی بودند» را به کار میبرد، اما بلافاصله معترف است که «بالاخره بودند!». سپس اعتراف را تکمیل میکند و تنفر مردم را به پاسدار سلیمانی محدود نمیداند، بلکه آنرا تعمیم یافته دانسته و میگوید مردم از شخص خامنهای و پیر کفتار جماران هم متنفر هستند که البته همهٔ اینها را حاصل «پروپاگاند» و تبلیغات میداند که طبعاً ته آن هم بالمآل به «آلبانی نشینان» ختم میشود!
اما محور حرفهای این «ملا هنری» را باید فارغ از این سوز و گدازها، در جای دیگری جستجو کرد؛ در آنجا که وی مانند ردیف طولانی از نوالهخوران بیت خامنهای، به «هشدار» دادن برخاسته است. آخوند سرلک که خود با ارتزاق از نان و خون مردم ایران بهخوبی فربه و پروار شده است، گویا در اثنای سیری، ناگهان به یاد «فقر» مردم افتاده؛ وی اگر چه خیلی فلسفی و «هنری» فلاکت مردم ایران در عصر «ابر تورم»های حکومتساخته را «احساس فقر» مینامد، اما به مسئولان حکومت هشدار میدهد که «یادتان باشد که این مردم آزردهخاطر هستند!».
هشدار؛ پرتکرارترین کنش گماشتگان خامنهای
واقعیت این است که «هشدار» دادن، تکراریترین کنش این روزهای مهرههای حکومتی و دایناسورهای حوزهنشین است.
سرتیترها و عناوین یک روز سایتها و روزنامههای حکومتی را ردیف کنید!
سخنرانیهای یک جلسهٔ مجلس ارتجاع را، که این روزها بیش از هر زمانی به باغ وحشی بدون حصار میماند، گوش کنید!
زوزهٔ شغالان بوقچی خامنهای را در نمایشهای جمعه سراسر کشور مرور کنید!
همگی در عین اینکه مشغول جویدن پاچه یا گوشت و استخوان باند مقابل یا حتی باند خودی هستند، اما در عینحال در «هشدار» دادن با هم اتفاق نظری کامل دارند!
- «تدارکاتچی» نظام (تعریف آخوند شیاد خاتمی در زمان ریاستجمهوری از سطح اختیارات خودش) که خود را نگران «سیکل تکرار خشونت میان مردم و حکومت» نشان میداد؛ (سخنرانی اینترنتی در اردیبهشت۹۹)
- آخوند ناصر نقویان که در مصاحبهیی در ۱۷ اردیبهشت۹۹، تحریم سیرک انتخابات مجلس ارتجاع توسط مردم را «هشدار به حکومت» میخواند؛
- سعید نمکی، وزیر بهداشت کابینهٔ شیخ بنفش، که دربارهٔ «امکان جدی طغیان مردم» هشدار میداد؟ (چهارشنبه ۱۸تیر۹۹)
این سریالهای هشدار «نوارچسب» گونهیی است که به دور کوزهٔ شکستهٔ نظام میپیچند تا شاید چند صباحی بیشتر عمر ننگین خود را ادامه دهند؛ اما مردم و جوانان ایرانزمین به همراه مقاومت پیشتاز خود در پناه خدای درهم کوبندهٔ ستمگران، خدای خلق محروم ایران و گرسنگان و پابرهنگان بهزودی چنان کنند که در تاریخ باز به تأکید بیشتری نوشته خواهد شد که «وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ» (شعراء ۲۲۷)