حسینعلی حاجی دلیگانی، یک نمایندهٔ مجلس ارتجاع، با اشاره به ماجرای عذرخواهی مفتضحانهٔ علی اصغر عنابستانی به نیروی انتظامی رژیم هشدار داد و گفت که باید از عذرخواهی این نمایندهٔ سیلیپران مجلس عبرت بگیرد و اجازه ندهد مأمورانش به هنگام اعمال قانون از چارچوب قانون تجاوز کنند!
او ناخواسته رشتهٔ اولدروم بالدرومهای جانشین سرکردهٔ انتظامی را نیز پنبه کرد.
«ناجا باید بهخاطر ادبیات غیرقانونی مأمورش همچون نماینده مجلس عذرخواهی کند و البته عذرخواهی بزرگتر باید بهخاطر حرفهای غیرقانونی آن مسئول ناجا باشد که میخواست مجرمین را دست شکسته ببیند» (خبرگزاری مجلس ارتجاع. ۱۲بهمن).
یادآوری میشود که قاسم رضایی، جانشین سرکردهٔ انتظامی در تاریخ ۱۲دی۹۹ در جلوی دوربین خواستار شکستن دست، قلمکردن پا و به دو نیمکردن تنهٔ کسانی شده بود که آنها را اراذل و اوباش مینامید.
«اگر این افراد را در صحنهٔ درگیری بازداشت کردید و من ببینم اینجا سالم ایستاده باید پاسخ بدهید که چرا سالم ایستاده. توی صحنه درگیری اگر قمه دستش بوده الآن باید دست شکسته من ببینمش. من الآن ببینم که نیمتنهاش دیگر افتاده. اگر قمه دستش بوده رعب و وحشت ایجاد میکرده، اگر قداره کشیده همان موقع باید شما قلم پایش را میشکاندید، من اینجا میدیدم».
سؤالی که پیش میآید این است که چرا یک نمایندهٔ ولایی مجلس، خواستار عذرخواهی یک مهرهٔ دانهدرشت نیروی انتظامی میشود؟ مگر نمیداند اینکار ممکن است باعث کند شدن تیغ سرکوب شود. چه ضرورتی در کار است که فراتر از قوارهٔ نیروی انتظامی است؟
عذرخواهی مصلحتی
ابتدا باید این واقعیت مسلم را یادآوری کرد که شاه و شیخ بهعنوان غصبکنندگان حق حاکمیت ملی هیچگاه اعتقادی به عذرخواهی از مردم ندارند و هر گاه به عذرخواهی مصلحتی و تاکتیکی یا اعتراف به اشتباه روی میآورند، بهخاطر فشار اجتماعی است و با این هدف صورت میگیرد که موج خشم مردم را از سر بگذرانند و دوباره بساط ظلم بگسترانند؛ البته اینبار با پیچیدگی و شدت و حدت بیشتر.
من نیز صدای انقلاب شما را شنیدم!
شاه در ۱۴آبان۵۷ با رویکردی مصلحتجویانه و فریبکارانه مدعی شد که صدای انقلاب مردم را شنیده است:
«من آگاهم که بهنام جلوگیری از آشوب و هرج و مرج این امکان وجود دارد که اشتباهات گذشته و فشار اختناق تکرار شود. من آگاهم که ممکن است بعضی احساس کنند که بهنام مصالح و پیشرفت مملکت و با ایجاد فشار این خطر وجود دارد که سازش نامقدس فساد مالی و فساد سیاسی تکرار شود. اما من بهنام پادشاه شما که سوگند خوردهام که تمامیت ارضی مملکت، وحدت ملی و مذهب شیعه اثنی عشری را حفظ کنم، بار دیگر در برابر ملت ایران سوگند خود را تکرار میکنم و متعهد میشوم که خطاهای گذشته هرگز تکرار نشود، بلکه خطاها از هر جهت نیز جبران گردد. متعهد میشوم که پس از برقراری نظم و آرامش در اسرع وقت یک دولت ملی برای آزادیهای اساسی و انجام انتخابات آزاد، تعیین شود تا قانون اساسی که خونبهای انقلاب مشروطیت است بهصورت کامل به مرحله اجرا در آید، من نیز پیام انقلاب شما ملت ایران را شنیدم».
«ما انقلابی نبودیم؛ اگر انقلابی بودیم...»!
خمینی نیز فقط یکبار از عملکرد خودش انتقاد کرد و آنهم زمانی بود که به این نتیجه رسیده بود که بهاندازه کافی قلمها را نشکسته و چوبههای دار را در میدانهای بزرگ برپا نکرده است!
«اشتباهی که ما کردیم این بود که بهطور انقلابی عمل نکردیم... اگر ما از اول که رژیم فاسد را شکستیم و این سد بسیار فاسد را خراب کردیم، بهطور انقلابی عمل کرده بودیم، قلم تمام مطبوعات را شکسته بودیم و تمام مجلات فاسد و مطبوعات فاسد را تعطیل کرده بودیم، و رؤسای آنها را به محاکمه کشیده بودیم و حزبهای فاسد را ممنوع اعلام کرده بودیم، و رؤسای آنها را به سزای خودشان رسانده بودیم، و چوبههای دار را در میدانهای بزرگ برپا کرده بودیم و مفسدین و فاسدین را درو کرده بودیم، این زحمتها پیش نمیآمد. من از پیشگاه خدای متعال و از پیشگاه ملت عزیز، عذر میخواهم، خطای خودمان را عذر میخواهم... اگر ما انقلابی بودیم، اجازه نمیدادیم اینها اظهار وجود کنند. تمام احزاب را ممنوع اعلام میکردیم. تمام جبههها را ممنوع اعلام میکردیم. یک حزب، و آن حزبالله. ». (صحیفه. جلد۹. ص۲۸۲).
آنالیز یک رخداد از منظر قدرت خشم اجتماعی
سیلیپرانی یک نمایندهٔ مجلس ولایی به گوش یک سرباز راهور، در ۳بهمن۹۹ مانند پرتاب یک سنگریزه در آب، حلقه در حلقه، انعکاس پیدا کرد و در مدت زمانی کوتاه در جامعه مستعد انفجار ما طنین انداخت. این یک زنگ خطر برای بیدار کردن خشم اجتماعی بود. واکنش گستردهٔ عمومی به این موضوع نمایندهٔ سیلیپران را وادار به غلطکردم و عذرخواهی کرد.
«ممکن است برای هر کسی اتفاق افتاده باشد که با شنیدن توهین عصبانی شود، ما همه انسان هستیم و ممکن است در برابر توهین دچار خطا شویم، با این وجود من باید بیشتر به خودم مسلط میبودم و در همین حد عصبانیت نیز برای من کار اشتباهی بود که مجدداً عذرخواهی میکنم» (تسنیم. ۷بهمن۹۹).
این عذرخواهی مصلحتی و بهفرموده اگر چه با هدف افشاندن آب بر آتش واکنش فراگیر اجتماعی انجام شد ولی مصلحتی و بهفرموده بودن آن مشخص بود. یک رسانهٔ حکومتی در بارهٔ آن نوشت: «عذرخواهی عنابستانی، بدتر از سیلی زدن»! (دیدار نیوز - ۷بهمن۹۹).
عنابستانی پیشتر با صدور بیانیهیی نوشته بود:
«اگر از حیثیت این همکار کوچکتان که همچون شما شأنیتی در این کشور جز خادمی و نمایندگی از مردم ندارد دفاع نشود تردید نکنید که این آخرین مورد نیست و بعد از این نمایندگی مردم جز اسباب تمسخر و هتک حرمت توسط سایرین چه اصحاب قدرت و ثروت و... نخواهد بود» (اول فارسی. ۶بهمن۹۹).
منظورش این بود که اگر نظام ولایی پشت او را نگیرد، خشم و نفرت مردم در او متوقف نشده و به سراپای حکومت تسری پیدا خواهد کرد. «این آخرین مورد نیست»!
آنچه در این ماجرا فراتر از حادثه خود را نشان داد، عرض اندام خشم و نفرت اجتماعی بود که دیکتاتور و عملهٔ حقیر آن را وادار به عقبنشینی کرد. درخواست دلیگانی از نیروی انتظامی برای پسگرفتن اظهارات سرکوبگرانهاش از این منظر قابل تعمق و بررسی است. این فاکتورها نشان میدهد جامعه انفجاری ایران در برابر شاخوشانه کشیدن نیروهای سرکوبگر، نهتنها مرعوب نمیشود، بلکه واکنش مناسب نشان میدهد و آنها را به عقبنشینی وادار میکند. کسی که باید بترسد؛ و میترسد، نه مردم، بلکه عمله و اکرهٔ دیکتاتور هستند. این عذرخواهیهای مصلحتی و دروغین در هراس از انفجار خشم عظیم اجتماعی است؛ خشمی که وقتی بوزد نه از عمامه نشان خواهد ماند، نه از عمامهنشان.