گشودن چشم ایران بهروی خودش
چهاردهم مرداد، آغاز صدونوزدهمین سالگرد جنبش تاریخیِ مشروطیت را گرامی میداریم. جنبشی زایندهٔ واژهٔ «آزادی» برای ایران. نقش و تأثیر جنبش مشروطیت، پاسخ به نیاز اجتماعی و تاریخیِ جامعهٔ ایران بود؛ جامعهیی که از دیرباز در اسارت استعمار و بازوهایش در هیأت سلاطین و پادشاهان قرار داشت.
با مشروطیت دریافتیم که علت عقبماندگی تاریخیِ ایران در کجاهاست. با جنبش مشروطیت برای اولین بار در ایران ارزشهایی خلق شدند که هنوز آبشخور قیامها و انقلابها هستند.
من را دقیق بخوانید و بدانید!
نخستین اندرز و توصیهٔ تاریخ ایران و جنبش مشروطیت به نسل اندر نسل ایرانیان ــ بهخصوص اکنونیان ــ این است که: من را دقیق بخوانید و از من بسیار بدانید. سرنوشت من برای شما بسیار تکرار شده است. اگر از درسهای من نیاموزید، عقبماندگی ایران با هجران و فرقت آزادی، تا سدههای دیگر تکرار خواهد شد.
چگونگی پیدایش فکر مشروطیت
مشروطیت، نخست تولد یک فکر بود. سپس پیدایش یک جنبش. فکر مشروطیت، مولود تحولی بزرگ در اروپا یعنی انقلاب کبیر فرانسه بود. از انقلاب فرانسه کتابها، مقالهها، نقاشیها، مکتبهای سیاسی و ادبی و فیلمها درآمد و در دنیا انتشار یافت. جوهر همهشان، نفی سلطهٔ اقوام مسلط بر طبقات رنجبر و نیز رهایی از بردگی فکری و دیکتاتوری سیاسی بود. این فکرها و پیامها ترجمه شدند و در نیمهٔ دوم قرن سیزدهم خورشیدی[همزمان با صدارت سلسلهٔ قاجاریه بر ایران]، در میان ایرانیان انتشار یافتند.
اولین ندای مشروطهخواهی پس از قرنها ثبات خودکامگی
از اینجا بود که برای اولین بار تشکلهای صنفی و سیاسی در ایران سربرآوردند: انجمن تجار، روحانیان مشروطهخواه، روشنفکران مشروطهخواه، انجمن زنان وطنخواه، انجمن تبریز و کرمان. این تشکلها برای اولین بار ندا سر دادند که پادشاه باید سلطنت کند و نه حکومت. این اولین صدای خوفناک انفجار بمب مشروطهخواهی در ارکان دولتهای مقتدر سلسلهٔ قاجاریه بود. پیام دیگر این تشکلها این بود که دولتهای ایران نباید دستور از بیگانه بگیرند.
عوامل مؤثر بر صدور فرمان مشروطه
شعلهٔ فکر آزادیخواهی و پیام مشروطهخواهی سال به سال در میان انجمنها و تشکلها و تودههای مردم بالا میگرفت. این باعث شد که صاحبان منافع استعماری در ایران همراه با دسیسههای دربار قاجاریه، از پس سماجت و پایداری و همبستگی مشروطهخواهان برنیایند. این شد که روز ۱۴ مرداد سال ۱۲۸۵ خورشیدی، مظفرالدین شاه قاجار فرمان مشروطیت را امضاء کرد.
با امضای فرمان مشروطیت، مرحلهٔ نخست نفی سلطهٔ شاهی و مشروط کردن آن به سلطنت و نه حکومت، انجام شد؛ اما استعمار و دربار که دست بردار نبودند. از اینجا بود که روحانیان مشروعهخواه با جلوداری شیخ فضلالله نوری، با استفاده از دجالیت مذهبیِ نهادینه شده در ذات همپندار با خودکامگیشان، دشمن مشروطیت و عملاً همسو با دربار محمدعلی شاه شدند. [مقایسه کنید با خمینی قبل و بعد ۲۲ بهمن ۱۳۵۷.]
انجمن تبریز؛ باطلالسحر استبداد صغیر[یک درس تاریخی]
بزرگترین برگ استعمارگر روس و دربار قاجار علیه فرمان مشروطیت و ایستادگی مجلس مشروطهخواه، به توپ بستن مجلس، کشتار و اعدامهای پس از آن و آغاز «استبداد ضغیر» بود. بسیاری از تشکلها از هم پاشید. بسیاری منفعل شدند. تاکتیک معروف «النصر بالرعب» مسلط شد.
از همانموقع بود که نقش انجمن متشکل تبریز در جا انداختن فکر مشروطیت و آزادیخواهی در بین مردم و پیدایش رهبریِ ستارخان و باقرخان برجسته و منجی مشروطیت شد.
پایداری تبریز با کمترین نیرو در مقابل لشکریان دولتی، باعث شد که گوشهگیرها و ضربهخوردهها سر پا شوند. قوای مقاومت بیشتر و بیشتر شد. امید در دل مردم تبریز، سپس شمال و بقیه ایران زنده گشت. پایداری و نبرد تبریز گسترش یافت، تا تهران سرایت نمود و دوباره مشروطیت را برگرداند.
گنجی حفاظت نشد و راهزنی سررسید
بدینگونه فکر مشروطیت بهعنوان اولین پلهٔ ترقی و پیشرفت، در جامعه و ادبیات سیاسی ایران جریان پیدا کرد. از آن پس، مثل تمام انقلابهای سیاسی و اجتماعی، نیاز به حفاظت و تضمین اجرایی و حقوقی و قانونی داشت. نخستین نتایجش امید به محدود کردن خودکامگی، مشروط کردن شاه به سلطنت و اجرای یکسان قانون برای همه از جمله حاکمان بود.
چنین چشماندازی آشکار شده بود که ناگهان سر و کلهٔ رضاخان نانخور و تحتالحمایهٔ قزاقان روس پیدا شد. او با کودتا علیه مشروطیت، ارتجاع سلطنتیِ نامشروط و خودکامگیِ سیاسی را برگرداند و حاکم کرد. اینطوری شد که پدر و سپس پسرش با لگدمال کردن قانون اساسی مشروطه، «سلطنت را موهبت الهی» معرفی کردند و «فرزندان ذکور را وارث سلسلهٔ پادشاهی»![مقایسه کنید با «ولایت فقیه موهبت الهی» و «وارث امام زمان» با ویژگی نرینهسالاری و زنستیزی!]
بلوغ آرزوی تاریخی به آرمان ملی
جنبش مشروطیت که سرچشمهٔ «رنسانس» ایرانی بود، با خلعسلاح مشروطهخواهان در تهران و سپس به حاشیه راندنشان و بعد با کودتای رضاخان قلدر، شکست سیاسی خورد؛ اما فکر مشروطیت و آرمان آزادیخواهی هرگز شکست نخورد و به تجسد و سکون تن نداد. پرندهیی شد که به آرمان آزادی تعهد داد تا هرگز بر شانه و بر دست هیچ «سلطنت مقدس موهبت الهی و فقاهت مقدس موهبت الهی» ننشیند.
با مشروطیت بود که علاوه بر تداوم آرمان آزادی در عرصهٔ سیاسی، بیان مسائل اجتماعی و فرهنگی از دربارها بیرون آمد و با زبانی جدید در کتابها و ترانهها ظهور یافت. زبانی که همخوان زبان مردم شد.
ایران امروز؛ مطالباتی فراتر و جامعتر
به یمن فکر آزادیِ برآمده از مشروطیت و آگاهی نسل به نسل دربارهٔ ضرورت آن، به یمن مبارزه با دیکتاتوریهای موروثیِ شاهی و شیخی، اکنون مطالبات مردم ایران بسا فراتر از قانون اساسی مشروطه شده است. اکنون مطالبات مردم ایران علاوه بر آزادی، به حوزههای برابری زن و مرد، اجرای منشور بینالملل حقوقبشر، حق داشتن تشکلهای مستقل صنفی و سیاسی، جدایی دین از دولت، استقلال قوای سهگانه و برابری همهجانبهٔ همهٔ اقلیتهای قومی و مذهبی تعمیم یافته است. مقولاتی که همین الآن گریبان حاکمیت خودکامهٔ ولایت فقیهیِ دشمن مشروطیت را گرفتهاند و تا سرنگونیِ محتوم آن استمرار خواهند داد.