«در لحظه دروغ مورد نیاز را بگو، نیاز شد بعداً با یک دروغ دیگر رفع و رجوعاش میکنیم!»
به نظر میرسد این دکترین مشترک بسیاری از سران و مهرهها و آخوندهای حکومتی است! مصداق آن همین داستان هلاکت پاسدار مفلوک محسن فخریزاده است که چندین روایت مختلف از آن شده است.
لحظات اول که خبر هلاکت وی رسانهیی شد، کمالوندی، سخنگوی سازمان انرژی اتمی رژیم ضمن تکذیب آن مدعی شد دانشمندان هستهیی همگی در سلامت کامل هستند!.
در گام بعد و سپس روزهای بعد، هر مقام و رسانه و حتی بستگان و همکاران سابق این پاسدار کشته شده که از راه رسید، یک سناریو و داستان جدید از مرگ وی تعریف کرد. کار به جایی رسید که دیدند وجههٔ «اقتدار اطلاعاتی» نظام بیشازپیش دارد به لجن کشیده میشود! چرا که هلاکت این پاسدار به کنار، اما همین که نظام «مقتدر» ولایت در ارائهٔ اخبار درست هم عاجز و ناتوان است، عمق آشفتگی و پوسیدگی نظام را در معرض نمایش همگانی قرار میدهد.
نگاهی به سناریوهای طرح شده توسط رسانهها و مهرههای نظام آخوندی بهخوبی این وضعیت بحرانی را نشان میدهد.
زمان حمله و هلاکت پاسدار فخری زاده:
رجانیوز اولین خبر را ساعت۵۲: ۱۶ عصر میدهد. خبرگزاری تسنیم ساعت وقوع آنرا ۳۰: ۱۴ مینویسد.
تعداد تیم حفاظت:
در گزارشهای مختلف از سه خودرو صحبت شده که سرنوشت آن دو خودروی حفاظت در طول عملیات در ابهام باقی میماند. طبق گفتههای همسر فخری زاده، تنها مجروح عملیات ترور، سر تیم حفاظت بوده؛ اما رسانههای دیگر خبر از کشته شدن یک محافظ دیگر هم دادند. در نتیجه باز مشخص نیست که چند محافظ در صحنه و خارج از صحنه حضور داشتهاند!
چگونگی شروع عملیات:
رجانیوز صراحتاً از «انتحاری»بودن عملیات میگوید؛ اما تأکید میکند که سوژه و محافظاش مورد اصابت گلوله هم قرار گرفتهاند.
سپس رسانهٔ امنیتی نظام «آماج» مدعی میشود که ابتدا به خودرو فخریزاده شلیک شده، سپس نیسان منفجر شده و پس از آن تیراندازی شروع شده!
تسنیم مدعی میشود که ابتدا نیسان منفجر شد، سپس تیراندازی انجام شد!
در نهایت فارس که خود روایت دیگری داشت، پس از چند روز تغییر مسیر داده و میگوید اول تیراندازیها انجام شده و پس از پایان آن، نیسان منفجر شده!
نیسان انتحاری، انفجاری یا تیربار اتومات؟!:
نیسان آبی در صحنه نیز پس از هلاکت پاسدار فخریزاده مشهور و البته مرموز گشته! ابتدا انتحاری دانسته شد، سپس آنرا حامل بار چوب دانستند که مواد منفجرهٔ زیاد و قوی داشته، تا جایی که مجری حاضر در صحنهٔ تلویزیون حکومتی مدعی شد از شدت انفجار ترانس برق هم از جای خود درآمده است.
این در حالی است که روزنامهٔ اعتماد در گزارش ۹آذر مدعی است طبق بررسیها تنها ۴پوند مواد منفجره به کار رفته است. اما گزارش اخیر فارس مدعی شده که تیربار اتوماتیک پشت نیسان نصب شده و پس از پایان شلیکها، نیسان خودش را منفجر کرده است!
تعداد مهاجمان:
سخنی از شاهدی در صحنه درباره مهاجمان نیست! حتی همسر و محافظان فخری زاده!، اما تعداد مهاجمان بین صفر (بله صفر!) تا ۱۲ متغیر است! حتی از کشته و زخمی شدن برخی مهاجمین هم نوشتند، اما پاسدار شمخانی مدعی است که «همه چیز» اتوماتیک بوده و اصلاً موجود زندهای در صحنه نبوده است! همهٔ کارها (از جمله شلیک اولیه و رگبارهای اصلی) هم توسط همان تیربار اتوماتیک انجام شده که آن هم طبق گزارشها و تصاویر موجود از صحنه، در ۱۵۰ تا ۲۰۰ متری سوژه بوده است!
حالا اینکه گزارشهای مختلف رسانههای مختلف و حتی صدا و سیمای رسمی نظام و از جمله خود خبرگزاری فارس که از خودروی سانتافهٔ آن سوی خیابان و موتورسواران سخن گفته و حتی محل دقیق ۱۰نفر از ۱۲ مهاجم را هم شرح دادهاند چه بوده دیگر به خوانندگان «فهیم» رسانههای حکومتی ربطی ندارد!
صحبتهای رسانهها دربارهٔ «سانتافه» و «خودروی اسپرت شاسی بلند» و دو موتور سیکلت در صحنه نیز احتمالاً توهمات بصری ناشی از انفجار بوده است! بهخصوص روایت کامل و دقیقی که جواد موگویی از «سانتافه با ۴ سرنشین» و «چهار موتور سوار» و «دو تک تیر انداز» داشت و به بیان خودش «فیلم اکشن آمریکایی» را برای مخاطبین خود اسپویل میکرد!
از آن سو، صدا و سیمای ولایت که بهشدت به «قدرتنمایی» اطلاعاتی محتاج بود، خبر از «دستگیری یک نفر از تروریستها» و تداوم بررسی و تحقیقات داد؛ اما این بار رجانیوز وارد شد و خبر صدا و سیما مبنی بر «دستگیری» را تکذیب کرد!
چند کشته و مجروح؟:
بیشتر خبرهای رسانههای حکومتی از یک محافظ و یک زخمی بجز شخص پاسدار فخریزاده نوشتهاند؛ اما سایت اقتصاد۲۴ حکومتی در ۱۱آذر از «آماج» نقل میکند که «با توقف هدف، یک الی دو بازیگر با شلیک حداقل سه گلوله به سوی شیشه جلو راننده را بهشهادت میرسانند سپس به سوی سرنشین پشت راننده سه الی چهار گلوله شلیک میکنند».
روزنامه اعتماد نیز بهنقل از «منابع مختلف» از کشته و مجروح شدن محافظین در صندلی راننده و شاگرد مینویسد. (۹آذر)
خودرو ضد گلوله؟!:
در برخی اخبار مانند گزارش فارس و آماج مشخصاً اشاره شده که خودروی حامل فخریزاده «ضد گلوله» بوده است. اما در متن خبر سخن از شلیک به «راننده و سرنشین پشت راننده» میشود و در تصاویر نیز مشخص است که شیشه جلو و شیشه کوچک پهلویی خودرو شکسته که یعنی اصلاً خودرو ضد گلوله نبوده است!
مقالهٔ ۹آذر اعتماد نیز تأکید دارد که شلیکها بهدلیل دودی بودن شیشهها، از شیشهٔ جلویی انجام شده که روی سرنشینان دید داشته باشند!
پس دلیل تأکید بر ضد گلوله بودن خودرو در گزارشهای رسانهها و خبرگزاریهای حکومتی چیست؟!
فخریزاده راننده یا سرنشین؟:
در بیشتر روایتهای رنگارنگ دروغگویان نظام، فخریزاده را راننده خودرو معرفی میکنند، اما طبق خبر خبرگزاری امنیتی آماج، ابتدا راننده کشته شده و سپس به سرنشین پشت راننده سه چهار گلوله دیگر شلیک شده!
این در حالی است که رسانهها نوشتهاند فخریزاده در خارج از خودرو مورد اصابت قرار گرفته و محافظ وی نیز بیرون خودرو خود را جلوی گلوله انداخته و زخمی شده! از سوی دیگر شهره پیرانی که از بستگان همسر فخریزاده است بهنقل از وی به تلویزیون حکومتی گفته بود که چهار گلوله به محافظ پاسدار خورده و دو گلوله از بدن وی عبور کرده و به فخریزاده اصابت کرده!
در گزارش روزنامهٔ اعتماد اما گفته شده که دو تن از محافظان «کشته و مجروح» شدهٔ فخریزاده در صندلی راننده و شاگرد نشسته بودهاند؛ در نتیجه خود فخریزاده سرنشین پشتی بوده است.
کدام سلاح؟:
دربارهٔ نوع و کالیبر سلاحهای بهکار رفته، گویا هیچکدام از «خبرگان!» اطلاعات نظام «مقتدر!» ولایت (تعمداً) به نتیجهیی نرسیدهاند. اما اعتماد ۹آذر که گویا «شرلوک هولمز» را به صحنه فرستاده، مشخصاً تأکید دارد که سلاح به کار رفته کالیبر بالایی نداشته و نتیجه میگیرد که باید از گلولههای ۹میلیمتری استفاده شده باشد. با این وصف سلاح مورد نظر یوزی بوده است که توانایی رگبار دارد. اما از آنجا که بهخاطر دقت پایین در شلیک، یوزی سلاح کوتاه برد محسوب میشود، شلیکهای نسبتاً دقیق از فاصلهٔ نزدیک به ۲۰۰ متری قابل درک نیست. بهویژه که گفته شده با توجه به رد ۵ یا ۶گلوله در شیشهجلویی، ماکزیمم ۱۰ گلوله شلیک شده است! جالبتر آنکه مقالهٔ اعتماد تأکید میکند که گلولهها همگی پس از اصابت به شیشهٔ جلویی و سپس عبور از بدن قربانیان و صندلی خودرو و ... همگی به اتفاق از یک شیشهٔ کوچک پهلوی چپ خودرو خارج شدهاند! (این سناریو حتی برای فیلمهای هندی بالیوودی هم قفل است!)
اما گزارش اخیر فارس مدعی است که اصلاً هیچ سلاحی بهجز همان یک تیربار اتوماتیک وجود نداشته است! در پی این گزارش «ولایتمدارانه!» که روشن است برای رفع و رجوع و مالهکشی افتضاح اطلاعاتی و رسانهیی حکومت تولید شده، ناگهان رسانههای تابعه شروع به رونمایی از تیربار اتوماتیک احتمالی بهکار رفته کردند. عکسهایی از تیربار اتوماتیک Arrow۱۲ نیز بهعنوان «متهم» مخابره و توضیحاتی فنی دربارهٔ ویژگیهای آن داده شد! البته نوابغ نظام فراموش کردند بپرسند که اگر تیرباری با این قد و وزن و هیکل پشت نیسان نصب بوده، اولاً آن چوبهای بار شده در نیسان کجا بودند؟ ثانیا چرا هیچ قطعهای و ردی و اثری از آن باقی نیست. آیا سلاح چوبی بوده و پودر شده یا سوخته؟!
کدام زاویهٔ شلیک؟:
قبلا گفته شد که طبق اظهارات همسر فخری زاده، این پاسدار و محافظش در بیرون خودرو مورد اصابت قرار گرفتهاند. در تصاویری که اجازهٔ انتشار یافتهاند نیز آثار خون در کنار خودرو دیده میشود. اما با این وصف، رد گلولهها روی شیشهٔ جلویی، شکسته و خرد شدن کامل شیشهٔ مثلثی کوچک پشت سرنشین پشتی راننده چطور باید تفسیر شود؟
در گزارش صدا و سیمای خامنهای در همان روز حادثه، ادعا شد که «۵ یا ۶فرد مسلح از سوی دیگر خیابان» پس از انفجار نیسان مشغول تیراندازی به سمت خودروی حامل فخریزاده شدهاند».
خبراولیهٔ خبرگزاری فارس نیز علاوه بر «۴سرنشین سانتافهٔ آن سوی خیابان» از ۴موتورسوار و دو تکتیر انداز گزارش داده که طبعاً نمیتوان گفت همهٔ آنها یک گوشه جمع شده و همگی از یک زاویهٔ مشترک شلیک میکردهاند.
روزنامهٔ اعتماد۹ آذر کلاً از شلیک ۱۰گلوله سخن میگوید که با نقل قولهای «به رگبار بستن» سوژه قابل فهم نیست! اما گزارش اخیر فارس همهٔ روایتها را به سخره میگیرد و مدعی میشود که تنها یک سلاح اتوماتیک و در نتیجه یک زاویهٔ شلیک وجود داشته. اما باز روشن نمیشود که پس چطور گلولههایی که به نقاط مختلفی از شیشهٔ جلویی خودروی فخریزاده اصابت کردهاند، همگی با هم از یک محل مشترک خارج شدهاند؟!
سخن پایانی:
روشن است که برای مردم ایران، هیچکدام از این دروغها و حتی وجه راست و درست قضیه هم اهمیت چندانی ندارد!
شاید اهمیت محتوایی این موضوع را در ۲محور بتوان خلاصه کرد.
اول اینکه یک پاسدار جنایتکار آن هم کسی که مسئول تولید و گسترش سلاحهای کشتار جمعی بوده است، از جمع سپاه جهل و جنایت رژیم کم شده و این ضربهای به کلیت نظام ولایت است. شاید ضربهٔ دریافت شدهٔ نظام با این تعریف از مزدوران ولایتمعاش قابل فهم باشد که فخریزاده را «سلیمانی هستهای» نظام خواندند!
دوم اینکه ماجرای هلاکت پاسدار هستهیی نظام، از یکسو عمق تزلزل و پوسیدگی خیمهٔ ولایت را از منظر اطلاعاتی و امنیتی برملا کرد؛ از سوی دیگر هم با روایتهای مختلف و بهشدت متناقض از مرگ وی، اوج جنگ قدرت و شکاف و آشفتگی نظامی را نشان میدهد که نفس های آخرش را میکشد.