در پی انتشار بیانیهیی کمسابقه از سوی ۱۴کشور غربی، بار دیگر موضوع نقش مخرب سرویسهای اطلاعاتی فاشیسم دینی حاکم بر ایران در تهدید مخالفان و فعالان خارج از کشور به صدر اخبار بینالمللی بازگشت. این بیانیه که توسط کشورهایی چون بریتانیا، ایالات متحده، فرانسه، آلمان، کانادا و سایر کشورهای اروپایی منتشر شد، به صراحت رژیم ایران را متهم به تلاش برای «قتل، ربایش و آزار و اذیت» مخالفان، روزنامهنگاران و یهودیان در خاک اروپا و آمریکای شمالی میکند. کشورهای امضاکننده همچنین هشدار دادهاند که این اقدامات، به همکاری با شبکههای جنایتکار بینالمللی گره خورده و ناقض آشکار حاکمیت ملی کشورهاست.
همکاری اطلاعاتی و امنیتی برای مقابله با تهدیدات رژیم
در این بیانیه آمده است: «در برابر این تلاشهای غیرقانونی رژیم ایران متحد هستیم» و تأکید شده است که این کشورها همکاری اطلاعاتی و امنیتی خود را برای مقابله با تهدیدات رژیم افزایش خواهند داد.
از نگاه ناظران، این بیانیهٔ بینالمللی دقیقاً در نقطهٔ تلاقی ۲روند معنادار صادر شده است: نخست، افزایش عملیات اطلاعاتی و تروریستی رژیم ایران علیه مخالفان در خاک اروپا؛ و دوم، اوجگیری مقاومت داخلی و خارجی همزمان با برگزاری گردهماییهای «ایران آزاد» و افزایش فعالیتهای «شورشگران» در داخل کشور.
آنچه این دور از واکنشها را از موارد پیشین متمایز میکند، نه فقط صراحت لحن بیانیه، بلکه گستره و هماهنگی بینالمللی آن است. در بیانیه تأکید شده که این اقدامات، «تهدیدی مستقیم برای امنیت داخلی» کشورهای هدف محسوب میشوند.
واقعیت آن است که تجربهٔ اخیر کشورهای اروپایی در ماجراهایی چون طرح ترور در ویلپنت فرانسه (۲۰۱۸)، نقش دیپلمات تروریستهای این رژیم در اقدامات خرابکارانه، و افشاگریهای پیدرپی مقاومت ایران درباره شبکههای آدمربایی و ارعاب، موجب شده تا دیگر سیاست مماشات کارآیی سابق را نداشته باشد. در بیانیهٔ کشورهای غربی نیز با لحنی بیسابقه آمده است که «این تلاشها باید فوراً متوقف شود».
نقش مقاومت ایران در افشای تروریسم این رژیم
بهنظر میرسد که پروندهٔ سیاست خارجی این رژیم در حال عبور از نقطهعطف است. اگر روند کنونی ادامه یابد و کشورهای اروپایی در کنار آمریکا، اقدامات عملی و تنبیهی مشخصی همچون اخراج دیپلماتها، تحریمهای هدفمند اطلاعاتی و پیگیری قضایی مأموران اطلاعاتی این رژیم را در پیش گیرند، میتوان از «آغاز پایان مصونیت اطلاعاتی رژیم در خاک اروپا» سخن گفت.
این بیانیه دیرهنگام که از نظر دیپلماتیک لحنی تند و صریح دارد، بیانگر آن است که بعد از شکستها و ناکامیهای پیدرپی فاشیسم دینی، حلقه انزوا بر گرداگرد آن در حال تنگ و تنگتر شدن است. این طرد و انزوا، محصول افشاگریهای پیدرپی مقاومت ایران نسبت به نقش مخرب تروریسم دولتی این رژیم طی سالیان متمادی است. اگر چنین بهایی از سوی مقاومت ایران پرداخته نمیشد، بیتردید فاشیسم دینی به این نقطه نمیرسید و سیاست مماشات، سیاست غالب بود و مانند همیشه قیمت را از مردم و مقاومت ایران میگرفت.
واکنش عصبی و شتابآلود فاشیسم دینی
واکنش فوری فاشیسم دینی به این بیانیه، اگر چه قابل پیشبینی بود، اما در عینحال حاوی نشانههایی از نگرانی فزاینده حاکمیت از افشای عملکرد مخفیانه نهادهای اطلاعاتی خود است. سفارتهای این رژیم در لندن، بروکسل و کپنهاگ، بهسرعت با صدور بیانیههایی، این اتهامات را «بیاساس» و «سیاسی» خواندند. بیانیه سفارت رژیم در دانمارک، این ادعاها را «بخشی از یک کارزار بدنامسازی عمدی» توصیف کرد و در عینحال، با حمله به کشورهای میزبان، آنان را به «پناه دادن به عناصر تروریستی» متهم کرد.
همچنین در واکنش به بیانیه، اسماعیل بقائی، سخنگوی وزارت امور خارجه رژیم، مدعی شد: «آمریکا، فرانسه و دیگر کشورهای امضاکننده بیانیه ضدایرانی خود بهعنوان حامی و میزبان عناصر و گروههای تروریستی باید پاسخگوی اقدامات خلاف حقوق بینالملل در حمایت از تروریسم باشند». این پاسخ بهوضوح تلاشی برای فرافکنی است و همانگونه که رویترز اشاره کرده، نه پاسخی حقوقی بلکه موضعی سیاسی است که از ضعف موضع دفاعی این رژیم حکایت دارد.
این همزمانی، واکنش شتابزده و همراه با خشم فاشیسم دینی را تا حد زیادی قابلفهم میسازد. چرا که این رژیم در مواجهه با بحرانهای داخلی، تنها ابزار بقای خود را در سرکوب و حذف مخالفان، چه در داخل و چه در خارج، میجوید.
آدرسدهی همیشگی مجاهدین
در این راستا، یکی از محوریترین نشانههای واکنش عصبی رژیم، تمرکز مکرر بر سازمان مجاهدین خلق ایران بود. سفارت رژیم در کپنهاگ، این سازمان را به «انتشار تبلیغات ضدایرانی از طریق رباتها و حسابهای جعلی» و «دستداشتن در خرابکاری» متهم کرد. این پروپاگاندا نه تنها نشاندهندهٔ حساسیت و نگرانی شدید فاشیسم دینی از رشد و اثرگذاری دیپلماسی انقلابی در سطح جهانی است، بلکه بیشازپیش هراس دمافزون آن را از گسترش کمی و کیفی فعالیت کانونهای شورشی در داخل ایران بارز میکند. برآیند این نگرانی و هراس آدرسدهی آلترناتیو دموکراتیک به افکار عمومی است.