نگرانی از استمرار قیام مردم ایران و ترس از شکاف بین مردم و حکومت آخوندی در میان مهرهها و رسانههای رژیم؛ روز به روز افزایش مییابد و مرتباً نسبت به خطر آن هشدار میدهند.
بسیاری از رسانههای رژیم با اشاره به فقر و نابرابری حاکم بر اکثریت مردم؛ نسبت به گسل عمیق بین مردم و نظام آخوندی هشدار میدهند.
آنها هشدار میدهند این شکاف مرزهای اعتقادی آن را نیز هدف قرار داده و بهغایت خطرناک شده است.
خبرگزاری حکومتی ایلنا 6اسفند 96 با اذعان به فقر و نابرابری گسترده این چنین اعتراف میکند: «اگر عدالت بهمعنای واقعی نیاید، حتماً ارتداد خواهد آمد. قصه ارتداد خیلی مفصل است. دیگر اصل عقاید مورد حمله واقع میشود و بهشدت هم عمومی خواهد بود».
سایت حکومتی رویداد 24- 6اسفند 96 با اشاره به چپاول «باندهای متصل به قدرت و ثروت» که باعث خشم مردم شده است؛ نسبت به ایجاد بحرانهای جدیدی بین مردم و رژیم در آینده چنین ابراز نگرانی میکند: «ما همیشه باید بهطور مستمر در جامعهای پراضطراب و پر هیاهو زندگی کنیم بهقول معروف اگر دنیا را روزنامهای فرض کنیم، کشور ایران بخش حوادث آن روزنامه خواهد بود».
خبرگزاری حکومتی ایرنا 5اسفند 96 نیز مینویسد: «تبعیض و فساد بهویژه در سطح قدرت همان عاملی است که در تجمعات و ناآرامیهای اخیر از زبان مردم و در قالب شعارهای مختلف شنیده شده است. واقعیتی که در پرده هشدارهای رهبری وجود دارد این است که رانتها و انحصارهای موجود میتواند پلهای اعتماد میان دولت و حاکمیت را با خطر فروریختن مواجه کند»!.
محمد باقر نوبخت رئیس سازمان برنامه و بودجه دولت آخوند روحانی نیز ضمن اشاره به قیام مردم و مطالبات آنها، توصیه میکند که باید حرفهای آنها را شنید! «حتی اگر در پارهای از موارد برای استیفای حقوقشان صدایشان را هم بلند کرده باشند.» (روزنامه حکومتی دنیای اقتصاد6اسفند 96)
علی تاجرنیا یکی از عناصر باند موسوم به اصلاحطلب به صراحت اعتراف میکند: «بی اعتمادی بین مردم و حاکمیت شکل گرفته» و «هرجا حاکمیت به ماجرایی ورود میکند شاهد واکنش شدید افکار عمومی هستیم». [بخوانید شاهد نفرت مردم از نظام ولایت فقیه]
این مهره باند روحانی در ادامه اظهاراتش اضافه میکند: «این بیاعتمادی بحرانی است که اگر چارهای برای آن اندیشیده نشود، بسترساز اتفاقات و حوادث خطرناکی خواهد بود. هنر دستگاههای حاکمیتی باید در جلوگیری از خشن شدن فضا باشد». (سایت حکومتی بهار 6اسفند 96)
پیش از این نیز روزنامه بهار نیز نوشته بود: « شاهد نوعی بیاعتمادی نسبت به نهادهای حاکمیتی هستیم. به وجود آمدن بیاعتمادی مردم به حاکمیت و حاکمیت به مردم را در حوزه سیاسی جستجو کنیم. از این واقعیت گریزی نیست که بیاعتمادی در جامعه ایرانی موج میزند». (بهار 24آبان)
اعترافات ناگزیر و ابراز نگرانیهای فوق، ریشه در شرایط عینی و انفجاری جامعه دارد. شرایطی بحرانی که آن مهره حکومتی (علی تاجرنیا) را مجبور میکند که بگوید این وضعیت میتواند «بسترساز اتفاقات و حوادث خطرناکی» شود.
البته طبق معمول بهرغم بیان نگرانیها و به قول خودشان گسل عظیم بین مردم و رژیم، هیچ راهحل مشخص و ملموسی برای این بحران موجود نظامشان، ارایه نمیدهند که البته انتظاری هم غيراز این نمیرود. رژیمی که خودش عامل اول و آخر سرکوب و چپاول یک ملت بزرگ و محروم است، چگونه میتواند راهحل هم باشد. تنها راهحل در کنار زدن و حذف تمامیت این نظام است.
قیام مردم ایران و شعارهایشان نیز عمیقاً بر این واقعیت صحه گذاشت، آنجا که گفتند: «اصلاح طلب؛اصولگرا دیگه تمومه ماجرا»، «اسلام رو پله کردین ملتو ذله کردین»، «سیدعلی حیا کن مملکتو رها کن».....
حالا در این میان مضحکتر از همه، گماشتههای دست چندم خامنهای در نمایشهای جمعه است که ابلهانه برای مردم نسخه سرکوب و اعدام میپیچند و نمیخواهند به روی نامبارک خود بیاورند که در همین قیام مردم بسیاری از دفاتر آنها را به آتش کشیدند و نشان دادند که چه سرنوشتی در انتظار آنان است.
آخوند کاظم صدیقی امام جمعه خامنهای در تهران در یک پارس خوابیده گفت: «یا باید اعدام شوند و یا دست و پایشان قطع شود». (سایت حکومتی عصر ایران 6اسفند 96)
باید به این آخوند ابله گفت که منتظر باش تا ملت ایران امنیت واقعیاش را با کنار زدن رژیم ولایت فقیه، با همه اعوان و انصارش تأمین کند.