«اشرف۳ خلقالساعه بهوجود نیامده آنها بازماندگان قتلعامهایی هستند که در دههٔ ۱۳۶۰ و بهویژه در سال۱۳۶۷ در ایران رخ داد. آنها اعضای مقاومتی هستند که هم در داخل و هم در خارج حضور دارد».
ژیلبر میتران رئیس انجمن فرانسلیبرته (بنیاد دانیل میتران)
اشرف، پایگاه اصلی مجاهدین اکنون در تلقی و نظرگاه بسیاری از سیاستمداران، صاحبنظران، دوستان ایران آزاد و حتی دشمنان مقاومت ایران یک «شهر» است؛ شهری که عنوان خود را از نام مانا، اثرگذار و حماسی «اشرف رجوی»، سمبل زن انقلابی مجاهد خلق به وام گرفته است. این نام شگفت، قسمت اعظم تاریخچهٔ «بزرگترین، طولانیترین، بغرنجترین و خونینترین مقاومت سازمانیافته تاریخ ایران با چراغ راهنمای ”نه شاه نه شیخ“ علیه دیکتاتوری و وابستگی» با خود حمل میکند. بهعبارت دیگر وقتی نام اشرف را میبریم تمامی یا بخشی مهم از این تاریخچه در ذهن تداعی میشود. اگر بخواهیم نامی ساده و دو هجایی برای خطاب قرار دادن این مقاومت بیابیم، بیگمان در نام زیبای «اشرف» درنگ خواهیم کرد.
از یک قرارگاه نظامی تا یک شهر
اشرف، ابتدا نام یکی از قرارگاههای ارتش آزادیبخش در جوار مرزهای ایران بود. با گسترش کمی و کیفی ارتش آزادیبخش و ضروت سازماندهی عملیات متمرکز، اشرف به قرارگاه مادر تبدیل شد. اندکی بعد با تمرکز نیرو در این قرارگاه، چند عملیات سراسری و تعیینکننده مانند «آفتاب»، «چلچراغ» و «فروغ جاویدان» انجام گرفت. اشرف با این سه عملیات بر بال خبرها شهرتی عالمگیر یافت.
اشرف چنان بر معادلهٔ سرنگونی تأثیرگذار بود که فاشیسم دینی حاکم بر ایران به لشگرآرایی پرداخت و در جریان جنگ خلیج درصدد تصرف عراق و پایان دادن به حضور مجاهدین در این کشور برآمد اما از آنجا که دیوار، بلندتر از قد او بود واپس تمرگید و در این سودا ناکام ماند. اشرف ادامه یافت. زیرا زائدهٔ جنگ ایران و عراق نبود، پیانداز و پیگیر جنگ آزادیبخش بود؛ جنگی که تکامل جنگ چریک شهری در داخل ایران بود.
اشرف بر بام جهان
آنچه اشرف را بار دیگر بر بام جهان نشاند. دوران «پایداری پرشکوه برای پیروزی» بود. آمریکا در جنگ دوم خود با عراق توانست این کشور را اشغال نموده و به حکومت وقت آن پایان دهد. شاید بسیاری از بنگاههای فکری، صاحبنظران امور خاورمیانه و سیاستمداران تصور میکردند که با اشغال عراق، مجاهدین نیز چارهیی جز انحلال خود ندارند؛ اما اشرف ریشه در یک مقاومت همهجانبه و اصیل داشت. بمباران قرارگاههای تاکتیکی و نیز قرارگاه اصلی ارتش آزادیبخش، خلع سلاح، راهاندازی بریدهخانهیی به نام «تیف» در مجاورت آن برای ایجاد انفعال و سستکردن انگیزههای رزمآوران آزادی، ترتیب دادن یک محاصرهٔ طولانی با پروپاگاندای زهرآگین، نتوانست خللی در عزم اشرف وارد کرده و آن را از مأموریت اصلیاش (سرنگونی فاشیسم دینی و آزادی ایران) بازدارد. داستان اشرف در آن دوران صعب و در عینحال شکوهمند در این اندک نمیگنجد.
داستان اشرف از زبان ژیلبر میتران
هنگامی که مجاهدین از اشرف به پایگاهی به اسم «لیبرتی» در مجاورت فرودگاه بینالمللی بغداد مهاجرت کردند، دوران دیگری از پایداری آغاز شد. ژیلبر میتران رئیس انجمن فرانسلیبرته (بنیاد دانیل میتران) کنفرانسی در مجلس ملی فرانسه، به تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ به قسمتی از ماجرای آن اشاره کرده است:
«این کمپ [لیبرتی] هرگز امن نبود و بهطور مرتب در معرض ضرباتی بود که نیروهای ویژه به آن میزدند، حتی در داخل کمپ. این کمپ زیر آتش موشکها بود و انواع و اقسام بلاها را به خود دید و کلمهٔ بلا هم خیلی گویا نیست؛ آنها در معرض تحریمهای غذایی و دارویی قرار گرفتند. در یککلام هر آنچه حقوقبشر و حقوق پناهندگان و حق اقامت است زیر پا گذاشته شد و تعداد بسیاری کشته شدند. همه اینها زیر چشم ارتش عراق صورت میگرفت که قرار بود از آنها حفاظت کند!»
مجاهدین از کمپی که برای محاصره، شکنجه، زجرکشکردن و قطعه قطعه کردن آنها با موشکهای نیروی تروریستی سپاه قدس ترتیب داده شده بود، الماس چشمنواز پایداری و شرافت را استخراج کردند. آنها این کمپ را «اشرف۲» نامیدند. آوازهٔ پایداری آنها به همت یاران اشرفنشان مرزها را بار دیگر درنوردید و هجرتی بزرگ و پیروزمند از عراق به آلبانی را امکانپذیر کرد. اشرف بار دیگر ققنوسوار از خاکستر خود برخاست و در منزلی جدید آشیانه کرد: اشرف۳
اشرف هر جا باشد همان اشرف است
اجازه دهید دوباره به سخنان «ژیلبر میتران» برگردیم:
«میخواستم در اینجا شهادت شخصی بدهم برای کسانی که به تاریخچه این مردان و زنانی که امروز در محلی به نام اشرف۳ هستند آشنایی ندارند. لازم به توضیح است که اشرف۳ که امروز در آلبانی، نزدیک تیرانا است، خلقالساعه بهوجود نیامده. داستان، داستان بازماندگان قتلعامهایی است که در دهه ۱۳۶۰ در ایران رخ داد، بهویژه در سال ۱۳۶۷. افرادی که از کشورشان خارج شدند، تبعید را برگزیدند، چون در خطر مرگ در کشورشان بودند. آنها بازماندگان و تبعیدیانی هستند که جواز اقامت دارند، وضعیت اقامت آنها توسط کنوانسیونهای بینالمللی بهرسمیت شناخته شده است»
آری مجاهدین به اشرف۳ نیامدند تا جان به در ببرند. آنها با خروج از محاصرهیی جانکاه و خونین، آمدهاند تا وامدار شهیدان و زندانیان خود باشند تا آرمان دیرینهٔ مردم ایران (برپایی جمهوری دموکراتیک) بر خرابههای سلطنت ولایت فقیه را رقم بزنند. آنها میراث چهار دهه مبارزه نفسگیر را بر شانههای خود حمل میکردند. برخلاف منطق وادادگی و تسلیم و رسم رایج که با رسیدن به مکان امن، نخستین چیزی که فراموش میشد، مبارزه و بهای سنگین آن بود، برای مجاهدین همه چیز تازه آغاز شده بود؛ و آغاز شده است.
«ما به استقبال این پناهندگان رفتیم که بسیار آسیبدیده از عراق میآمدند، اما خیلی شجاع، خیلی باوقار و آنها دوباره آیندهشان را در آنجا ساختند، کمی دورتر از بمبها» (همان)
***
این شمهیی از داستان حماسی و خونبار اشرف است. این داستان همچنان ادامه دارد؛ زیرا مجاهدین عزم جزم کردهاند بهای ایستادگی را هر چند سخت و خونین بپردازند. اشرف هر جا باشد همان اشرف است؛ شهری که نام یک زن اسطورهیی را بر پیشانی خود دارد؛ زنی که برای نخستین بار چشم جهانیان به حماسهٔ او در پایگاه زعفرانیهٔ تهران باز شد.
این اسم و رسم، اینک در کسوت یک شهر تکثیر شده است و از این قلب تپنده، در شریان مقاومتی پیروزمند و کانونهای شورشی پمپاژ میشود.
نامش تا همیشهٔ ایران و انسان متبرک باد!