مرحوم علیاکبر دهخدا در لغتنامه ذیقیمتش، در معنای تقلا نوشته است: «دست و پا زدن برای رهایی از بند». حالتی که این روزها در نظام آخوندی زیاد دیده میشود. رئیسی که شاخص و دکل سرنگونی است، سعی دارد نشان بدهد که دور موتورش را بالا برده و در همه زمینههای داخلی و خارجی در حال پیشروی، حل بحران و باز کردن میدانهای جدید است. مدعی شده که تورم را کاهش داده، در گروه بریکس عضو شده، امنیت داخلی را برقرار کرده، چند میلیون نفر برای مراسم اربعین فرستاده، باز هم از بشار اسد در سوریه مثل قبل حمایت میکند، اطمینان میدهد که موضوع حجاب را حل خواهد کرد، انتخابات بعدی مجلس را هم بیسرو صدا به نفع خودش مهندسی خواهد کرد، عربستان را به توافق کشانده، مذاکرات نیمبند برجام را به گردش انداخته، ۶میلیارد دلار آزاد شده، در آلبانی، کابوس اصلی رژیمش یعنی مجاهدین را زیر ضرب برده، فرانسه را به انقیاد کشانده، به روسیه اسلحه صادر میکند، اتمی را بیدنده و ترمز به پیش میبرد و... . اینکه رئیسی هر روز بیشتر از قبل، باید درمانی و انشاءالله درمانی میکند، وزیر خارجهاش چپ و راست به مسافرت میرود. از دیگران دعوت میکنند که به ایران بیایند و خلاصه صحنه آرایی میکنند که گویا خبری هست و مشکلات رژیم یکی بعد از دیگری حل شده یا میشود و خامنهای هم به میدان میآید و از او بهطور رسمی اظهار رضایت و حمایت میکند، بهمراه نوعی جنگ روانی که آخوندها در آن تخصص دارند.
هر چند مهرههای ریزشی نظام چپ و راست دست رئیسی و دولتش را رو میکنند و حرفهایی میزنند که نشاندهنده افلاس مطلق رژیم است. مثلا یکی از کارشناسان اقتصادی رژیم همین چند روز قبل گفت که: «من در پاسخ به سؤالات گفتم که هر چه ریال دارید بدهید پِهِن بخرید چون حداقل ارزش آن روزانه پایین نمیآید». یعنی خیلی واضح است که تمام کارهای دولت رئیسی پایهیی در واقعیت اجتماعی و اقتصادی ایران ندارد و بیشکاف و از ابتدا تا انتها تماماً لاف در غربت و پارس خوابیده است. آنقدر که ریزشیهای خود نظام دیگر مراعات“ ولیفقیه“ را هم کنار گذاشته و رک و پوست کنده خود او را مورد عتاب و خطاب قرار داده و لجن مال میکنند. فراموش نکنیم که ولیفقیه علاوه بر اینکه یک فرد است، عمود اصلی نظام ضدبشری آخوندها هم هست. همان عمودی که همان ریزشیها یا غیرریزشیها نه فقط به او التزام عملی داشتهاند، بلکه طبق قانون اساسی اعتقاد قلبی آنها نیز محسوب میشود. حالا شما ارزیابی کنید که دیگر چه چسبی در داخل این نظام باقی مانده که وا نرفته باشد. چه چفت و بستی باقی مانده که در نرفته باشد و نظام چگونه در حال خود زنی است. یک خود زنی جبری و بدون بازگشت.
نکته قابل توجه اینکه قضاییه نظام هم نمیتواند جلوی این حرفهایی که بر علیه شخص و جایگاه ولیفقیه زده میشود را بگیرد و مجبور است آنها را قورت بدهد و صدایش را هم در نیاورد. یعنی که کاملاً واضح است طلسم ولیفقیه شکسته و دیگرکسی تره هم برایش خرد نمیکند. در این شرایط تنها چیزی که همچنان در نظام بهعنوان مرز سرخ باقی مانده و نظام تمام هم و غم خودش را بر علیه آن کوک میکند، همانا سرخترین نام یعنی «مجاهد خلق» است. این یکی غیرقابل تحمل است و نظام حتی سایهاش را هم در هرکجا که باشد با تیر میزند. این قانون، ریزشی و غیرریزشی، اصلاحطلب و اصولگرا و خلاصه هیچ استثنایی در رژیم ندارد و هرکس لقمه حرام خمینی و خامنهای را خورده است «در هزار احتمال هم حتی یک احتمال تفاهم با مجاهدین» در او وجود ندارد.
به این ترتیب معلوم میشود که طرفین نبرد چه کسانی هستند و وضعیت هر کدام در تعادلقوا نیز در چه مرحلهای است. خاطرهای به یادم آمد که گویای ماهیت تقلاهای نظام در این ایام است.
در دوران کودکی به یاد دارم که پدرم بعضی وقت ها در عید قربان، گوسفند قربانی میکرد و گوشت آنرا بین همسایهها پخش میکرد. من هم که کودک کنجکاوی بودم از نزدیک کارهای قصاب را بهدقت نگاه میکردم که یاد بگیرم. یک بار وقتی قصاب قربانی کرد، شاگرد قصاب دست و پای گوسفند را که محکم گرفته بود، رها کرد و تقلاهای گوسفند شروع شد، ناگهان گوسفند لگد محکمی به من که در کنارش ایستاده بودم زد و از شما چه پنهان این لگد آنقدر قوی بود که تا دو سه روز ساق پایم درد میکرد. ولی بعد از مدت کوتاهی صحنه به گونهای دیگر بود، گوسفند دیگر حرکتی نداشت و داشتند پوست او را میکندند و این حکایت رژیم و بهخصوص خامنهای و رئیسی است.
حالا ما باز هم شاهد تقلاهای جانوران ریز و درشت در دولت سیزدهم هستیم که اگر کسی نتواند معنای آنها را بفهمد، آنرا با تلاشهای یک پدیده رو به رشد اشتباه میگیرد.
بعضی از این جماعت“ اشتباه کننده“ بهخصوص بعضی خارجه نشینان و شفیرههایی که در فضای مجازی زیست میکنند، به مصداق آن مثل که میگوید «خر لنگ منتظر هْش است» با دیدن تحرکات خارجی و داخلی رژیم، فوراً انگشت شستشان را با زبانشان خیس کرده و تاریخ را ورق میزنند که بُه بُه، آخوندها در فاز گشایش قرار گرفتهاند و عنقریب است که شکوفایی حاصل شود. اینگونه آدم نما ها، اگر مزدور مستقیم و با جیره و مواجب آخوندها نباشند، بنا بر ماهیت خودشان، از بوی عرق سوز شدن خامنهای و رئیسی بهخاطر تقلاهای زیاد به اضافه تیز باد مماشات استعمارگران است که احساس طراوت کردهاند.
اما واقعیت این است که توفان باروت نشان قیام و کانونهای شورشی رایحه دیگری را در جامعه ایران گسترانده است. انقلاب با گامهای استوار و متین به سوی سرنگونی محتوم در حرکت است. آنها که دل در گرو مردم ستم کشیده ایران دارند، و نبضشان با قیام میتپد خیلی خوب میدانند که پیروزی نهایی البته خلق الساعه و ناگهانی نیست، با امدادهای غیبی هم به دست نمیآید. پیروزی نهایی و سرنگونی کامل آخوندها، محصول تجمع و تکاثف پیروزیهای کوچکی است که در یک پروسه درازمدت، بهدست آمده و طبق قوانین دیالکتیک، شرایط ضروری برای جهش را فراهم میکند. آنها با یقین و اطمینان کامل مشغول کندن کوه با سوزن هستند و مسیری را که با دستهای خودشان میآفرینند، ذره به ذره طی میکنند. اینگونه است که میگوییم به یقین وحتمیت، سرنگونی یعنی همان مقصد و مقصود نهایی در انتظارشان است. چهار دهه مبارزه خونبار و بیامان و رود خروشان خون شهیدان ندای بلند پیروزی نهایی خلق ایران را سر داده است. مطمئن باشید. فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیذْهَبُ جُفَاء وَأَمَّا مَا ینفَعُ النَّاسَ فَیمْکثُ فِی الأَرْضِ کذَلِک یضْرِبُ اللّهُ الأَمْثَالَ (رعد آیه۱۷) کف روی آب به کناری میرود و آنچه به نفع مردم است پایدار باقی میماند، خدا اینگونه مثال میزند.
محمد بقایی
مسئولیت محتوای مطالب وارده برعهده نویسنده است