«پایین آمدن آستانه تحمل جامعه، واقعیتی غیرقابل انکار است. خیابانها، مکانهای عمومی و دیگر عرصههای حضور اجتماعی این روزها، صحنههایی از کاهش مدارا و تابآوری اجتماعی را نمایش میدهد... اضطرابهای طولانیمدت و تلنبار شدن فشارهای روانی و فراوانی مشغولیتهای ذهنی، مسبب تنزل آستانه تحمل است و در چنین شرایطی پرخاشگری و بدخلقی در مراودات اجتماعی نشانهای بر لبریز شدن کاسه صبر افراد است که با کوچکترین تحریکپذیری، خشم آنها را بهدنبال میآورد»...
***
این پاراگراف، بخشی از یادداشتی است که روزنامهٔ رسالت ۱۰شهریور۱۴۰۰ با عنوان «آستانهٔ تحمل در وضعیت قرمز» نوشته است. این یادداشت بهگونهیی هدفدار تلاش کرده است که جامعهٔ ایران را یک جامعهٔ عصبی، بدخلق و پرخاشگر تصویر کند. چنین آنالیزی از ابر بحرانهای اجتماعی در نهایت منجر به صدور توصیهها و رهنمودهای پسیکولوژیک و رواشناسانه میشود و به عمق نمیرود. در این تحلیل سطحی و جانبدارانه نظام ولایت فقیه بهعنوان علت اصلی دور زده و نادیده انگاشته شده است. گویی مشکل این وضعیت، مردم، تربیت اجتماعی یا آداب و رسوم و نیز نوع سلوک و مراودهٔ آنها با یکدیگر است. انگار علت نابسامانیها به فرهنگسازی و جامعهناپذیری افراد برمیگردد و باید برای رفع آن آموزشهایی در زمینهٔ احترام به حقوق دیگران به آنها داد. پنداری علت قرار داشتن کشور ما در وضعیت کنونی انباشته شدن عقدهها و کمپلکسها روانشناسانه بر روی یکدیگر است و به ناتوانی در تخلیهٔ هیجانهای ایجاد شده برمیگردد.
مردم کمطاقت و پرخاشگر شدهاند!
تا اینجا و طبق این یادداشت هیچ تقصیری متوجه حکومت نیست؛ زیرا این مردم هستند که در هجوم کرونا و فقر «کم طاقت و پرخاشگر»! شدهاند. اگر هم تقصیر خودشان نباشد، همهگیری ویروس آنها را از حالت معمولی خارج کرده و به خشونتهای اجتماعی، زورگیری و سرقت و درگیریهای کلامی و فیزیکی وادار نموده است!
«فرهنگسازی و جامعهپذیری در جامعه ما ضعیف است و آموزشهای لازم در زمینه احترام به حقوق دیگران به افراد داده نمیشود، اوضاع بد و درگیریهای کلامی و فیزیکی تشدید میشود. از طرفی مهیاکردن محیط زندگی و جامعه مطلوب مستلزم آن است که مشکلات اقتصادی و اجتماعی اصلاحشده و از این طریق، وضعیت روحی و روانی جامعه بهبود یابد، در غیراین صورت جامعه دچار تنشهای روحی و روانی از قبیل پرخاشگری و کاهش آستانه تابآوری میشود که میتواند تبعات منفی بسیار بهدنبال داشته باشد».
نسخهپیچی روانشناسانه
همانطور که ملاحظه میکنید، با این نگرش حکومتپسند، که آگاهانه انتخاب شده است، باید از این بهبعد بهدنبال بهبود وضعیت روحی و روانی جامعه بود، اگر نه کاهش آستانهٔ تابآوری «تبعات منفی بهدنبال دارد»! نسخهپیچی روانشناسانه برای حکومت جهت مقابله با خشم انفجاری جامعه تمام آن چیزی است که این یادداشت میخواهد به خواننده القا کند. حال آن که آنچه در جامعهٔ کنونی ایران مشاهده میشود نه «کاهش تابآوری اجتماعی»، بلکه افزایش و تشدید وضعیت انفجاری است. مردم بهشدت از حاکمیت ناراضی هستند. این نارضایتی از مرزهای اقتصاد و معیشت و نابهسامانی در زمینهٔ خدماترسانی و بهداشت فراتر رفته و بار امنیتی به خود گرفته است. متوجه تمامیت استبداد دینی است. مردم به درجهیی از تنفر و انزجار نسبت به این رژیم رسیدهاند که بهچیزی کمتر از سرنگونی آن نمیاندیشند. البته از آنجا که این وضعیت انفجاری بسیار عیان است این روزنامهٔ حکومتی نیز بهرغم همه نسخهپیچیهای روانشناسانه ناچار است بدون نام بردن از مسبب اصلی، اعتراف کند که جامعهٔ ایران دچار خشم فرو خفته و تلنبار شده است و توازن اجتماعی، اقتصادی و مدنی در تمام لایههای آن بههم خورده است. «این خشم تنها در نسلهای جدید نمود پیدا نکرده، بلکه شاید در بین تمام مردم این امر متجلی است»
خشم در حال غلیان
این خشم در زیر پوست جامعه در حال غلیان است. نمودهای آن را میتوان دید. «واقعیتی غیرقابل انکار است. خیابانها، مکانهای عمومی و دیگر عرصههای حضور اجتماعی» به صحنههای نمایش آن تبدیل شدهاند. دیگر نمیتوان «با توصیه و سفارش»، مانع از بروز آن شد. «با کوچکترین تحریکپذیری» فعال خواهد شد؛ مانند بمبی ساعتشمار که عقربههای آن با شتاب تمام به سوی دقیقهٔ موعود در حرکت هستند.
پشت ارتعاش سرخ معدنچیان زنده بگور
پشت خشم توفان نباریده اشک
در کوچه گونههای دختران خیابان
پشت چهارراه هشدار چراغ قرمز
در رگهای عاصی تهران
در بوق کلافهٔ هر ماشین
پشت سانسورگریزی سطرهای زخمی هر وبلاگ
در انفجار مهیب آگاهی
پشت هر پشته و پشت
پشت هر مشت درشت
من کابوس پلنگ مرگ توأم؛
فشار فشردهٔ هوشمند
برای لحظه خیز
کم ترسیدهیی از من، ترسناک لرزان!