کانفورمیسم به افرادی اطلاق میشود که کارشان فرصتطلبی بوده و همواره بسوی قدرت گرایش دارند، پایبند هیچ اصولی نبوده و همواره پرنسیب خود را فدای نزدیک شدن به کسانی میکنند که در کانون قدرت و ثروت هستند. اینگونه افراد اگر عضو گروه و یا جریانهای مرسوم اجتماعی نیز باشند بهراحتی میتوانند جهت خود را تغییر داده و خلاف آن عمل کنند و به هیچ تعهدی وامدار نبوده و نیستند.
جهان کانفورمیستها، جهانی است که در آن نیاز اصلی انسان برای بقاء به چیزهایی چون عطش رسیدن به مقام، پول، تجملات و حسی از خودپسندی است.
"گابر" این افراد را که موافق جریان آب حرکت میکنند، «حیوانات معمولی» میداند که؛ کلمات مد روز را ندانسته بلغور میکنند و چون بادکنک هلیومی هستند که به ظاهر از حجم اطلاعات باد کرده، اما جرأت اوج گرفتن ندارند و همواره در ارتفاعات پست معلق میمانند و بهخیال خود در کارشان مهارت دارند، اما هیچ حرفی برای گفتن ندارند زیرا حامی «حزب باد»اند.
کانفورمیسم روایت کاملی از فاجعه ایست که اکنون بسیاری از جوامع را تهدید میکند. داستانی جریاناتی یا حاکمیتهایی که به سنگدلی و کمبود عواطف مبتلا میشوند و چون سندرومی از ویروسها و بیماری حاد نامریی و ناپیدا عمق مهرورزیشان از منافع شخصی فراتر نمیروند.
مثال سند زنده تفکر کانفورمیسم رژیم منحوس آخوندی است که طی چهار دهه فقیهان و یا ملایان با عوامل و اعوان و انصارشان، ادبیات و فرهنگ عمومی جامعه را با ویژهگیهای منحصر بهفرد آخوندی ـ چاپلوسی و تملق و ریا و نفاق و مکر و کینه و دودوزه بازی ـ آلودند.
کارگزاران این رژیم که اقتصاد و حرث و نسل ایران را نابود و مردم را به خاک مذلت نشاندهاند دستاوردی جز فقر و فلاکت و بدبختی ندارند. فقیهانشان با اسم و رسم دین سرهای مبارزان و مجاهدان را از جراثقالها اویزان کرده و سفرههای رنگینک و شنگینگ در ویلاهای میلیاردی با اتکا بر دستگاه پلیسی و نظامی آراستهاند.
در مکتب آخوندی حق و حقوق شهروندی جز برای"طبقه در خود" استعمال نمیشود زیرا در نگاه این جماعت، مردم گوسفندی بیش نبوده و باید تابع فرامین و اوامر ولیفقیه باشند.
فساد و فحشاء و اختلاس و قاچاق انسان بهعنوان کالا در ادبیات آخوندی روال عادی تلقی میشود و انسان در ایده و آرمان این قوم تبهکار جز ابزاری در خدمت ملایان معنای دیگری ندارد. آزادی و آگاهی واژههای آزار دهندهای برای این است زیرا عبا؛ قبا و بقای اینها در نبود این واژه مقدس ماندگاراست.
آنهایی که دنبالهرو این نظامند از حامیان استعماری گرفته تا ایادی داخلی و خائنین خارجه نشین و منحرفین وکاسهلیسان؛ بادمجان قاپها و شاعرکها در قالب حزب بادیسم تعریف میشوند زیرا جز تکهنانی به هیچ ایده و آرمانی باور ندارند و با هر نوع تغییر و تحول مخالفند بنا بر این از نیروی پیشتاز و فرهیخته جامعه وحشت دارند. از یگانه هماوردشان «سازمان مجاهدین خلق ایران» که در سمت درست تاریخ ایستاده و در خط انقلاب و مردم با شفافیت و بدون چشمداشت از ثروت و قدرت و تمایلات فردی دست شستهاند وحشت دارند. آنان که پایبند به تعهد و مسئولیت خطیر اخلاقی و اجتماعی هستند و با ادبیات و فرهنگ مجاهدی یعنی فدای بیکران در راه خلق با عزم راسخ و پایدار و استوار طی نیم قرن سرافرازانه با ایثار و از خود گذشتگی ایستادند. آنان که با سوابق درخشان و رهبری بیبدیل و سازشناپذیری که حداقل در یکصد ساله اخیر تاریخ معاصر ایران بینظیر است با استقامت و قدرتمند راه را تا آزادی مردم از یوغ ملایان ادامه میدهند.
آری از این جماعت میترسند. چرا؟ چون بهدنبال سازش با کاسهلیسان وخطوط فکری آنها نبوده و نیستند اصلاً اندیشه مجاهدین، اشاعه ارزشهای نوین در عالم انسانی است که سراپا با ارزشهای دنیای کهنه و پوسیده آخوندی در جنگ است. آرمانی که در ۵۰سال گذشته آزمایش خود را در پیشگاه مردم پس داده، پرچم شرف و افتخار خلق ایران را بهدست گرفته و در شرایط انفجاری امروز جامعه میرود تا تار و پود این رژیم جنایتکار را نابود کند.
نکته آخر که در مورد حزب بادیسم میتوان بیان کرد راجع به "اعتماد"است. افراد برای حضور در حوزهٔ عمومی علاوه بر منافع و خصوصیات مشترک نیازمند اعتماد به یکدیگرند تا از «طبقه درخود» به «طبقه برای خود» تبدیل شوند. آنچه به انسان امکان میدهد برای تغییر وضع موجود و تحقق وضع مطلوب در تلاش جمعی موفق شود، عنصر «اعتماد» است. اگر اعتماد بهعنوان پایه وفاق اجتماعی در جامعه مختل و توسط شعارهای کم مایه و بیمغز و بیاستخوان مطرح شود جامعه به سمت سودجوییهای فردی پسروی میکند و بسیاری از آسیبهای اجتماعی و اقتصادی پدید میاید. لذا در صورت شیوع ویروس کشنده بیاعتمادی که حاکمیت به هر بهانهای آن را منتشر میکند افراد در زنجیرهای از نیازهای حیاتی و ضروری گرفتار میشوند و روح جمعی و روحیه دردمند اجتماعی تباه خواهد شد و تازیانه چاپلوسان و فرصتطلبان و غارتگران بر پیکر مردم ادامه خواهد داشت.
اما آیا شرایط و زمان همیشه بر وفق و مراد چنین اندیشه و تفکر سازشکارانه پیش خواهد رفت؟
شواهد و قرائن تاریخی خلاف این مسیر را اثبات کرده و از مبدأء تکامل بیولوژیکی تا تکامل اجتماعی آینده هیچگاه از آن فرصتطلبان و تسلیم طلبان و مرتجعین نبوده و نخواهد بود. چنانکه سردار سردارها و قهرمان خلق ایران، شهید همیشه جاوید موسی خیابانی از خطه قهرمانپرور آذربایجان با دلیل و برهان با این مضمون فرمود: آینده از آن نیروهای مترقی و انقلابی است و نیروهای میرا و منفعل و مرتجع رو به نابودی است.
به امید پیروزی خلق قهرمان ایران بر ارتجاع قرون وسطایی حاکم بر ایران.
از: ح.ج
مسئولیت محتوای مطالب وارده برعهده نویسنده است