- حمایت گسترده شخصیتهای معتبر سیاسی و بینالمللی از مقاومت ایران و شرکت آنان در مراسم و گردهماییهای مقاومت (از جمله در تظاهرات پاریس) بهترین شاخص در اعتبار بینالمللی مقاومت ایران است.
- مقاومت ایران با ۱۲۰۰۰۰شهید در فاصلهای کیفی و غیرقابل مقایسه با دیگر مدعیان جایگزینی این رژیم قرار دارد. اعتبار آن برخاسته از جانها و خونهای عزیزی است که بدون چشمداشت خود را فدای آرمان رهایی مردم ایران کردهاند.
- وقتی سخن از سرنگونی دیکتاتوری آخوندی به میان میآید نگاهها همه متوجه آلترناتیو این نظام میشود. همه اعم از دوست و دشمن میپرسند: «چه نیرویی قرار است جایگزین دیکتاتوری شود؟».
امروزه صدای مقاومت ایران، در افق براندازی این حاکمیت و چشماندازهای موجود بلندتر از روزها و ماههای قبل به گوش میرسد. شاهد مجسم برای این ادعا، واکنشهای هیستریک و از نرم خارج سردمداران و رسانههای مزدبگیر حکومتی در مورد مجاهدین است. البته این امر عجیبی نیست.
اگر وضعیت سیاسی ایران و تعادلقوای موجود بین این رژیم و اپوزیسیون آن را به دو کفهٴ یک ترازو تشبیه کنیم، به میزانی که دیکتاتوری آخوندی به سرنگونی خود نزدیک میشود و به همان میزان آلترناتیو دموکراتیک آن مطرح و مطرحتر میشود و اعتبار آن در ایران و جهان فزونی مییابد.
تظاهرات پاریس بعد از گردهمایی ۱۰۰هزار نفرهٔ مقاومت یک شاخص جدی و قابل تکیه است. در این نقطه است که باید بین آلترناتیو دموکراتیک و دیگر مدعیان رنگارنگ و بازیگران نقش آلترناتیو با خاستگاههای مشکوک و منتسب به وزرات اطلاعات فرق گذاشت.
برگزاری موفق تظاهرات پاریس در آن واحد به چند پارامتر پاسخ بهجا و قانعکننده داد.
پارامترهای ضروری و سرنوشتساز برای سرنگونی نظام آخوندی
۱ـ وضعیت انقلابی و انفجاری موجود در جامعه، آنچنانکه اکثریت مردم آن را نخواهند و خواهان تغییر آن باشند
۲ـ نشانههای ناکارآمدی و ضعف مفرط در حاکمیت بهگونهای که دیگر نتواند حکومت کند و با زور سرنیزه خود را بر سر قدرت نگاهدارد
۳ـ وجود یک آلترناتیو امتحان پسداده، شناختهشده و معتبر
۴ـ مهیا بودن شرایط منطقهای و بینالمللی برای تغییر
ارزیابی تظاهرات پاریس با شاخصهای چهارگانه
با این شاخصها وقتی به تظاهرات پاریس نگاه میکنیم میتوانیم پاسخ خود را بیابیم.
۱ـ امروز دیگر کسی در این واقعیت ابهام ندارد که اکثریت مردم ایران این رژیم را نمیخواهند. طبعاً مردم ایران، بهدلیل حاکمیت اختناق و ممنوع بودن نام مجاهدین در داخل ایران، نمیتوانند آزادانه ابراز نظر کنند اما پاسخ آنان به ضرورت تغییر و سرنگونی این نظام از طریق اعتراضات و قیامهای خاموشیناپذیر و نیز فعالیت کانونهای شورشی در داخل ایران و نیز حمایتهای پرشور از آلترناتیو دموکراتیک در خارج از کشور به گوش جهانیان میرسد.
۲ـ حاکمیت آخوندی در غرقابی از بحرانهای لاعلاج دست و پا میزند. با اینکه هنوز به کنفرانس ورشو نرسیدهایم اما در داخل حاکمیت صداهای مختلف برای کوتاهآمدن و سازش ذلیلانه بلند شده است؛ صداهایی که با زبان معکوس آخوندی، قدرتنمایی تلقی میشود اما برآمده از وضعیت خراب نظام است؛ تا جایی که خامنهای مجبور به تفسیر شعار مرگ بر آمریکا و تنزل دادن این شعار به ۳نام مشخص میشود.
۳ـ وقتی سخن از سرنگونی دیکتاتوری آخوندی به میان میآید نگاهها همه متوجه آلترناتیو این نظام میشود. همه اعم از دوست و دشمن میپرسند: «چه نیرویی قرار است،جایگزین دیکتاتوری شود؟». این یک سؤال مشروع و ضروری است. از ضعفها و کاستیهای انقلاب ضدسلطنتی این بود که مردم بهخوبی میدانستند که چه کسی را نمیخواهند اما اینکه چه کسی باید بیاید، برنامهٔ موقت او برای دوران گذار در ایران فردا چیست؟ امری موهوم بود. مردم آزادی، دموکراسی و پیشرفت میخواستند، خمینی بهگونهای مزورانه، خزنده و موذیانه بهدنبال استقرار سلطنت آخوندی ولایت فقیه بود. مقاومت ایران با داشتن یک ائتلاف دیرپا و دموکراتیک به نام شورای ملی مقاومت، برنامههای خود را پیشاپیش برای یک ایران آزاد فردا اعلام کرده است. رئوس خواستهای این مقاومت بارها از زبان رئیسجمهور برگزیدهٔ آن برای دوران انتقال، مریم رجوی در کسوت یک برنامهٔ ده مادهای به اطلاع همگان رسیده است.
۳ـ حمایت گسترده شخصیتهای معتبر سیاسی و بینالمللی از مقاومت ایران و شرکت آنان در مراسم و گردهماییهای مقاومت (از جمله در تظاهرات پاریس) بهترین شاخص برای اعتبار بینالمللی مقاومت ایران است.
امروزه بیش از هر برههٔ دیگر در تاریخ ایران، شرایط مساعد منطقهای و بینالمللی برای سرنگونی این دیکتاتوری قرونوسطایی فراهم است.
اعتبار و شناختهشدگی مقاومت ایران و نیروی محوری آن
مقاومت ایران با ۱۲۰۰۰۰شهید در فاصلهای کیفی و غیرقابل مقایسه با دیگر مدعیان جایگزینی این رژیم قرار دارد. اعتبار آن برخاسته از جانها و خونهای عزیزی است که بدون چشمداشت خود را فدای آرمان آن کردهاند. این ۱۲۰۰۰۰خون شریف و ماندگار پشتوانهای چون کوه و ظرفیتی مانند اقیانوس را برای آن فراهم کردهاند.
ائتلاف شورای ملی مقاومت با دربرگرفتن طیفی از سازمانها، جریانات و شخصیتهای سیاسی و هنری دیرپاترین ائتلاف دموکراتیک در تاریخ معاصر ایران است.
رهبری این مقاومت، خود و سازمانش را طی پنجاه و اندی سال وقف مبارزه با دو دیکتاتوری کرده است. از آنانی نبوده که حتی یک روز بهدنبال جاه و مقام و موقعیت و وجه خودش باشد. همواره در معرض شدیدترین کینتوزیهای از جانب شاه و شیخ قرار داشته است.
مرزبندیهای مجاهدین با دیکتاتوریهای شاه و شیخ، همیشه استوار و پابرجا بوده و از این بابت گردی از وابستگی و کوتاهآمدن از خواستهای انقلابی بر دامن آنها ننشسته است.
رزمآوران و وابستگان به این مقاومت، خود را تمامقامت وقف خلقشان کردهاند. آنها شاخص دیرپاترین مبارزه حرفهای در تاریخ معاصر ایران و جهان هستند. بهجرأت میتوان گفت کمیابند مبارزانی چون آنها که همه چیزشان را برای آرمان رهایی مردم ایران فدا کرده و چیزی برای خود نمیخواهند.
آنها این مهم را در مکتب آموزگار راستین خود، مسعود رجوی و در مدرسهٔ انقلاب و پاکباختگی مریم رجوی آموختهاند.
در پیشینهٔ سیاسی و مبارزاتی این مقاومت هیچ لکهٔ سیاه و شائبهای از ابهام وجود ندارد. آنها همیشه برخلاف منطق رایج نان به نرخ روز خوری و دودوزهبازی و خود را موافق جریان باد نشاندادن حرکت کردهاند؛ از اینرو همواره موجی از تهمت و بهتان نصیب آنان شده است.
تظاهرات پاریس ـ جوانان شرکتکننده در تظاهرات پاریس با تصاویر مسعود و مریم رجوی
اگر از دشمن(خامنهای و تمام باندهای رژیمش) بپرسید، دشمن اصلی شما کیست؟ بدون برو و برگرد و بیتأمل مجاهدین را آدرس خواهند داد. به رسانههای زنجیرهای و مزدبگیر حکومتی نگاه کنید، کدامیک از آنان را خالی از شیطانسازی نسبت به مجاهدین خواهید یافت؟ سردمداران رژیم بهگونهای آشکار میگویند از نظر آنان هر نوع مخالفت با نظام آزاد است بهشرطی که راه به هواداری و همکاری با مجاهدین نبرد. حساب مجاهدین جداست.
آری، حساب مجاهدین از دیگر مدعیان آلترناتیو و اپوزیسیون بودن این رژیم جداست؛ برای اینکه آنتیتز و پاسخ تاریخی این حاکمیت قرونوسطایی هستند.