قیام شکوهمند شهریور ۱۴۰۱ که با فراز و نشیبهای بسیار کماکان ادامه دارد، سرنگونی و سقوط دیکتاتوری ولایت فقیه را در چشمانداز نزدیک قرار داد. این رویداد بینظیر در صحنه سیاسی ۴۴ساله ایران، سه طرف یعنی ارتجاع حاکم، طرفهای استعماری و پسماندههای نظام سلطنتی را بر سر یک هدف محوری که بر سر آن اشتراک منافع هم دارند، متحد کرد و آن اینکه هر طور شده، اجازه ندهند آلترناتیو انقلابی که منافع مردم ایران را نمایندگی میکند، برنده این تحول اساسی شود و به هر شیوه ممکن، آن را از سر راه بردارند. به همین منظور و برای عملی کردن این طرح، در اثنای قیام ۱۴۰۱ بچه شاه قدم به پیش گذاشت و سردمداری این اتحاد پنهان را برعهده گرفت و استعمار و حاکمیت آخوندی هم برای برجسته کردن و پر و بال دادن به آن از هیچ حمایت و پشتیبانی فروگذار نکردند. البته در ظاهر امر، بچه شاه برای اینکه خود را مشروع و ضد رژیم و در جبهه مردم جلوه دهد، دم از سرنگونی رژیم آخوندی و لیستگذاری تروریستی سپاه پاسداران میزند و میخواهد بدینوسیله خود را آلترناتیو نظام فعلی معرفی کند. اگر چه که پیشینه ۴۰ساله او ۱۸۰ درجه عکس این ادعا را اثبات میکند اما فعلاً به آن کاری نداریم. اگر به اعمال، موضعگیریها و مصاحبههای اخیر او نگاهی بیاندازیم، دم خروس نه، خود خروس از زیر عبای ملا نمایان میشود؛ چون همه آنها بهنحوی همان خواست خامنهای و مورد پسند اوست.
در حالیکه نظام جنایتکار حاکم بیش از ۷۵۰نفر از مردم و جوانان میهن را بهشهادت رسانده و تعداد بیشماری را مجروح و نابینا کرده است، بچه شاه خشونتپرهیزی را به مردم توصیه میکند. به جای اینکه طبق خواسته مردم و جوانان دلیر، بر آتش قیام بدمد و آن را شعلهورتر کند و حداقل همراهی را در این رابطه نشان دهد، مار وکالت میاندازد و فعالیتهای مجازی بیهزینه و کمپینهای اینترنتی را تجویز و تبلیغ میکند و بدین ترتیب آتش قیام را سرد و خاموش میکند. او در هیچ مصاحبهیی از سلطنت و جنایتهای پدر و پدربزرگش، حتی در ظاهر، فاصله نمیگیرد. در قبال بالا بردن عکس پرویز ثابتی، سردژخیم سفاک ساواک در تظاهرات هواداران سلطنت، واکنشی ندارد. از انقلاب بهمن ۵۷ که باعث سرنگونی پدر جنایتکارش شد، بهعنوان «بهمن شوم» یاد میکند. در حالیکه اقشار مختلف مردم و قیامکنندگان به این نتیجه رسیدهاند که: «فقط کف خیابون بهدست میاد حقمون»، روز ۲۵اسفند هم در مورد اعتراضات گفته: «تظاهرات خیابانی روزانه، این واقعی نیست و نیازی هم نیست... آیا دوست دارید بچههایتان هر روز چشمهایشان ساچمه بخورد یا مورد حمله شیمیایی قرار بگیرند».
اما مواضع او در مورد اصلیترین نیروی مخالف رژیم یعنی مجاهدین که بیش از ۴۰سال است در حال جنگ با دیکتاتوری ولایت فقیه هستند و بیشترین قیمت را در این مسیر دادهاند، هم جالب است. او در مدت اخیر هر جا تریبونی گیر آورد، به جای اینکه به این موضوع بپردازد که در جایگاه اپوزیسیون رژیم! چه طرح و برنامهیی برای مبارزه با رژیم و بعد از سرنگونی آن دارد، فرصت را غنیمت شمرد و به لگد زدن به مجاهدین پرداخت. بهطور مثال در مورد زنان مجاهد گفت: «آنها روسری به سر دارند و در تجمعات جدای از مردان مینشینند». او در حالیکه خود را دموکرات معرفی میکند پرسیده است «آیا اعضا یا رهبران مجاهدین آمادگی دیالوگ با دیگر نیروهای دموکراتیک را دارند» ؟ و خود و همپیمانانش به اعضای پارلمانها میتازند که چرا مجاهدین را به پارلمانهایتان راه میدهید و از آنها حمایت میکنید؟! و اخیراً هم همان حرفهای دیکته شده وزارت اطلاعات درباره بمباران حلبچه توسط مجاهدین! و کشتن سربازان ایران در جنگ ایران و عراق را نشخوار و بازتکرار کرده است. بهقول آن ضربالمثل ایرانی «تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد» هر انسان منصفی اگر به همین چند موضعگیری نگاهی بیندازد، ماهیت و هنر بچه شاه را درمییابد که تا کجا در خدمت بقای نظام ضدمردمی ولایت و علیه قیام مردم ایران و پیشتازان خلق قرار گرفته است.
مجاهدین اما بهدلیل پرنسیپهای انقلابی و مردمی که دارند هیچگاه با کسی، ابتدا وارد تضاد و تخاصم نشده و در آن پیشقدم نمیشوند چون میخواهند انرژی و وقت خود را صرف مبارزه با دشمن اصلی مردم ایران یعنی رژیم آخوندی کنند ولی بهطور خاص در مورد بچه شاه و این مواضع خائنانه باید گفت: «ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست عرض خود میبری و زحمت ما میداری»
مجاهدینی که خمینی ملعون، دزد بزرگ انقلاب ۵۷ را، که هم مشروعیت سیاسی و هم مشروعیت مذهبی (مرجع تقلید) را یکجا در خود داشت و ۶میلیون نفر هم به استقبال او رفتند، از ماه به چاه کشاندند، طومار این خوشخدمتیها به شیخ و این لجنپراکنیهای بچه شاه را بهسادگی برخواهند چید.
م.امید
مسئولیت محتوای مطالب وارده برعهده نویسنده است