طرح مسأله
شاخص شناخت صحنهی سیاسی در یک کشور چیست؟
در میان هزاران رسانهی نوشتاری، گفتاری، تصویری و حساب(account) که مشغول فعالیت سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و روشنگرانه هستند، با کدام معیار باید کانون صحنهی سیاسی را شناخت؟
در میان موضعگیریهای منطقهیی و بینالمللی میان دولتها و حاکمیت ملایان که بهطور مداوم جریان دارد، چگونه باید کانون صحنهی سیاسی را تشخیص داد؟
در ایران کنونی، اعتراضات اقشار، تقریباً یک روز هم نبوده که در شهرها یا شهری نباشد. نوسانات پیاپیِ اقتصادی و چالشهای بزرگ معیشتی علیه بیش از ۶۰درصد مردم ایران بیداد میکند. طبقهی متوسط سقوط کرده و در ایران تحت حاکمیت ملایان، آنچه جریان دارد و هر سال عریضتر و عمیقتر میشود، فاصلهی طبقاتی است.
کانون مسألهی ایران
دو تضاد اجتماعی که عاملیت میدانیشان در عرصهی سیاسی بارز میشود، کانونیترین شاخص شناخت صحنهی سیاسی را معرفی میکنند.
همهی مواردی که در بالا یادآوری شدند، در کنار و امتداد و موازیِ هم، مسائل سیاسی، اجتماعی و صنفیِ روز ایران را شامل میشوند. در این میان اما دو تضاد هستند که در کانون مسألهی روزمرهی ایران قرار دارند: تضاد حاکمیت، تضاد جایگزین سیاسی(آلترناتیو).
چه بسا از منظر حاکمیت بهصرفه باشد که تضادهای دیگر را پررنگ جلوه دهد تا تضاد جایگزین را به سایه ببرد؛ چرا که رو آمدن جایگزین اصلی ــ دارای اعتبار سیاسی، اجتماعی و بینالمللی ــ میتواند راه حل پایان دادن به بحرانهای دیگر ــ که مردم را هم اسیر نموده ــ تحتالشعاع قرار دهد. شاخص تحتالشعاع قرار گرفتن بحرانهای تحمیلیِ حاکمیت بهجانب تعیین تکلیفی، مطرح شدن داخلی و بینالمللیِ قطب جایگزین سازمانیافته در مقابل حاکمیت مستقر است. مطرح شدن جایگزین کارآمد و سازمانیافته، میتواند موضوع روزانهی ایران را از درگیریهای فرسایشیِ صنفی به جانب سیاسی شدن و معطوف شدن توجه اجتماعی به جایگزین سیاسی، سوق دهد. اینگونه، تضادهای اجتماعی و صنفی هم به جانب تضاد اصلی، تغییر ماهیت میدهند.
پررنگ شدن عاملیت میدانی؛ شناخت کانون صحنهی سیاسی
توضیحات فوق میخواهند این واقعیت را برجسته نموده و این مفهوم را برسانند که تحولات سیاسی و اجتماعیِ ایران دارند دو تضاد اصلیِ رو در رو در بالاترین نقطهی نبرد سیاسی را بارز میکنند: حاکمیت ملایان و جایگزین سازمانیافتهی آن یعنی شورای ملی مقاومت با محوریت سازمان مجاهدین خلق ایران. حاکمیت طی سالیان متمادی تمام هزینههای مالی و تبلیغاتی را متحمل شد تا این تضادها در منظر جامعه و جهان، نهان بمانند و در بوق و کرنا کند که جایگزینی برایش نیست. اکنون اما آنچنان تضاد رو آمده که تبلیغات و اطلاعات حاکمیت باصراحت از عاملیت میدانیِ مجاهدین در نبرد با خود میگویند، مینویسند و تبلیغ میکنند.
حاکمیت ملایان بهدلیل ماهیت انحصارطلب و تمامیتخواهش، مشغلههای بسیار برای خود دستوپا کرده، اما تمرکز اصلیاش در همهی جوانب بر مجاهدین خلق است. چه اعتراف کند، چه نهان و انکار، پذیرفته است که قتل عامهای دهههای متمادی از مجاهدین، همراه با پمپاژ هیستریک و دیوانهوار شیطانسازی و بهتان و دروغپراکنی، جز زدن به کاهدان نبوده است.
اصالت عشق به آزادی و وفاداری به سوگند به آن که از همان بهار ۱۳۵۸، برگ اصلیِ شناسنامهی مجاهدین شد، ریشهیی دواند که نسل به نسل جوان ایرانی را در پرتو الماس رخشان یک پایداریِ بینظیر، به نسلهای قبلی پیوند زد. حالا حاکمیت دربهدر در کوی و برزن ایران دنبال جوانان شورشی میگردد که با جویبار همیشه جاریِ عشق به آزادی، خمر کردهاند. حالا دادگاه پرطول و تفصیل برپا میکند تا یک تاریخچهی مملو از اعتبار مقاومت برای آزادی را ــ که از قضا منشور بینالملل حقوق بشر هم آن را توصیه مینماید ــ محاکمه کند! از دولتهای دنیا هم گدایی میکند که نگذارند مجاهدین تبلیغات داشته باشند!
اگر قرار باشد ایران...
اینها چیستاند؟ اینها معرف کانون اصلی صحنهی سیاسی ایران هستند. اگر قرار باشد مردم ایران از دست اینهمه زنجیر و ویروس که حاکمیت بر هوا و اکسیژن، سفره، آموزش، دانشگاه، کار، کودکان و سلامتشان بسته، خلاص شوند، باید معطوف و متمرکز بر کانون نبرد اصلی بشوند تا آن گشایش اصلی که نفی تمامیت این حاکمیت است، چهره بنماید و طلوع مشترک و آرزو شده، طالع شود.