این یادداشت با مضمونی که دارد، طبعاً حرف نو نمیزند، اما بسیار فراتر از حرف و مضمون نو، هشداری مهم بهفراخیِ ایرانزمین و متعلقان به آن در فراجغرافیایش دارد.
اینروزها بحث نمایش انتخابات روز جمعه ۱۵ تیر، هم از جانب تحریمکنندهگان و هم از جانب شرکتکنندهگان داغ است. آنچه به رویکرد تبلیغاتی این موضوع برمیگردد، طبیعیست که داغ باشد.
کدام ایرانیِ دارای شناخت علمی و سیاسی و تاریخی دربارهی ساختار حاکمیت ولایت فقیه هست که نداند باتوجه به اصل آن در قانون اساسی و شخص ولی فقیه ــ که تمام جزئیات و کلیات مملکت در اختیار و تصمیم وی است ــ اساساً انتخاباتی در کار نیست؟ اینها تحت نام و نقش «انتخابات»، سیرکاند. سیرکهایی که جز توهین به شهروندان و بهبازیگرفتن آنها برای خدمتگزاری به منافع و مطامع حکومت نبودهاند و نیستند. اینگونه نمایشات در نظامهای تمامیتخواه و انحصارطلب ــ بهویژه با خصیصهی مذهبی ــ گذشته از اهداف حاکمیت، میدان آزمایش و تعیین سطح شعور سیاسی یک جامعه هستند.
این روزها پس از دور اول نمایش حکومتی شاهدیم که برخی استادان دانشگاه و بهاصطلاح روشنفکران بیرون حکومت، فراخوان به شرکت در نمایش انتخابات برای انتخاب کاندید بهتر میدهند! اینان با هر نام و سابقه و رتبهیی، در خدمت بازارگرمی حکومت ملایان هستند. اینان دقیقاً مطامع ولی فقیه ارتجاع را تأمین میکنند. اینان از درک این واقعیت مسلم ــ و البته بسیار ساده ــ عاجزند یا خود را به بیحسی میزنند که اصلاً خامنهای عنصر اصلاحاتی را تأیید صلاحیت کرد که با راه انداختن بازی اصلاحطلب ــ اصولگرا، بازارش را گرم کند تا اعتبار فروریخته در نمایشات اسفند ۱۴۰۲ و اردیبهشت ۱۴۰۳ را بازسازی کند.
بیتردید آنان که با عناوین روشنفکر، کارشناس، استاد دانشگاه، هنرمند، نویسنده و ...فراخوان به شرکت در نمایش حکومتی میدهند، همکاران غیر رسمی ولی فقیه و سپاه پاسداران و تمامیت حکومت ملایان هستند. از منافع ملی ایران که بچینیم، تعارف که نداریم؛ مواضع اینان خیانت به بحران معیشت مردم، به خون هزاران شقایق آزادی و به مادران دادخواه است که جان و هستیشان را نثار رهایی ایرانزمین از اختاپوس ارتجاع آخوندی و زدودن هرگونه دیکتاتوری شاهی و شیخی از ساحت این مرز پرگهر نمودهاند.
یادآوری میشود که فرصت طلایی برای اصلاحات نظام جمهوری اسلامی، از اسفند ۱۳۵۷ تا ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ وجود داشت. خمینی با مقام سیاسی و جایگاه مذهبی که داشت، بهترین موقعیت و فرصت تاریخی را با تمامیتخواهی و با ارتکاب حداکثر دجالیت و جنایت، از دست داد. از آن پس هرگونه ادعای اصلاحات، فقط برای فریب و بهبازی گرفتن مردمان جهت تثبیت موقعیت نظام، تداوم عمر آن و شستن جنایاتش با برگههای رأی بوده است. اصلاحاتیها از ۲ خرداد ۱۳۷۶ بهبعد همین نقش را بازی کردهاند. نتایج عملیِ سه دههی پیش، همواره همین را اثبات نموده است.
تأکید مداوم بر ضرورت «شعور سیاسی»، شناخت و درک همین واقعیتهاست. نجات ایرانزمین تنها و تنها از طریق تحریم و سرنگونی تمامیت نظام ولایت فقیه و نفی هرگونه دیکتاتوری میسر است. خورشید این معنا را باید بر سراسر ایرانزمین تاباند و روشنگر آن در کشورها بود. تاریخ ۱۲۰ سال گذشتهی ایران همین را درس و فراخوان میدهد. ایران با قیمتهای سنگین و طریق طولانیِ آزادی و رهاییاش، بیش از همیشه، فرزند ایران را هوشیار در کلاس تاریخ این زمانش میطلبد.