«سهلتر است که شتر به سوراخ سوزن درآید
از اینکه شخص دولتمند به ملکوت خدا داخل شود».
(انجیل مرقس، باب دهم، آیه ۲۵)
***
عاشورا؛ خلقت انسان
زمین جای کشت اندیشهها و نمو یادگاریهای آدمیزادیست. گوی معلق عبور از گردنههای فرازمند انتخاب و اختیار به جانب فتح افقهای آرزومندی و تمنای رهایی از علقههای اسارت و بندگیست. این است جوهر میلیونها سال تکاپوی بشر بر گهوارهٔ زمین و گوی معلق هستیِ انسان.
در این تکاپوی پرکشاکش، حماسهٔ عاشورا و نمونههای مشابه آن بسان پرتوهایی بر این هستیِ در گذارِ از تفسیر به تغییر هستند. در چنین رویکردی، روز عاشورا روز «خلقت انسان» است. تمام تفاوتها در بیان مفهوم عاشورا در همین «تفسیرِ» رهنمون به «تغییر» و «خلقت انسان» نوین است.
«چنین دین و شاهی به یکدیگرند»
در ایران همواره دو نوع تفسیر از عاشورا وجود داشته است:
ــ تفسیری ایستا (استاتیک)، ضدتحول، درونگرا و طبقاتی
ــ تفسیری پویا (دینامیک)، منادی تغییر انسانی و اجتماعی، برونگرا و ضدطبقاتی.
در ایران نمایندهٔ تفسیر ایستا و درونگرا و طبقاتی از عاشورا، بخش عمدهیی از روحانیت مرتجعی بوده که اکنون بر کرسی صدارت یزیدی جلوس کرده است. نحلهیی که از عاشورا بهمثابه ابزار و کالایی برای درآمدزایی صنفی و سیاسی و طبقاتی سود برده است و میبرد. در این تفسیر که صدها سال هم جریان داشته، عاشورا و فلسفهٔ آن منجر به هیچ تغییر و تحولی انسانی و اجتماعی و سیاسی نشده و نمیشود.
تفسیر صوری و بیمحتوا توأم با عوامفریبی از عاشورا توسط مرتجعینی مثل خمینی و خامنهای و اسلافشان، در زمان صدارت تمامی سلاطین و حکمرانان و پادشاهان ایران نیز جریان داشته است؛ آنقدر که این دو طبقه همواره حامی و کارچرخان هم بودهاند. این روال تکراری در تاریخ ایران را در شاهنامه فردوسی، چنین میخوانیم:
«چنین دین و شاهی به یکدیگرند
تو گویی که در زیر یک چادرند
چو دین را بود پادشا پاسبان
تو این هر دو را جز برادر مخوان» ـ (شاهنامه، بخش ۱۱)
در تفسیر نحله آخوندی از عاشورا، هیچ معنا و هدف و سمت و سویی از عاشورا بیان و برجسته نمیشود؛ بلکه آن حماسه که پرتوی فرازمند از انتخاب و اختیار برای نفی علقههای اسارت و بندگی و نفی دیکتاتوری و استبداد و دجالیت در پردهٔ دین بود، توسط آخوندها بدل به روضهخوانی و اشکریزی جهت گرم کردن بازار صنفی خودشان و دکان سیاسیِ سلطهطلبیِ زعیم مرتجعشان است. از این رو در جنگ ضدمیهنی هشت ساله هم عاشورا دستاویزی برای بهشتفروشی به پاسداران و بسیجیان جهول و توسعهطلبی و تجاوزگری و صدور تروریسم میشود.
عاشورا و پدرخواندههای تاریخیِ آخوندیسم
آخوندها در این زمان درست نمایندگان ابوسفیانیِ اسلام و سپس اشرافیت بنیامیه هستند. اشرافیتی که در دو قرن اول هجری قمری جز با زندان و سرکوب و توسعهطلبی نمیتوانست بر جای بماند. «قدرتپرستی، اشرافیت و دجالیت» سه ویژهگی خاص و مشترک روحانیت حاکم کنونی بر ایران با پدرخواندههای تاریخیشان در عصر بنیامیه است؛ بهخصوص که خاندان تاریخی طبقهیی بهنام روحانیان در دوران زمامداری بنیامیه بنیاد گذاشته شد. در زمان حیات پیامبر و علی و سلسلهٔ امامان شیعه هرگز چنین طبقهٔ استثماگر و توجیهکنندهٔ جنایات ضدبشری وجود نداشته است. دقت کنید:
«در صدر اسلام طبقهیی بهنام طبقهٔ «روحانیان» وجود نداشت؛ ولی با گذشت زمان از دورهٔ بنیامیه به بعد بهتدریج روحانیان بهعنوان طبقهٔ ذینفوذ در میدان دین و سیاست قدم گذاشتند. اکثریت افراد این طبقه برای آنکه بتوانند بهراحتی زندگی کنند، اعمال ناروا و ظالمانهٔ خلفا و سلاطین را تنفیذ و تأیید میکردند و گاه با آنان در ظلم و ستمگری و استثمار طبقات محروم همگام و همقدم میشدند و برای اعمال ناروای خود و سلاطین و زورمندان زمان، محمل شرعی میتراشیدند». (مرتضی راوندی، تاریخ اجتماعی ایران، جلد سوم، ص ۴۳۱)
نقطهٔ تکوین عاشورا
روز دهم محرم که آن نبرد نابرابر بین یک نیروی چند هزار نفره با چند ده تن صورت گرفت، محصول چه رویکرد سیاسی بود؟ یزید برای سلطه و صدارتش یک شرط پیش پای همگان گذاشته بود: بیعت با امیرالمؤمنین (که خودش بود). آن زمان هم درست مثل صدارت کنونی اخلاف یزید (آخوندها)، بهدلیل اعمال دیکتاتوری مطلقِ مسلط حاکم، جامعه دو ویژهگی داشت: دگراندیشان زیر فشار و تحت تعقیب بودند / عدالت اجتماعی و اقتصادی در بحرانیترین وضعیت قرار داشت. حسین هم بهدلیل همین شرایط اجتماعی و سیاسی با یزید بیعت نمیکرد. آخرین سخنرانی و فراخوان حسین به روشنفکران زمانهاش هم بر همین دو مختصات اجتماعی تأکید داشت. بنابراین نقطهٔ تکوین عاشورا به دو دلیل بود: سرکوب مردم و دگراندیشان توسط حاکمیت و افسارگسیختگی فاصلهٔ طبقاتی. از این رو نقطهٔ آغاز و تکوین عاشورا با خلقت نوع انسان همگرایی و هماندیشی دارد و به همین دلیل هم است که آن را فراتر از رویکردی صرفاً مذهبی در تاریخ تداوم داده است.
با چنین نقطه آغازی از یک جنبش تاریخی که حسین بنیاد گذاشت، پرسش این است که پس آخوندها با عاشورا چه کرده و چه میکنند و دنبال چیستند؟ دنبال نسبت دادن عوامفریبانه و دروغین خود به یک تکیهگاه و پشتوانهٔ انسانی و تاریخی برای تحکیم قدرت دینی و سیاسی و تحکم بیشتر سرکوب تحت لوای آن. از این رو هر چه بیشتر بر چنین طبلهایی میکوبند استثمارگرتر، دزدتر، چپاولگرتر، جلادتر و متجاهر و متجاوزتر میشوند.
بازخورد قانونمند چنین رویکرد صوری و دجالانه با مفاهیم آرمانی و انسانی باعث بروز اشکال مبتذل در ابراز و بهپای داشتن آن است. نتیجهٔ طبیعیِ آثار اجتماعی آن هم، لوث کردن چنین مفاهیمی و ایجاد دافعههای هزار و هزار و میلیون میلیون از آن است.
آخوندها با زعامت خمینی و خامنهای اکنون دارند چنین معاملههایی با عاشورا میکنند که جز بردن آدمها به قبرهای تفاسیر ارتجاعی و بازاریصفتانه و نیز ارتزاق طبقهٔ روحانیان مرتجع از مالیات چنین رویدادهایی، هیچ عایدی نداشته و ندارد.
ایران و سه آفت بزرگ
رابطه آخوندهای با دستار و بیدستار با ولایت فقیهی خمینی و خامنهای با عاشورا، حاصلی جز آفتهای بزرگ صنفی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در ایرانزمین نداشته است. چرا که:
«سه چیز آفت دین است: فقیه بدکار، پیشوای ستمکار، مجتهد نادان. این طبقه برای آنکه بتوانند بهراحتی زندگی کنند، اعمال ناروا و ظالمانه را تنفیذ و تأیید میکنند و گاه با خلفا و سلاطین در ظلم و ستمگری و استثمار طبقات محروم، همگام و همقدم میشوند و برای اعمال ناروای خود و زورمندان زمان، محمل شرعی میتراشند». (مرتضی راوندی، تاریخ اجتماعی ایران، جلد سوم، ص ۴۳۱)
اکنون حاصل آفت ۴۱ سالهٔ اخلاف معاویه و یزید با زعامت خمینی و خامنهای، تصویر بسا گستردهتر از همان کربلا به وسعت فلات ایران شده است. گویی خاک خونسرشتهٔ آن روز را توفان خونین ۴۱سال گذشتهٔ ایران بر این مرز و بوم و بر پراکنده است:
«چشم برهم زده دیدم همهکشور در خون
کشتی کشتهشما ران زده لنگر در خون
غرق خون، خشک و تر و مرد و زن و پیر و جوان
قد و بالای سپیدار و صنوبر در خون
هر طرف مینگرم ژالهٔ خونین بر گل
هر طرف مینگرم لالهٔ پرپر در خون
جا به جا خون جگرگوشهٔ مردم بر خاک
جو به جو هم جگر و هم جگرآور در خون
آسیاب ستم از خون شهیدان، گردان
آبش از سر بگذشتهست وطن؛ سر در خون
زده نعلین به خون از سر منبر یعنی
رفته یکمرتبه نُهپلهٔ منبر در خون
ماردوش و خورش از مغز جوانان پختن
اژدهایی سهسر آنک زده چنبر در خون» ــ (برگرفته از اینترنت)
تفسیر دینامیک؛ قدرت تغییر
رودی خروشان از این خون، از سرچشمهٔ تفسیری پویا (دینامیک)، منادی تغییر انسانی و اجتماعی، برونگرا و ضدطبقاتی میجوشد که عاشورا را «خلقت انسان» در سیر تکامل اجتماعی دریافته است. آری، اکنون در ایرانزمین نبرد سترگ انسان نوین علیه نحلههای مرتجعینی از معاویه و یزید تا خمینی و خامنهای در جریان است. این نبرد در مدار زمانی و تاریخیِ متکاملتر، جوهر بالندهٔ «آزادی دگراندیشان و عدالت اجتماعی» را سلاح قدرتمند سرنگونی ارتجاع ولایی برگزیده است.