در فرهنگ رسانه، از برخی خبرهای مهم و تاثیرگذار بهعنوان یک «بمب خبری» یاد میشود. البته بسیاری از رسانههای «زرد» صرفاً برای جلب توجه و جنجال سازی چنین تیترهایی را به کار میگیرند تا مخاطب را جذب کنند؛ اما با هر معیاری، خبر «هک شدن دوربینهای مداربسته زندان اوین» یک بمب خبری واقعی بود که به قطع و یقین میتوان گفت دامنه تاثیرگذاری و تبعات آن گستردهتر هم خواهد شد.
با ورود محمد مهدی حاج محمدی، رئیس سازمان زندانهای حکومت آخوندی، با «تعهد به تلاش بر عدم تکرار چنین وقایع تلخ و برخورد جدی با عوامل خاطی» مهر تأیید رسمی بر این افشاگری خورد.
جالب توجه آنکه این جلاد که گویا برای اولین بار در حیات نکبتبار خود ناگزیر از عذرخواهی شده است، نشان داد که نمیداند از چه کسی باید عذر خواست؛ او هیچ عذرخواهی از قربانی و قربانیان شکنجه و بدرفتاری نکرد، بلکه برعکس از زندانبانان «شریف» جنایتکار پوزش خواست و در ادامه هم آسمان و ریسمان را به هم بافت تا بهنحوی از خامنهای عذرخواهی کند! صد البته روشن است که این عذرخواهی هیچ ربطی به شکنجه ندارد، بلکه بهخاطر «لو رفتن» جنایات زیر عبای خامنهای دست تضرع به دامن عبای ولایت برده است!
وحشت گلهٔ کفتار از تبعات جنایات
واکنشهای پراکنده و زوزههای ترس بیسمت و سو و هماهنگ ناشدهٔ مهرههای مختلف حکومتی از جای جای نظام خیلی زود شروع شد. یکی در پی تشکیک موضوع و دیگری در پی تقلیل، اما وجه مشترک همهٔ آنها «هراس» بود از تبعات این افشاگری!
حتی مزدور غلامحسین اسماعیلی که خود در فاصلهٔ سال۸۸ تا ۹۳ رئیس سازمان زندانها بود و منکر ضرب و شتم در بند ۳۵۰ اوین میشد، با وقاحتی بیحد و حصر به میدان پرید و گفت: «در موضوع اخیر فیلمهای لو رفته زندان اوین عذرخواهی کافی نیست. عاملان این فاجعه که نشان میدهد ضرب و شتم زندانیان یک کار معمول بوده است باید پاسخگو باشند» (تیک تاک نیوز چهارشنبه ۳شهریور).
همچنین نشست ۳شهریور مجلس ارتجاع شاهد انبوهی از ابراز نگرانیهای نمایندگان خامنهای بود که جای پرداختن به تکتک آنها نیست، اما پاسدار چماقدار قالیباف در مقام ریاست مجلس ارتجاع تلاش کرد مانع هم خوردن گنداب ولایت شود و بررسی موضوع را به کمیسیون اصل ۹۰ مجلس ارجاع داد.
رسانههای نظام که تلاش میکردند نشان بدهند دژخیم قضاییه آخوندی پیگیر «شکنجه و بدرفتاری» است، نتوانستند ماهیت پلید آخوندی خود را نهان کنند و جنایت از کوزهشان چنین بیرون تراوید که «رئیس قوه قضاییه به دادستان کل دستور داد بدون فوت وقت به ماجرای انتشار فیلم بدرفتاری با زندانیان اوین رسیدگی کند» (افق نیوز چهارشنبه ۳شهریور).
این یعنی که در پایان این «رسیدگی» منتظر باشید که احتمالاً فرد یا افرادی را که دست به افشاگری زده (یا افرادی دیگر را با اعتراف اجباری به ارتکاب آن) به پای میز مصاحبه و اعتراف تلویزیونی و ندامت به آستان ولایت بکشانند!
گمانهزنیهای هراسان
خامنهای هنوز در شوک ضربهای که او را نقش زمین کرده، در پی این است که بفهمد:
عمق ضربه چقدر بوده و چند نفر از نانخوران و مواجببگیران بیتالعنکبوت را دراز کرده است؟!
چقدر از جنایتهای انجام گرفته در زندانها و سیاهچالهای او افشا شده و خواهد شد؟
آیا تنها همین مرکز خاص (اوین) مورد هدف قرار گرفته است؟ یا زندانهای دیگر، مراکز دیگر و نقاط حساسی مانند سایتهای اتمی و موشکی هم ممکن است هدف هک در آینده قرار بگیرند؟
چه آیندهای برای مأموران جنایتکاری که در این ماجرا شناسایی خواهند شد متصور است؟ اگر چنین مسائلی راه به ترس و ریزش و عقبنشینی سایر مزدوران نظام ببرد، چگونه باید آنها را جمعوجور کند؟
تبعات چنین افشاگری مستند و متقن و دقیقی برای کلیت نظام، و مهرههای نظام، بهخصوص سرجلاد محبوباش ابراهیم رئیسی در کرسی ریاستجمهوری آخوندی چه خواهد بود؟
اما ولیفقیه فرتوت ولایت، فراتر از همهٔ اینها دنبال این است که بداند از کدام طرف خورده است؟!
آیا کار «خودی» های ریزشی بوده؟! یا کار غیرخودیهای «نفوذی» ؟!
بسیاری گفتهها و شنیدهها و تحلیلها را در رسانههای تحت فرمان خامنهای میتوان یافت؛ اما بررسی یکی از روزنامههای قلم به مزد قابل توجه ویژه است!
«همیشه پای مجاهدین در میان است!»
روزنامهٔ جامجم در مقالهٔ بسیار مفصل و غیرمعمولی که بیش از ۳۲۰۰ کلمه را در آن «زورچپان» کرده است، به عادت معهود آخوندها پای مجاهدین را به میان کشید و گفت: «همیشه پای [مجاهدین] در میان است! فارغ از اینکه این مقاله «به فرموده» نگاشته شده یا ابتکار خاص بوده است، اما بیانگر یک «هراس دائمی» از مجاهدین و مقاومت مردمی ایران میباشد.
نتیجه آنکه به جای پرداختن به اصل موضوع جنایتهای صورت گرفته در زندان بزرگی به نام ایران و زندانهای کوچکتر آن مانند اوین، مستأصلانه بهدنبال «عوامل» افشاگری میگردد تا آنها را هم روانهٔ همان زندان کند!
اما پیام روشن و واضح این وقایع سلسلهوار، پوسیدگی هر چه بیشتر پیکرهٔ فاسد این نظام پلید است که از سرنگونی گریزی ندارد، چنانچه پیش از مرگ بوی تعفن آن به مشام همگان رسیده است.